رابطه ملیگرایان با آمریکا پس از 16 آذر 1332
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- محمدعلی صدرشیرازی؛ فرش سرخی که محمدرضا پهلوی، مقابل قدمهای "ریچارد میلهوس نیکسون"، معاون رییسجمهور آمریکا با خونهای شهیدان قندچی، بزرگنیا و رضوی در 16 آذر 1332 پهن کرد؛ نه یک حادثه، که نماد، عصاره و اوج قله تقابل دو جبهه سرسپردگی یا سازش در برابر استعمار غرب، و مقاومت در برابر آن بود.
هر یک از این دو جبهه، طیفی وسیع از جریانات و افراد را با شعارها و افکار متفاوت دربرمیگیرد؛ در جبهه نخست، دو جریان قرار دارند که در ظاهر، در دو طیف مقابل طبقهبندی میشوند: از سویی رژیم پهلوی که در عین اختناق و دیکتاتوری سنتی، غرب را پناهگاه خود میدانست، و در سوی دیگر جریان لیبرال، که مبادی فکری، مبارزاتی و توسعهای خود را در غرب جستجو میکرد.
بازخوانی تاریخ معاصر ایران نشان میدهد، فرایند ارتباط ملیگرایان با کشورهای غربی و عمدتا آمریکا پس از 16 آذر 1332 در سه لایه و سطحِ ارتباط فکری، ارتباط رسمی استراتژیک و ارتباط مخفی (اعم از عادی یا مزدورانه) دستهبندی میشود.
1- ارتباط فکری و اندیشهای
از زاویه نگرش ملیگرایان، کشورهای پیشرفته همان راهی را که ما در آینده قصد عبور از آن را داریم، با افکار مادی خود رفتهاند. در حقیقت نگاه پوزیتیویستی و مادی آنان موجب شده است تا از درک ابعاد غیر دنیاییِ آرمان شهر عاجز بمانند و نیز افراط در این نگاه موجب شده است که حتی در برداشت واقعی از قدرت و توسعه مادی غرب نیز دچار خطا شوند. تمام این کژیها در سه مقوله خود را نشان داده است: غرب به مثابه الگو؛ غرب به مثابه آرمان شهر؛ غرب به مثابه منجی.
غرب به مثابه الگو: غربگرایان غافل از ظرفیت بینظیر الگوهای توسعهای ایران، به دنبال نسخهیابی و تقلید از غرب هستند. فارغ از این که این نسخهها اولا غرب را در عرصههای بنیادین به بنبست کشانده و دوم اینکه هر جامعهای نسخهای برآمده از تاریخ و فرهنگ خویش را میطلبد.
سالها قبل از 16 آذر 1332، تقیزاده که نسخه مشهور او (فرنگی شدن از فرق سر تا نوک پا) به عنوان نماد غربزدگی معروف شده، در نشریه "کاوه" درباره راههای پیشرفت نوشته است: «قبول و ترویج تمدن اروپا و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ عادات و رسوم و تربیت و کل اوضاع فرنگستان ضروری است. به نظر نگارنده، ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگیمآب شود و بس.» [1] در مقطع 1332 تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن نیز مشابه همین تفکر بر قاموس اندیشه روشنفکران ایران سایه میافکند.
در این مقطع که جبهه ملی به محاق رفته است، ملیون مذهبی در خط اول فعالیت ملیگرایان قرار میگیرند. مهدی بازرگان در کتاب "راه طی شده"، شمهای از تفکر مورد بحث را مطرح میکند و راه طی شده توسط اروپا را همان راهی میداند که انبیا دنبال آن بوده اند! بازرگان میگوید:«میبینیم که پیغمبران که از یک مبدا فوق بشریت و با هدفی بهکلی جدا از لذائد دنیا راه افتاده بودند، همان را گفتهاند که امروز بشر خودپرست مادی ولی خودپرست روشن بین به آنجا میرسد»[2]
بدینسان
وی علاقه به غرب را در تفکرات و حتی اصول معتقدات روشنفکران عنوان میکند: «دیگر
نمیگویم این تاثیر چندم از اروپا بود، چون از شمارش بیرون است... محدودی از ما
این اندازه جلو آمده و شخصیت پیدا کرده بودیم که طرفدار تقلید و تبعیت از اروپا
نبودیم و فقط توجه و تبعیت از اصول [غرب] میکردیم.»[3]
ملیگرایان این نگاه الگوگیری مریدانه به غرب را حتی در نگاه به مهرههای نشاندار آنان اعمال میکنند. سنجابی وزیر کابینه بازرگان و دبیرکل جبهه ملی میگوید: «... در کابینه اول مصدق، خود او آشکارا به ما میگفت: آقا ما باید از اشخاص مرتبط با غرب برای پیشرفت کارمان استفاده کنیم؛ یک عدهای [که]... مشکوک و متهم بودند بر اینکه ممکن است ارتباطی با خارجیها داشته باشند را وارد کابینه کرد.»[4]
غرب به مثابه آرمانشهر: روشنفکران حتی سادهترین رفتارهای روزمره غربیها را قداست الگو مآبانه میبخشند. مهدی بازرگان میگوید: «وقتی در برنامه روزانه افراد معمولی اروپائی یا آمریکایی نگاه کنید میبینید وجوه شباهت زیادی با برنامه روزانه یک مسلمان واقعی دارد؛ صبح زود طرف ساعت 7 که بهحسب فصول گاهی قبل از آفتاب میشود از خواب برمیخیزد، پس از رفع ضرورت اولین قدم او بهسمت روشوئی یا حمام است بجای وضو و غسل...»[5]
در همان ایامی که بازرگان مبانی فکری غرب را به ملیگرایان تزریق میکرد، کارنامه غرب نشان می داد که آنها خون میلیونها نفر از مردم جهان را در جنگ جهانی بر زمین ریخته بودند و مشغول جنایتهای مکرر در کشورهای مستعمره خود بودند؛ از سویی در آن زمان، موج برهنگی و بیعفتی در غرب به راه افتاده و جرم و جنایت به اوج خود رسیده بود.[6]
غرب به مثابه منجی: پناه بردن تقیزاده به سفارت انگلیس، نگاه مصدق به آمریکا به عنوان یک منجی که میتواند ایران را از استعمار انگلیس و روس نجات دهد، تکیه نهضت آزادی به آمریکا به عنوان متحد مورد اعتماد و موارد مشابه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همه و همه پدیدههایی هستند که ریشه در نگاه ملی گرایان به قدرتهای بیگانه به مثابه یک منجی دارد.
این نگاه پس از 16 آذر 1332 تداوم همان روندی بود که مصدق احیاگر آن بود؛ او امیدوار بود با حمایت آمریکا در نبرد نفتی با انگلیس پیروز شود، اما سیر تاریخ مویّد تحقق پیشبینی آیتالله کاشانی در آن ایام بود. آنجا که مرحوم کاشانی به مصدق نوشت: «همانطور که در آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما... گوشزد کردم، آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسیها کمک کرد و حالا به صورت ملی و دنیا پسندی میخواهد به دست جنابعالی این ثروت را به چنگ آورد.»[7]
2- ارتباط رسمی استراتژیک
ملیگرایان علاوه بر مبانی فکری، در استراتژی هم غرب را به عنوان یک الگو در نظر دارند و به عنوان تکیهگاهی امن، طرف روابط عمیق خود قرار میدهند. آنها که هنوز درد سیلی بدعهدیهای آمریکا به مصدق، کودتای 28 مرداد و 16 آذر را التیام نداده بودند، همچنان بر نگاه منجیانگارانه به غرب پافشاری میکردند. بنابراین، بعد از 16 آذر 32، بازماندگان جبهه ملی، نهضت مقاومت ملی، نهضت آزادی و جمعیت دفاع از حقوق بشر که خود را از پشتوانه مردمی تهی میدیدند، به واسطه گرایشات غربگرایانه خود، به آمریکا گرایش پیدا کردند.
برخی از اعضا و سران این تشکّل از آغاز حضور سیاسی خود، ارتباطات وسیعی را با سفارت آمریکا آغاز کرده و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی این ارتباط را به اوج رساندند و نمایندگان نهضت آزادی، به همفکری و همیاری با آمریکائیان در نیل به اهداف مشترک مشغول شدند.
شواهد زیادی گواه ارتباط مستمر ملیگرایان با آمریکا از سال 1332 تا 1358 است که خروجی آن خط گیری سیاست گام به گام و ... از آنان بود. "ویلیام سولیوان" سفیر آمریکا در ایران، در خاطرات خود در مورد ملاقات با مهمترین شخصیت این طیف میگوید: «به یکی از مأموران سیاسی سفارت که با نهضت آزادی در تماس بود، دستور دادم که با مهدی بازرگان ، رهبر این سازمان تماس گرفته و به او اطلاع دهد که من آماده ملاقات با او در هر نقطهای که مایل باشد هستم. در اینجا باید توضیح دهم که بازرگان قبلاً برای ملاقات با من اظهار علاقه کرده بود ولی در آن موقع دعوت او را نپذیرفته بودم... وقتی که وارد خانه شدیم، بازرگان خلاصهای از مذاکرات قبلی بین او و مأموران سیاسی سفارت را برای من تکرار کرد و گفت که خواهان ادامه همکاری و کمک نظامی آمریکا و حفظ قراردادهای موجود با آمریکا هستند. بازرگان میگفت که او از طرف نهضت آزادی ایران صحبت میکند.»[8]
اعتماد و اتکال به آمریکا و غرب به عنوان مسببان اصلی جنایات رژیم پهلوی، در بسیاری از مبارزات ملیگرایان علیه رژیم نمودی آشکار دارد. تشکلهای مختلف آنان با دستور فضای باز آمریکا تاسیس شدند و با پایان آن سالها به انزوا رفتند تا آنکه با تجدید این دستور به صحنه بازگشتند. این تشکّلها در ایام مبارزات نهضت اسلامی، آشکارا از طرحهای آمریکا برای توقف نهضت اسلامی حمایت میکردند و ابایی از اذعان به آمریکایی بودن آنها نداشتند.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران "جمعیت حقوق بشر" با نام و اساسنامهای غربی تاسیس شد. در 14 آذر 57 جمعیت مذکور با امضای بازرگان، نامهای خطاب به "حضرت پرزیدنت کارتر" ارسال میکند و در این نامه از آمریکا، برای ایجاد آزادی استمداد میکند.
بازرگان همزمان با روابط گسترده نهضت آزادی با سفارت آمریکا و جهتگیری از آنان، با جدا جلوه دادن رژیم و آمریکا، امام خمینی را از افشاگری علیه آمریکا باز میدارد و میگوید: «لبه تیز حملات، فعلاً بهتر است به استبداد باشد، نه استعمار، جنگ کردن در دو جبهه مانع پیروزی است.» [9]
غربگرایی ملیگرایان بهحدی هویدا بود که در برخی مقاطع، مخالفت سایر هماندیشان آنان را برمیانگیخت. به عنوان نمونه میتوان به مخالفت سنجابی با غربزدگی بازرگان در جریان تاکید افراطی وی بر مبارزه با استبداد و تطهیر استعمار اشاره کرد. عزتالله سحابی هم معتقد بود: «وقتی ما به مسئله استبداد خیلی اهمیت دادیم، یعنی گفتیم فقط باید با آن دربیفتیم و با جوانب دیگر کار نداشته باشیم، خیلی طبیعی است که در خود ما این اثر را بگذارد که ما نسبت به غرب... به آنجا نگاه کنیم و آن جلال و جبروتی برای ما پیدا کند و سعی کنیم آگاهانه و یا نا آگاهانه خودمان را با معیارهای او تطبیق دهیم و مسائل داخلی کشورمان را با آن معیارها بسنجیم. این آغاز افتادن در دامان غرب است.»[10]
در 16 آذر 1356، اعلامیه تاسیس "جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر" منتشر میشود که پیوند این جمعیت با آمریکا بسیار فراتر از یک نام و یک شعار بود. سنجابی در این خصوص و در بیان علت جدایی خود از جمعیت، به روابط عمیق این تشکّل با ایالات متحده اشاره میکند.[11]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم دولت موقت و نهضت آزادی تلاشهای گستردهای را جهت جلب رضایت آمریکا انجام میدهد که ارائه اطلاعات به سفارت آمریکا، تبلیغ عیله اقدامات انقلابی مغایر با منافع غرب و تلاش برای گسترش روابط حسنه با این کشور از آن جملهاند.
همچنین پس از پناه دادن آمریکا به شاه مخلوع، در اول آبان ماه آتش خشم مردم شعلهور شد و تظاهرات خشمگینانه مردم علیه آمریکا آغاز شد. در چنین فضایی، بازرگان و یزدی، بدون همانگی با امام خمینی و شورای انقلاب و بدون توجه به فضای حاکم بر مردم، در الجزایر به ملاقات برژینسکی میروند. بازرگان در حالیکه خود بهخوبی میدانست با وجود مواضع صریح امام و مردم علیه آمریکا، ملاقات دو مقام ارشد از ایران و آمریکا، نمیتوانست ملاقاتی عادی و مانند سایر ملاقاتهای وی باشد، این مسئله را به آب خوردن تعبیر میکند: «آن نخستوزیری که برای ملاقات با وزرا اجازه بگیرد، برای لای جرز خوب است. مگر من هویدا هستم و یا امام، محمدرضا شاه که آب خوردن را اجازه بگیریم؟!»
در
مرحله بعد، تسخیر سفارت آمریکا باعث استعفای بازرگان از نخست وزیری شد. بازرگان شدیدا
این اقدام و نیز افشای اسناد آن را محکوم کرد و به مسببین آن تاخت و دانشجویان پیرو
خط امام را دانشجویان پیرو خط شیطان خواند که با عکسالعمل شدید امام خمینی مواجه شد.
در سوی دیگر ملیون سکولار که بهتازگی و تحت قالب جبهه ملی چهارم و البته بسیار ضعیف
تر از نهضت آزادی احیا شده بودند، با تداوم همان رویکرد غربگرایانه و با تظاهرات
علیه لایحه قرآنی قصاص، که با حقوق بشر غربی همخوان نبود، توسط امام به ارتداد
محکوم شدند.
3- ارتباط مخفی و سّری
صدها سند قطعی که اغلب از سفارت امریکا در ایران به دست آمده است، گواه ارتباط سری و پنهانی ملیگرایان با آمریکا است که خروجی آن، ارائه اطلاعات کشور به سازمان سیا بود. بخشی از این ارتباطاتِ سرّیِ، با افرادی تحت عنوان "منبع اطلاعاتی" و دارای "کدرمز" از طرف سازمان سیا و تحت پوشش سفارت صورت می گرفت.
محمد
توسلی تا اواخر آذرماه1357 رابط میان نهضت آزادی و سفارت آمریکا بوده، پس از آن بنابر
تصمیم مهندس بازرگان، امیرانتظام جایگزین وی میشود و از آن تاریخ به بعد ارتباط با
سفارت آمریکا به عهده وی قرار میگیرد. اخبار و اطلاعات مربوط به حوادث دوران انقلاب
اسلامی ابتدا از طریق توسلی و سپس از طریق امیرانتظام در اختیار آمریکاییها قرار میگرفت.
لازم به ذکر است که طبق مفاد سند سری ششم ژوئن1978 (شانزدهم خرداد1357)، افسر اطلاعاتی
سفارت آمریکا اظهار میدارد که غیر از ارتباطی که از طریق محمد توسلی با نهضت آزادی
دارند، با افراد دیگری نیز از نهضت آزادی در تماس هستند. [12]
طبق مفاد برخی اسناد دارای طبقه بندی سری سفارت آمریکا، خود بازرگان نیز حداقل سه نوبت در خردادماه و تیرماه1357، به اتفاق توسلی در یک خانه شخصی در منطقه دروس شمیران، با استمپل (افسر اطلاعاتی سفارت) ملاقات کرده و راجع به رویدادهای سیاسی با یکدیگر گفت و گو میکنند که در دو نوبت آن یدالله سحابی نیز حضور داشته است.[13]
در یک مقطع زمانی که برخی از روزنامههای آمریکا دست به افشاگری زده و ارتباط میان سفارت آمریکا و بعضی از ایرانیان را فاش کرده بودند، سولیوان سفیر آمریکا در تهران، طی یک نامه سری به تاریخ سوم دسامبر1978، (دوازدهم آذر1357) که برای وزارت امور خارجه آمریکا ارسال میکند، با اشاره به "کانال" بودن نهضت آزادی میگوید: «سفارت متوجه است که مسأله رابطههای آمریکا با مخالفین، متأسفانه در کشور خودمان علنی شده ولی امیدواریم که وزارت خانه بتواند منابع حساسی مانند این فرد و اشخاص دیگر را حفظ کند. مقالات روزنامههایی مانند "واشنگتن پست" در تاریخ 28 نوامبر، افشاگری مضری نموده که در شرایط کنونی میتواند موجب شود که نهضت آزادی و دیگران عقب بکشند و این در شرایطی است که چنین کانالهایی مخفی باید باز بمانند.» [14]
مهدی بازرگان طی ملاقاتی با جان استمپل در تاریخ 30ماه مه 1978 (نهم خرداد1357)، یعنی در هنگامی که رژیم پهلوی مشغول سرکوب تظاهرات ملت ایران در شهرهای مختلف بود، میگوید: «اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد، ما آمادهایم تا سلطنت را بپذیریم.» [15]
براساس برخی از اسناد، ناصر میناچی نقش رابط میان "جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر" و سفارت آمریکا را بر عهده داشته است که «بی تزویر اطلاعات می داده است.» در سندی، سفارت آمریکا وزیر ارشاد دولت بازرگان را اینگونه معرفی می کند: «ناصر میناچی _ وکیل و عضو فعال حقوق بشر یکی از دو رییس بازار تهران که پایگاه سنتی مخالفین مسلمان است میباشد. او همچنین خزانهدار کمیته دفاع از آزادی و حقوق بشر میباشد. درمقام رئیس هیات مدیره حسینیه ارشاد مرکز مذهبی در تهران او مدتها طرفدار و حامی پشت پرده رهبران مذهبی میانهرو و مخالف بوده و او دوست نزدیک آیتالله کاظم شریعتمداری میباشد. میناچی منطقی و میانهرو از رژیم جعفر شریف امامی حمایت نموده و اظهار داشته که مذهبیون میانهرو مخالف باید در جهت آزادیهای سیاسی با دولت همکاری کنند. میناچی مدتهاست در پی آن بوده که تایید رسمی ایالات متحده را درمورد فعالیتهایش به دست آورد. او در اوت 1978 از واشنگتن به منظور مذاکره با مقامات حقوق بشر وزارت امور خارجه دیدار کرد. او با مقامات سفارت ایالات متحده در تهران بیتزویر و ساده بود و اطلاعات میداد...»[16]
نهضت آزادی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به روابط سری خود با سازمان سیا ادامه داد. نهایتا با تسخیر لانه جاسوسی در 13 آبان 1358 اسناد این روابط افشا شد. براساس اسناد لانه جاسوسی علاوه بر همکاری حسن نزیه با آمریکاییها قبل از پیروزی انقلاب، حتی پس از برکناری وی از مسئولیت بلندپایهترین مقام نفتی کشور، آمریکاییها او را دوباره به رابط سازمان سیا در فرانسه وصل کردند.
حسن نزیه پس از آنکه ابتدا در پناهگاه سیدکاظم شریعتمداری مخفی و سپس از کشور متواری شد، مجدداً توسط جرج کیو (رابط CIA در فرانسه و رئیس سابق ایستگاه CIA در تهران) به خدمت آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا درآمد. نزیه در آستانه تسخیر سفارت آمریکا موفق به فرار از کشور شد اما عباس روافيان (امیر انتظام) از برجستهترین چهرههای ملیگرای کشور و دولت موقت، پس از اثبات جاسوسی وی برای ایالات متحده، توسط دادگاه به اعدام و پس از تنزل حکم به حبس ابد محکوم شد.
مهدی بازرگان پس از رسوایی ملی گرایان در جریان افشای اسناد لانه جاسوسی میگوید: «پایهگذاران و اعضاء و علاقمندان به نهضت آزادی ایران و نهضت مقاومت ملّی، نه تنها با آمریکا، بلکه با بعضی از کشورهای اروپا و نیز دولت وقت [رژیم پهلوی] ارتباطهای کم و بیش پنهانی داشتهاند؛ نه تنها در چند ماه مانده به پیروزی درخشان انقلاب بلکه از 26 سال پیش.»[17]
بدین ترتیب میتوان گفت بعد از کودتای 28 مرداد و 16 آذر 1332، درحالی که اغلب جریانهای مبارز و در راس آنها روحانیت، امریکا را هدف مبارزه قرار داده بودند، ملیگرایان بیش از پیش به امریکا نزدیک شدند. آنها اگرچه خود را میراثدار جنبش دانشجویی معرفی میکردند و در سالروز 16 آذر دست به اعتصاب میزدند، اما در عمل شیوهای دیگر را پیش میگرفتند و به طور پنهانی و آشکار با امریکا که کودتای ننگین 28 مرداد و کشتار 16 آذر برآمده از آن بود، وارد رابطه میشدند.
پینوشتها:
2- بازرگان، مهدی، راه طی شده، نهضت آزادی، تهران، بی تا، ص 104
3- بازرگان، مهدی، مدافعات ، انتشارات مدرس، تهران، 1350 ، ص40
4- سنجابی، کریم، خاطرات سیاسی، صدای معاصر، تهران، 1381، ، ص186
5- راه طی شده، پیشین، صص 76-79
6- در سال 1344 در شورای وزیران ایتالیا مطرح شد: «در ایتالیا روغن نباتی را از قلم پای الاغ، شراب را از خون گوساله درست میکنند. ماده غذایی غیر تقلبی در سراسر ایتالیا یافت نمیشود و در تهیه فلفل، زردچوبه، نان، گوشت و حتی سبزی و میوه و بستنی تقلب میشود. چند روز قبل 25000 قرابه شراب در میلان مورد آزمایش قرار گرفت بدون استثنا همگی آنها تقلبی بود.» رک بازرگان مهدی، مذهب در اروپا، پیشین، پاورقی ص 21 به قلم سید هادی خسروشاهی؛ به نقل از جراید وقت.
7- حسینی، علی اصغر ، سالهای خاکستری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1383، ص110
8- سولیوان، ویلیام، مأموریت در ایران ،ترجمه محمود شرقی، نشر هفته، تهران، 1361 ص167
9- روزنامه اطلاعات، 22 مهر 58
10- تلاش نهضت آزادی برای جلب حمایت واشنگتن، کیهان هوایی، شمارههای 1425 الی1419
11- تاریخ تهاجم فرهنگی غرب ، قدرولایت، تهران ج8 ،ص 194
12- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، احزاب سیاسی در ایران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، تهران ، 1367، بخش دوم ، ص227
13- همان، ص204و210.
14- همان، ص234
15- اسناد لانه جاسوسی، شماره 23، ص18
16- اسناد لانه جاسوسی، شماره 26، ص48و 47، گزارش مربوط به ناصر میناچی (وزیر ارشاد ملّی).
17- اسناد لانه جاسوسی، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی 1366، شماره 26، صص 48ـ47