کد خبر: ۴۳۱۱
چهار روایت از اختناق رضاخانی

اسارتی که کشف حجاب برای زنان به ارمغان آورد/ ترک تحصیل دختران به دلیل تن ندادن به بی‌حجابی

حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید سجاد حججی هم درباره اسارت زنان در ماجرای کشف حجاب می‌گوید: «در آن دوران اختناق رضاخانی و کشف حجاب، واقعا مادرم در خانه زندانی شد. به خاطر عفاف و متانتی که داشت در طول آن مدت از منزل بیرون نیامد، حتی برای استحمام هم بیرون نمی‌آمد و در منزل با زحمت فراوان حمام می‌کرد. چون لازمه بیرون رفتن از منزل این بود که چادر به سر نکند... از آن تاریخ تا لغو قانون کشف حجاب، مادرم از منزل بیرون نیامد. البته همشیره‌ام هم همین طور بود...»
يکشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۰

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سیاست کشف حجاب که در 14 دی‌ماه 1341 به دستور رضاخان اعمال شد، نه تنها باعث آزادی زنان نشد، بلکه آغازگر یک زندگی اسارت‌بار برای آنان بود به گونه‌ای که بسیاری الز زنان جرات خروج از خانه را نداشتهند و اغلب دختران محجبه تصمیم به ترک تحصیل گرفتند.

اسارت زنان در ماجرای کشف حجاب

آیت‌الله محمد یزدی که به گفته خودش بخشى از دوره سياه رضاخان را در اصفهان درك كرده‌ بود، درباره آنچه سیاست کشف حجاب برای زنان به ارمغان آورد می‌گوید: «بنده به خاطر دارم كه با شروع برخورد رضاخان با قضيه حجاب اسلامى، زنان محجّبه و متدّين ما ترجيح دادند در خانه بنشينند و از خانه خارج نشوند. تصور كنيد در آن ايام، وضعيت مثل حالا نبود كه هر خانه‌اى حمام داشته باشد و افراد نمى‌توانستند در خانه بمانند و مجبور بودند لااقل براى استفاده از گرمابه‌هاى عمومى، از منزل بيرون بيايند. بانوان و دختران ديندار به ناچار از طريق گرم كردن آب در خانه، استحمام مى‌كردند. بنده به طور مكرر مى‌ديدم كه زنان در منزل دور هم جمع مى‌شدند و پدر من هم در آن جمع حضور مى‌يافت؛ بعد در خصوص مظالمى كه در طول روز بر سر خانم‌ها رفته بودـ مثلا فلان خانم در كوچه گرفتار امنيه‌ها شده بود و چادر از سرش كشيده بودندـ سخن مى‌گفت.»[1]

حجت‌الاسلام شیخ جعفر شجونی هم به نقل خاطرات مادرش از روزهای کشف حجاب می‌پردازد و می‌گوید: «من خودم کم و بیش می‌دیدم پدر و مادرم راجع به کشف حجاب در خانه صحبت‌هایی می‌کنند... مادرم نقل می‌کرد که چهار تا نظافت‌چی در شهر ما بودند که اینها چادر زن‌ها را برمی‌داشتند و آنها را مجبور می‌کردند که دور کوچه‌ها بگردند. بعد جلوی فرمانداری و شهرداری - که یک پارک کوچک گل بود - بگردند و مردم تماشا کنند. می‌گفت آن زن‌ها وقتی توی کوچه‌ها به اجتماع مردم می‌رسیدند، دسته جمعی خودشان را می‌زدند و می‌گفتند: «ما را به اسیری می‌برند، بی‌چادر و بی‌معجریم...» هم خودشان و هم مردم، گریه می‌کردند.

خواهر بزرگم می‌گفت که وقتی ما این دسته از زن‌ها را می‌دیدیم می‌آمدند؛ مثل این بود که ذوالجناح در روز عاشورا آمده و دارد تعزیه می‌خواند. همه گریه می‌کردیم و اینها گریه می‌کردند که ما را به اسیری می‌برند...»[2]

حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید سجاد حججی هم درباره اسارت زنان در ماجرای کشف حجاب می‌گوید: «در آن دوران اختناق رضاخانی و کشف حجاب، واقعا مادرم در خانه زندانی شد. به خاطر عفاف و متانتی که داشت در طول آن مدت از منزل بیرون نیامد، حتی برای استحمام هم بیرون نمی‌آمد و در منزل با زحمت فراوان حمام می‌کرد. چون لازمه بیرون رفتن از منزل این بود که چادر به سر نکند... از آن تاریخ تا لغو قانون کشف حجاب، مادرم از منزل بیرون نیامد. البته همشیره‌ام هم همین طور بود...»[3]

یکی از نتایج کشف حجاب: ترک تحصیل دختران محجبه

حاج احمد قدیریان، از مبارزین نهضت اسلامی خاطرات خود از روزهای کشف حجاب را اینگونه روایت می‌کند: «زمانی که کشف حجاب شد یک روز سر کوچه منزلمان که در خیابان خیام است ایستاده بودم؛ خانم‌های همسایه با چادر نماز بیرون آمده و در حال صحبت کردن بودند که یک پاسبان وارد کوچه شد و به این خانم‌ها حمله کرد. یکی از این خانم‌هایی که پایین کوچه بود و کنار دیگر خانم‌ها ایستاده بود، با لگد و پشت پای پاسبان به زمین افتاد؛ پاسبان چادر را از سرش کشید و آن را پاره کرد. خانم هم دستش را گذاشت روی سرش و به طرف بالای کوچه فرار کرد. در جامعه آن زمان، خانم‌ها نمی‌توانستند از خانه‌هایشان خارج شوند و از نظر حجاب سخت در فشار و ناراحتی بودند.

رفت و آمد خانم‌ها در روز با توجه به سیاست کشف حجاب حکومت پهلوی، امکان پذیر نبود... نیروهای رژیم پهلوی، عرصه را بر مردم تنگ کرده بودند. دختران خانواده مجبور شدند برای حفظ حجاب خود ترک تحصیل کنند و از علم که موهبت الهی است، صرف نظر نمایند. این مشکل همه خانواده‌های متدین بود.»[4]



[1] خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 79 و 80

[2] خاطرات حجت‌الاسلام جعفر شجونی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 33 تا 35

[3] خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید سجاد حججی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 21

[4] خاطرات حاج احمد قدیریان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 27 و 28


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات