اعتراف مقامات امریکایی به قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- اسماعیل عارفی؛ با
شکلگیری انقلاب اسلامی در ایران و برچیده شدن بساط رژیم پهلوی - که ژاندارم
آمریکا در منطقه محسوب میشد - ضربه سختی به منافع نامشروع آمریکا در ایران وارد شد. همین امر سبب شد تا پس از
پیروزی انقلاب اسلامی، دولت آمریکا نهایت سعی و تلاش خود را به عمل آورد تا با
طراحی انواع توطئههای نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و فرهنگی، بتواند نظام جمهوریاسلامی
ایران را سرنگون سازد ولی اقتدار جمهوری اسلامی مانع از آن شده است که آمریکا به
این مهم دست یابد.
در
نوشتار پیش رو به بررسی اعترافات مقامات امریکایی به قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران
پرداخته شده است.
دوران کارتر
در حالی كه چندین ماه از تسخیر لانه جاسوسی آمریكا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تهران میگذشت، تهدیدات دولت آمریكا بر ملت و دولت ایران تأثیری نگذاشته بود. جیمیكارتر، رییسجمهور وقت آمریكا با ارسال پیامی به جمهوری اسلامی ایران، به شكست سیاستهای دولتش اشاره كرد. اعتراف آشكار و صریح كارتر مفهومی جز این نداشت که سیاستهای آمریکا در قبال ایران به بنبست رسیده است. او اعتراف كرد كه در رأس یك نظام سیاسی قرار داشته و دست به كارهایی زده كه باید محكوم شوند. این اعترافات درحالی صورت گرفت كه آمریکا در روزهای بعد با حمله نظامی به ایران، قصد آزادسازی گروگانها را داشت. اما با عنایت الهی، شكست سنگین دیگری برای آنان رقم خورد. [1]
گری
سیک عضو سابق شورای امنیت ملی آمریکا در رابطه با قدرت ایران اعتراف میکند:
«هیچ کس آماده مواجه شدن با انقلاب ایران نبود. دولت کارتر نیز در برابر اوجگیری
انقلاب و فروپاشی سریع رژیم شاهنشاهی ایران غافلگیر شد... شاه و اطرافیانش نیز از
آنچه در ماههای آخر سال 1357 در ایران روی داد، تصور درستی نداشتند، حتی تا چند
هفته پس از پیروزی انقلاب، نتوانستند درباره علل سقوط رژیم، تحلیل منطقی به عمل
آورند. برای ما، قبول این نکته، که در برابر انقلاب غافلگیر شدیم، محتملا دشوار
است. تعارض عمیق، بین واقعیت و انتظارات ما ، بر پایه گزارشات، برآورد و تحلیلهایی
بود که معمولا بدان متکی بودیم...»
جیمی
کارتر، رئیسجمهور اسبق آمریکا پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال 1980 چنین
گفت: «این نکته بسیار جالب توجه است که سرنوشت یک رئیسجمهور در مبارزات سخت انتخاباتی،
با رقیب آمریکاییاش نه در میشیگان یا پنسیلوانیا و یا در نیویورک، بلکه در ایران،
تعیین شود!»[2]
دوران ریگان
نگرانى
و ترس آمریكا از رشد اسلامگرایى، سقوط متحدین آمریكا در منطقه، نگرانى از پیدایش
طلیعههاى پیروزى ایران در جنگ تحمیلى، گسترش مطالبات استقلالطلبانه ملتها، نفى
سلطه آمریكا، دفاع از مردمسالارى دینى، افزایش گرایش به اسلام و وارد شدن ضربات ویرانكننده
بر حیثیت جهانى آمریكا توسط انقلاب اسلامى، دولت ریگان را براى به كارگیرى
سیاست مهار علیه ایران بسیار مصر و جدى كرد. آمریكا در ابتدا كوشید تا با ایجاد یك
توازن منطقهاى از عراق براى كنترل ایران و خنثى كردن روحیه تهاجمى انقلاب اسلامى استفاده
كند. بنابراین در عرصههاى مختلف سیاسى، اقتصادى، فنى، اطلاعاتى، مستشارى، مالى و
تجهیزاتى به تقویت عراق مبادرت نمود.
دولت آمریكا در طول جنگ تحمیلى از هیچگونه كمك مستقیم تسلیحاتى، اطلاعاتى سیاسى، اقتصادى، فنى و تبلیغاتى به عراق فروگذار نكرد. مقامات آمریكایى در سالهاى 1371 تا 1377 رسما اعتراف كردند كه سازمان پنتاگون (سیا) با گذاشتن اطلاعات و تصاویر ماهوارهاى در اختیار عراق در مورد چگونگى حمله به تأسیسات اقتصادى و صنعتى جمهورى اسلامى ایران با عراق همكارى داشتهاند. آمریكا همچنین درطول جنگ تحمیلى میلیاردها دلار اعتبار و كمك اقتصادى در اختیار عراق قرار داد.[3]
در
این میان ماجرای مکفارلین نیز بیش از پیش به رسوایی دولت ریگان دامن زد. روز ۱۳ اسفند ۱۳۶۵ رونالد ریگان رئیسجمهور
آمریكا در یك سخنرانی تلویزیونی اعلام كرد: «ابتكار آمریكا در اعزام نماینده به
تهران برای برقراری رابطه بین ایران و آمریكا یك اشتباه بود». وی در همین نطق
مسئولیت كامل اقدامهای خود و دولتش را در ارتباط با ایران پذیرفت. این اعتراف یكی
از مهمترین فرازهای رویدادی است كه دولت ریگان نام آن را در پرونده رفتار خود با
جمهوریاسلامی ایران «ایران گیت» نهاده است.
چند ماه قبل از این حادثه با افشاء سفر محرمانه و غیر قانونی «رابرت مكفارلین» مشاور رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریكا، بحران سیاسی بزرگی در آن كشور ایجاد شد كه سبب رسوائی بسیاری از اعضای هیات حاکمه آمریکا گردید. محافل آمریكایی این رسوائی را با رسوائی حاصل از افشاء تقلبات ریچارد نیكسون رئیس جمهور اسبق آمریكا در ماجرای موسوم به «واترگیت» مقایسه كرده و به همین دلیل از آن به عنوان «ایران گیت» نام بردند. [4]
در ادامه اظهار نظرهای مقامات آمریكا، «جیمی كارتر» رئیسجمهور پیشین این كشور گفت: «ایران به صورت یك قدرت نظامی عظیم درآمده كه هنوز ناشناخته است. كارتر همچنین به دولت ریگان به دلیل سفر مكفارلین به تهران انتقاد كرده و گفت من مطمئنم چنین عملی به منزله خیانت است. [5]
دوران بوش پدر
جورج
هربت واکر بوش در دو دوره ریاستجمهوری رونالد ریگان معاون رئیسجمهور بود و به
همین دلیل میتوان گفت در چند رویداد عمده که به ایران مربوط میشود، نقش مستقیم و
غیرمستقیم داشت. شاید مسئله گروگانهای غربی و آمریکایی در لبنان مهمترین آن
باشد؛ ولی قضیه هدفگیری هواپیمای مسافربری ایرانایر در آخرین هفتههای جنگ ایران
و عراق، موضوعی است که دستکم بوش پدر به عنوان معاون رونالد ریگان در مورد آن
موضعگیری مشخصی داشته است.
گرچه بوش پدر بلافاصله پس از حادثه ابراز تأسف و
معذرتخواهی نکرده بود، ولی در جلسه شورای امنیت لحنی مسالمتجویانهتر داشت و
گفت: «... البته ما احساس بدی داریم، البته ما احساس همدردی میکنیم، و البته برای
ما مهم است.»
بوش مانند تک تک ساکنین کاخ سفید در چهار دهه گذشته، در دوران ریاست
جمهوریاش، هر از گاهی گرفتار ایران بود؛ همراه با بحرانهای دیپلماتیک، رسواییهای
خبرساز و حتی تصمیمات خجالتآور از
ماجرای فروش اسلحه به ایران گرفته تا مذاکره تلفنی با "یک رفسنجانی دروغین" و
"شاخهزیتونی" که هرگز طرف ایرانی آن را قبول نکرد، همه اتفاقاتی بودند که
موجب شدند در اوایل دهه ۹۰
میلادی، نام تهران و واشنگتن در کنار هم در رسانههای جهان تکرار و باعث رسوایی دولت جورج هربت واکر بوش و اعتراف به آنها
گردد. [5]
دوران بیل کلینتون
بین
سالهای ۱۳۷۶
تا ۱۳۷۹
زمانی کلینتون در امریکا بر سر قدرت بود، ایالات متحده سیاستی کجدار
و مریض در برابر ایران داشت. این سیاست با پیشنهاد آشتی شروع شد، ولی مدتی بعد
خصمانه شد. ایران قادر به درک سیاست سردرگم آمریکا نبود. رئیسجمهوری وقت -خاتمی- سعی داشت پیام خود
را به دولتمردان آمریکا به صورت غیر مستقیم بیان کند. در ۲۳ آذر ۷۶ خطاب به مردم جهان گفت: «مراتب
احترام خود را به مردم آمریکا اعلام میدارم». سپس در ۱۷ دی ۱۳۷۶ بود که در پیامی برای مردم
آمریکا در شبکه سی ان ان از ملت آمریکا تمجید کرد و مبانی مذهبی و آزادی را ستود. کلینتون نیز سه هفته بعد از
سخنان خاتمی که در واقع خطاب به دولتمردان آمریکا بود، در ۹ بهمن ۱۳۷۶ در پیام تبریک عید سعید فطر،
ایران را «کشوری مهم با میراث فرهنگی باستانی سرشار خواند». و از دور بودن دو ملت
ایران و آمریکا اظهار تاسف کرد. [6]
کلینتون بار دیگر در سخنانی ابراز امیدواری کرد: «مبادلات بیشتری میان دو ملت صورت گیرد و به زودی شاهد روزی باشیم که بتوانیم بار دیگر از روابط حسنه با ایران برخوردار شویم». در اردیبهشت سال ۱۳۷۸ ، بیل کلینتون همه را متعجب کرد. او در جریان یک سخنرانی اعتراف کرد: «ایران هدف مزاحمتهای فراوانی از سوی دولتهای مختلف غربی بوده است. او ادامه داد من بر این باورم که برخی اوقات این بسیار مهم است که به مردمی بگوییم، ببینید، شما حق دارید از آنچه کشور من، فرهنگ من یا اصولا هر چیز دیگری که مرتبط با ما بوده ۵۰ سال، ۶۰ سال، یا ۱۵۰ سال قبل با شما انجام داده است عصبانی باشید.»[7]
دوران جورج بوش
روزنامه
کریستین ساینس مانیتور به نقل از برژینسکی، رئیس شورای عالی امنیت ملی دوران
کارتر (رئیس جمهور اسبق آمریکا) مینویسد: «سیاست بوش در مقابل
ایران دچار سردرگمی شده و ما را در منطقه و جهان به مسخره گرفته است». ساینس مانیتور از قول برژینسکی
ادامه میدهد: «در هیچ زمانی مانند
امروز، سیاست خارجی بوش بازیچه سیاست خارجی کشوری چون ایران نبوده است». این روزنامه از قول مقامهای
آمریکایی نیز آورده است: «آلبرایت صراحتاً به شکست سیاستهای بوش در مقابل
ایران اذعان و اعتراف نموده و نسبت به انزوای آمریکا در جهان هشدار داده و خواستار مذاکره
مستقیم میان تهران - واشنگتن شد».
افزایش آمار کشتارهای آمریکا در عراق به مرز 3050 نفر و اعتراف بوش به دادن کشتههای بیشتر در سال جدید از نگاه کریستین ساینس مانیتور اینگونه تحلیل شده است که آمریکا باید هژمونی ایران در خاورمیانه را بپذیرد. لذا، شواهد مزبور مؤید آن است که سردرگمی آمریکا درباره ایران و بحران عراق تبدیل به زخمی ناسور در منطقه شده است که تبعات خشن و اجتنابناپذیر آن سالها دوام خواهد آورد. تبعاتی که امروز منطقه و منافع آمریکا را در سراسر جهان تهدید خواهد کرد و مجموعه غرب آسیا را با شعلههای به شدت ضدآمریکایی، تحتالشعاع خود قرار خواهد داد. شکست دیپلماسی آمریکا و تهدیدات آن در مقابل ایران، تکرار تلخ تاریخ برای دیپلماسی نسنجیده ایالات متحده در غرب آسیاست است. [8]
دوران اوباما
قانون
جدیدی که از سوی باراک اوباما رئیسجمهوری آمریکا برای مقابله با نفوذ ایران در
امریکای لاتین به تصویب رسید، بیانگر این واقعیت بود که جمهوری اسلامی ایران در
جایگاه یک ابرقدرت در سیاست خارجی واشنگتن مطرح است. وزارت
امور خارجه آمریکا براساس قانونی که قانونگذاران امریکایی با عنوان
«قانون مقابله با ایران در نیم کره غربی» تدوین کردند، موظف بود ظرف ۱۸۰ روز طرحی راهبردی را برای
آنچه که «حل مسئله حضور و گسترش فعالیت خصمانه ایران» در منطقه امریکای لاتین
خوانده شد، تدوین کند. این
قانون همچنین از وزارت امنیت داخلی این کشور میخواست که نظارت بیشتری بر مرزهای
این کشور با کانادا و مکزیک داشته باشد تا «از ورود عاملان ایران، اعضای سپاه
پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی قدس، حزبالله به خاک ایالات متحده جلوگیری شود».
قدرت روزافزون جمهوری اسلامی ایران در مقابله با امریکا موجبات تعجب سیاستمداران امریکایی را در بر داشت. در همین زمینه جان بولتون نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل گفت: «ایران هیچ ترسی از تهدیدهای نظامی دولت اوباما ندارد». جان بولتون ضمن مقالهای که از سوی روزنامه لسآنجلس تایمز منتشر شده نوشت: «سیاست خارجی دولت اوباما به خصوص در قبال برنامه هستهای ایران موجب شده تا اعتبار آمریکا کاهش یابد». بولتون خاطر نشان کرد: «ایران هر روز در حال قدرتمندتر شدن است و دولت اوباما یک تراژدی دردناک است...» [9]
دوران ترامپ
امروزه
شاهد عصبانیت و خشم مقامات آمریکایی از عظمت و قدرت ملت ایران و نظام جمهوریاسلامی
هستیم. دونالد ترامپ رئیس جمهور جنجالی ایالات متحده آمریکا نیز دقیقا سرنوشتی
مانند پیشینیان خود در تقابل با انقلاب اسلامی خواهد داشت.
ترامپ در نخستین سال ریاستجمهوری خود، سال ۲۰۱۷ میلادی، با شکست و فقدان مهرههای تکفیری و متوحش وابسته به کاخ سفید در عراق و سوریه رو به رو شد. در ابتدای سال ۲۰۱۸ میلادی، ترامپ بیش از هر زمان دیگری خود را در برابر انقلاب اسلامی ایران ناتوان و شکست خورده حس می کند. بدون شک، ترامپ نیز به مانند کارتر، ریگان، بوش پدر، کلینتون، بوش پسر و اوباما به نماد شکست در برابر «ایران قدرتمند» تبدیل خواهد شد. «ایران قدرتمند» هم اکنون به عنوان عینیتی غیر قابل انکار و در سایه آرمانها و اهداف مقدس انقلاب اسلامی به حیات پویای خود ادامه میدهد. این در حالیست که دشمنان انقلاب در مسیر تقابل با آن روز به روز ضعیفتر میشوند. [10]
دونالد ترامپ از وقتی که سر کار آمده چندین بار با ایران مواجه شده است. نمونههای آن درگیریها در عراق و سوریه، تعرض پهبادی به حریم هوایی ایران و ترور سردار سلیمانی و قضیه عین الاسد است که خلاصه اتفاقات روی داده ترس ترامپ از قدرت ایران را در مصاحبههای مختلف نشان داده است.
عقبنشینی ترامپ در مصاحبههای تلفنی و جایگزینی
گزینه نظامی به گزینه گفتگو مصداق بارز این ترس است. لیندسی گراهام سناتور
آمریکایی در کنفرانس دوحه ۲۰۱۹،
با اشاره به بخشی از صحبتهای ترامپ، اعتراف کرد که علت صرفنظر کردن ایالات
متحده از پاسخگویی به اسقاط پهپاد آمریکا از سوی ایران، خطری بوده که از ناحیه
پاسخ بعدی ایران به هرگونه پاسخ آمریکا حس کرده است.
این سناتور آمریکایی گفته بود ترامپ به او اعلام کرده که اگر آمریکا به ایران حمله کند پاسخی کوبنده از آیتالله [خامنهای] خواهد گرفت و به همین دلیل از هر گونه حمله حتی محدود به ایران پشیمان شده است. این سخنان در حالی بیان شده که ترامپ قبلا علت انصراف آمریکا از حمله به نقاط محدودی از ایران را کشته شدن سربازان ایرانی عنوان کرده بود. [11]
پینوشتها:
1. جردن، همیلتون (1390)، بحران سال آخر ریاست جمهوری
کارتر، ترجمه: محمد طاهری مقدم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. ص 130 الی 150.
2.کارتر؛ جیمی (1390)؛ ایران در خاطرات جیمی کارتر؛
ترجمه: ابراهیم ایران نژاد –طیبه غفاری؛تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
3. نورانی، بهرام (1383)، الگوهای رفتاری ایالات متحده
آمریکا در رویارویی با جمهوریاسلامی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. ص
180 الی 192.
4. واعظی؛ حسن (1381)؛ بررسی سیاست های آمریکا در ایران؛
تهران: انتشارات سروش.
5. موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.
6. معبادی، حمید (1381)، چالشهای ایران و آمریکا بعد از
پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. ص 190 الی 199.
7. روزنامه جمهوری اسلامی ایران 15/5/1377.
8. غرق زندی؛ داود (1390)؛ سیاست خارجی جرج بوش در قبال
جمهوری اسلامی ایران؛ چاپ اول؛ تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
9. روزنامه جمهوری اسلامی ایران؛ 13 دی 1391
10. خبرگزاری خاورمیانه 8 مرداد 1398.
11. روزنامه کیهان؛ 25 آذر 1398.