روایت دیپلماتهای آمریکایی از مواجهه کاخ سفید با انقلاباسلامی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ اهمیت استراتژیک ایران در منطقه از جمله دلایل توجه غرب به این کشور است. ایران از قدیمالایام برای استعمارگران غربی جذابیت داشت به طوری که در دوران صفوی پیشتازان استعمار طرحهای سیاسی و اقتصادی خود را در ایران پیاده کردند.
در دوران سلطنت پهلوی، تسلط غرب بر حاکمیت ایران موجب دسترسی بیشتر استعمار به ذخایر ایران شد. در این میان آمریکا که بعد از کودتای 28 مرداد 1332در میان کشورهای استعمارگر دست بالا را در ایران داشت کمکم جای پای محکمی در این منطقه برای خود ایجاد کرد. آمریکا با حمایت از محمدرضا پهلوی توانست برای چندین سال در منطقه برای خود پایگاه مستحکمی داشته باشد.
در خاطرات و روایتهای مقامات و دیپلماتهای آمریکایی دیدگاهها و نظرات مختلفی درباره ایران، حمایت از شاه، مقابله با انقلاب اسلامی و ... وجود دارد.
حمایت از شاه تا آخرین لحظه
چارلز کراسمن در مورد حمایت کارتر از شاه میگوید: «چیزی که ما از روی اسناد طبقهبندی شده دولت کارتر میفهمیم اسنادی که درحال حاضر در آرشیو امنیت ملی وجود دارد و اطلاعات زیادی پیرامون اقدامات دولت کارتر در قبال ایران را در خود جا داده. دولت کارتر و خود او علاقه زیادی به شاه و دولتش داشتهاند تا آنجا که بعد از پایان فرآیند انقلاب در ایران، دولت کارتر تلاش زیادی کرد تا از شاه حمایت کند.»
مارک گازیوروسکی تاریخ نگار و استاد آمریکایی گروه علوم سیاسی دانشگاه ایالتی لوئیزیانا در پاسخ به این سوال که «آیا هیچوقت آمریکا به جایگزین کردن شاه فکر میکرد؟» تاکید میکند: «تا آخرین هفتههای سلطنت، خیر. مسئولان آمریکایی در زمان سلطنت شاه کاملا از او راضی بودند.»
آندرس یورگنسن درباره ارتباطات عمیق سیاسی و امنیتی رژیم پهلوی با آمریکا تاکید میکند: «شاه کاملا آگاه بود که دلیل اصلی اینکه قدرت را در اختیار دارد و میتواند بر ایران حکومت کند حمایت حامیان آمریکاییاش بود. او میدانست اگر روزی آمریکا حس کند که شاه نمیتواند به اندازه کافی نیازهایش را تامین کند به سرعت کسی را جایگزین شاه خواهد کرد.»
وی در ادامه تحلیل خود اشاره میکند: «در آن زمان آمریکا گزینه قابل اعتنایی برای جایگزینی شاه در اختیار نداشت که بتواند از منافع آمریکا دفاع کند. بنابراین به عقیده من از حکومت شاه راضی بود و مطمئن هستم که آمریکا هیچوقت آیتالله خمینی را به عنوان جایگزین برای شاه قبول نداشت و مطمئن بود که (امام) خمینی نمیتواند منافع آمریکا را تامین کند».
اهمیت استراتژیک ایران برای امریکا
اهمیت استراتژیک ایران برای امریکا از دیگر مواردی بود که امریکاییان را همواره بر حمایت از رژیم پهلوی ترغیب میکرد. رمزی کلارک وزیر سابق دادگستری آمریکا به جایگاه مهم ایران در راهبردهای سیاست خارجی دولت آمریکا اشاره میکند و درباره حکومت پهلوی به ویژه پس از کودتای 28 مرداد 1332 میگوید: « تمرکز اصلی ما روی جنگ سرد و بلوک شرق و شوروی بود و ایران از نظر همه متحد قدرتمند آمریکا محسوب میشد... تاریخ روابط آمریکا با شاه به صمیمت دو طرف اشاره دارد و از بسیاری جهات دو کشور منافع مشترک زیادی داشتند... بنابراین فکر میکنم میشود گفت ایران در استراتژی کلی آمریکا همیشه پراهمیت بوده».
چارلز کراسمن نیز در این زمینه میگوید: «من باتوجه به مطالعاتم روی اسناد طبقه بندی شده از زمان ریاست جمهوری نیکسون و کارتر میتوانم بگویم که ایران در آن دوران در مرکز سیاست خارجه آمریکا قرار داشت. و ایران و بخصوص شاه به عنوان متحد قابل اعتماد آمریکا محسوب میشدند».
تلاش امریکا برای حفظ سلطنت
بعد از کودتای 28 مرداد 1332، امریکا برای حفظ مافع خود در ایران به طور همهجانبه به حمایت از رژیم پهلوی پرداخت. مارک گازیوروسکی تاکید میکند که آمریکا به دنبال حفظ سلطنت تا روزهای آخر بود. او میگوید: « قطعا اقداماتی بود که اگر صورت میگرفت میشد انقلاب را مدیریت کرد. آنها قطعا باید زودتر به مسائل توجه میکردند. تا اکتبر 1978 آمریکاییها مسائل داخلی ایران را جدی تلقی نمیکردند. سیا در اواخر آگوست 1978 یک بررسی مشهور انجام داد که میگفت ایران در شرایط پیش از انقلاب نیست. این یک اشتباه بزرگ بود. دوم اینکه در حدود سپتامبر 1978 مشخص شد که پایههای حکومت شاه در حال فرو ریختن است.»
کلارک هم درباره دیدار خود با شاپور بختیار در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی میگوید: «در یک جلسه با بختیار، ما به دنبال بررسی نحوه انتقال قدرت بدون درگیری و خونریزی بودیم. قرار بود که بختیار در زمانی که شاه در سفر است کشور را اداره کند، البته آن زمان قرار نبود شاه برنگردد و قرار بود فقط برای درمان از کشور خارج شود.»
نوآوری انقلاب اسلامی
نوآوری انقلاب اسلامی از دیگر موارد مورد اعتراف امریکاییان در واکنش به انقلاب اسلامی بود. باری روزن در مورد سنتشکنی انقلاب اسلامی میگوید: «همیشه فکر میکردم انقلاب ممکن است مربوط به طبقه متوسط باشد یا مربوط به کسانی که به دنبال دموکراسی بیشتر هستند. اما فکر میکنم در انقلاب ایران تا حد زیادی جناح دموکرات و جناح مذهبی ایران با هم متحد شده بودند».
مایکل مترینکو افسر سیاسی سفارت آمریکا در تهران درمورد نوآوری انقلاب اسلامی میگوید: «پیش از این اسلام سیاسی وجود نداشت، انقلاب ایران اولین نیرویی بود که این مفهوم را ارائه کرد. البته امروز کل غرب آسیا درگیر این مفهوم شده است اما در سال 1978 چنین پدیدهای ناشناخته بود. بنابراین اکثر آمریکاییها نمیدانستند با چه چیزی رو به رو هستند بلکه میدیدند حکومت شاه در حال فرو ریختن است و هرچه پیش میرفت میفهمیدند اتفاقی که در حال وقع است بیشتر به ضرر آمریکاست.»
یورگنسن نیز به حقارت امریکا ناشی از انقلاب اسلامی اشاره میکند و میگوید: «آمریکا با پیروزی انقلاب در ایران به شدت تحقیر شد و گروگانگیری این حقارت را تکمیل کرد.»
مواجهه کاخ سفید با انقلاب اسلامی
مواجهه امریکا با انقلاب اسلامی از دیگر مواردی است که تحلیلگران امریکا به آن اشاره کردهاند. باری روزن درباره روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و نگاه دولت آمریکا به این تحولات میگوید: «وقتی در ایران بودم مطالعات زیادی داشتم؛ کتابهای زیادی درمورد تاریخ، جامعه و فرهنگ ایران و البته درمورد شرایط سیاسی ایران خواندم. در ایران تنش بین دانشجوها و دولت زیاد بود. خیلی سخت میشد چیزی درمورد شاه گفت یا هرگونه فعالیت غیرمتعارفی داشت. یعنی خیلی سریع در ایران آموختم که دهانم را در مورد سیاست بسته نگه دارم و فقط مشاهده کنم.»
روزن در پاسخ به این سوال که «آیا فکر میکنید انقلاب ناگزیر بود؟» میگوید: «اعتقاد دارم که از بسیاری جهات ناگزیر بود چون شاه نمیتوانست شرایط اجتماعی ایران را به خوبی درک کند. او مدتهای طولانی بود که کاملا از جامعه دور بود. هیچ شاهی قبل از او در ایران نبوده حتی پدرش که تا این حد برای کنترل زندگی مردم تلاش کرده باشد».
او ادامه میدهد: «در کنار شاه برخی از ملیگراها و دموکراتها هم در مورد شرایط با سوء تفاهم روبه رو بودند. آنها قدرت جوانان ایرانی که به اسلام علاقهمند شده بودند را نادیده میگرفتند».
جان استمبل نیز عنوان میکند: «من از منبعی موثق خبر دارم که آمریکاییها تا اکتبر از بیماری شاه مطلع نبودند. قطعا اگر ما میدانستیم که شاه مریض است به شکل متفاوتتری رفتار میکردیم و حتی به قیمت برکناری شاه نمیگذاشتیم که حکومت ساقط شود. اما حتی همسر شاه هم تا پاییز از بیماری او مطلع نبود. در اکتبر شرایط به هم ریختهتر شد. تظاهرات و اتفاقات میدان ژاله (شهدا) بوجود آمد و حالا میشد خیلی راحت فهمید که شرایط واقعا بد است.»