طرح حمله به زندان اوین در جریان کودتای نقاب
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ کودتای موسوم به «نقاب» که با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران طراحی شده بود، دارای ابعاد مختلفی بود. کودتاچیان قصد داشتند ضمن بمباران جماران و حمله به برخی مراکز حساس، در راستای ناامن کردن کشور نیز تلاشهایی صورت دهند.
مرحوم حاج احمد قدیریان در کتاب خاطرات خود که توسط موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است درباره یکی از برنامههای این کودتا میگوید: یکی از نخستین برنامههای کودتاگران پس از آغاز عملیات، حمله به زندان اوین و آزاد کردن زندانیان برای پیشبرد اهداف خود در ایجاد ناامنی و تقویت نیروهای کودتاگر بود.
خوب به خاطر دارم روزی آقای کچویی به من گفت: «برای حفاظتِ ضلع شمال دادستانی انقلاب اسلامی مرکز اوین لازم است ما تدبیری کنیم تا بتوانیم آنجا را تحت کنترل داشته باشیم.» قرار شد فردی از ارتش به ما معرفی شود و با هم طرحی را اجرا کنیم. سرگردی ارتشی به ما معرفی شد و طی جلسهای، از نزدیک اوین را بررسی کرد و قرار شد نظر بدهد.
آن روز به شکل خیلی مشکوکی هم به ما و هم به منطقه حفاظتی اوین نگاه میکرد. او رفت و پس از مدتی با ما تماس گرفت و گفت: «به نظر ما امکان حفاظت از ضلع شمال برای شما مقدور نیست، اگر کسی بخواهد از ضلع شمال حمله کند حتماً موفق خواهد شد». من متوجه شدم که مطالب ایشان غیرواقعی و مشکوک است. با آقای کچویی صحبت کردم و تصمیم دیگری گرفتیم.
من این مسئله را برای این مطرح کردم چون بعد از انقلاب افرادی در ارتش بودند که اصلاً با انقلاب همراه نبودند و همیشه بر سر راه انقلاب سنگاندازی میکردند. قرار شد از نیروهای حفاظتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استفاده شود. این طرح توسط سپاه پاسداران انقلاب به طور کامل و جامع اجرا شد. به طوری که هیچ کس توان ورود به منطقه شمال اوین را نداشت و الحمدلله رب العالمین تا امروز هم ادامه دارد.
در طرح کودتای نوژه نیز برای تسخیر اوین و آزادی زندانیها مجبور شدند از درب ورودی استفاده کنند. شبی که قرار بود عملیات کودتا انجام شود، بخشی از برنامههای کودتاچیان حمله به اوین و آزادی زندانیان بود. یکی از افسران کودتا چند روز قبل با یکی از رانندههای موتوری اوین تماس گرفته بود و با آشنایی قبلی که با او داشت قرار بود از ایشان برای باز کردن درب اوین استفاده کند. این راننده اوین که نامش «ح.م» بود، قبلاً راننده ساواک بود، اما چون قرار بود تعدادی از نیروهای سایر ارگانها که دستشان به خون کسی آغشته نشده بود به کار گرفته شوند، او و چند نفری در اوین در قسمت ترابری به ما کمک میکردند.
آن افسر ارتشی که ایشان را از قبل میشناخت با وی قرار گذاشته بود که اگر قرار شد کودتاچیان به اوین بروند، او به آنها اجازه دهد وارد شوند. (ح.م) میگوید طبق برنامه، شیفت من در دو شب دیگر میباشد. به او اصرار میشود که باید شیفت را عوض کنی و او هم موافقت میکند و به اطلاع آنها میرساند که من شیفت شب مورد نظر شما را با یکی از دوستان خودم عوض کردم و شب حمله منتظر میماند که ساعت دو بعد از نیمه شب درب اوین را باز کند و کودتاچیان به اهداف خودشان برسند؛ اما هرچه منتظر میماند تا صبح خبری نمیشود. بعد از دستگیری افراد کودتاچی و بازجویی از آنها در اوین، با اعترافات یک از افراد دستگیرشده از ارتش، که رابط با شخص نفوذی در اوین بود، آن فرد نفوذی نیز دستگیر میشود.
روزی شهید کچویی به من زنگ زد که خبر داری؟ گفتم: خیر! گفت: قرار بوده است آقای «ح.م» که از کارکنان ترابری است در کودتا همکاری کند و آنها را وارد اوین و زندانیها را خارج کند؛ مراقب ایشان باشید تا برای بازجویی برود.
مطلب را با مسئول موتوری در میان گذاشتم و قرار شد مراقب باشند که او فرار نکند. روز بعد برای بازجویی احضار شد و اعتراف کرد که با کودتاچیان همکاری داشته است و قرار بوده به آنها کمک کند. وقتی سؤال شد پس چرا تا امروز به ما اطلاع ندادی، سکوت کرد. او در بازجویی گفت: «اینها تصمیم داشتند از شمال اوین و در شمالی کنار رودخانه وارد شوند، اما چون درها بسته و قابل باز شدن نبود، تصمیم به ورود از درِ اصلی گرفتند.
من در جلسه توجیه افراد و پاسداران انقلاب اسلامی اوین توضیح دادم اگر اینها قصد ورود داشتند، یقیناً شما درگیر میشدید و موفقیت با حملهکننده است، چون شماها آمادگی نداشتید؛ حالا کمک خدا را ببینید چگونه به ما و شما کمک کرد که این دشمنان قسمخورده انقلاب نه به ما، نه به هیچکس رحم نمیکنند. همیشه بیدار باشید.