تطهیرناشدنی

4 اقدام رژیم پهلوی علیه زنان

یکی از اقشار آسیب‌پذیر در رژیم پهلوی زنان بودند، به طوری که از اسناد و منابع تاریخی برمی‌آید، این قشر همواره قربانیان سیاست‌های رژیم پهلوی بودند؛ به عنوان نمونه صاحب‌نظران معتقدند ارمغان کشف حجاب رضاخانی برای زنان ایرانی چیزی جز اسارت و زندان و مرگ نداشت. همچنین استفاده تبلیغاتی زنان در سینما، تلویزیون، مجلات و ... از دیگر اقداماتی بود که به شدت هویت زنان را خدشه‌دار کرد. استفاده رژیم از زنان برای پیش‌برد اهداف سیاسی از دیگر اقدامات رژیم برای تقابل با هویت زنان به شمار می‌رود. علاوه بر این تعداد زیاد بی‌سوادان در میان این اقشر نسبت به جمعیت از دیگر مواردی است که این قشر را در رژیم پهلوی به شدت آسیب‌پذیر کرده بود.
چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۳

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ با آغاز سلطنت رژیم پهلوی در زندگی فردی و اجتماعی زنان ایران وقایع و حوادث دگرگون‌ساز اتفاق افتاد که در پرتو آن نیاز‌های روز و مقتضیات اجتماعی آشکار شد. در دوران رژیم پهلوی بحران حقوق زن که مکتوم و نهفته در خفا بود، در شکل‌های خشونت‌آمیز، خود را نشان داد. زیرا در این سال‌ها بود که تجددگرایی و سنت‌گرایی حول محور حقوق زن برای نخستین بار در تقابل آشکار با یکدیگر قرار گرفتند. زنان ایران نهادها و نمودهای زنده این رویارویی مقدر و اجتناب‌ناپذیر شدند. در نوشتار حاضر سعی شده است به وضعیت زنان در رژیم پهلوی به صورت اجمالی پرداخته شده است.


زنان؛ قربانیان کشف حجاب

کشف حجاب یکی از مهم‌ترین اقدامات رژیم پهلو علیه زنان بود. ارمغان کشف حجاب رضاخانی برای زنان ایرانی چیزی جز اسارت و زندان و مرگ در پی نداشت. صدرالاشراف از مقامات رژیم پهلوی در این‌باره می‌گوید: «به خانه رفتم و از همسرم خواستم تا بدون حجاب در مراسم جشن كشف حجاب شركت كند. او در مقابل از من خواست كه به جای این كار طلاقش دهم. چند روزی گذشت و جشن كشف حجاب را برگزار نكردم. رضاخان پیش من آمد و گفت چرا این كار را انجام نمی‌دهی و من گفتم بهتر نیست این كار را از رده‌های پایین‌تر شروع كنید. رضاخان گفت نه وقتی كه تو از انجام این كار امتناع می‌كنی آن‌ها هم به طبع از انجام آن سر باز خواهند زد. به خانه رفتم و به همسرم گفتم پای مرگ و زندگی در میان است و تو باید فردا بدون داشتن حجاب در مراسم شركت كنی. همسر و دخترانم بدون حجاب در مراسم جشن شركت كردند؛ اما از روز بعد از آن همسرم در خانه در بستر بیماری افتاد و تا یک‌سال بعد که جنازه‌اش از خانه خارج شد، پا از خانه بیرون نگذاشت.»[1]

به طوری که به روایت اسناد و خاطرات، بعد از اعمال قانون کشف حجاب، زنان در خانه حبس شدند.ایالت خراسان در بخشنامه شماره۱۲۳۴۷۳، به تاریخ14 بهمن 1316دو سال بعد از اعمال قانون کشف حجاب به اسارت زنان در خانه اشاره کرده و گزارش می‌دهد که «نسوان از خانه خارج نمی‌شوند.

در چنین شرایطی، دختران به جای حضور در مدارس، در پستوی خانه زندانی شدند. به گفته حاج احمد قدیریان: «دختران خانواده مجبور شدند برای حفظ حجاب خود ترک تحصیل کنند و از علم که موهبت الهی است، صرف نظر نمایند. این مشکل همه خانواده‌های متدین بود».

واقعیت آن است كه كشف حجاب با استفاده از ابزارهای دیكتاتوری دقیقا به معنای "تجاوز به خصوصی‌ترین حریم زندگی مردم" بود و این امر تحت لوای هیچ قانونی انجام نگرفت؛ لذا هیچ نشانه‌ای از دموكراسی و آزادی در آن دیده نمی‌شد و در پس كشف حجاب، "آزادی" به طور كامل جای خود را به "اسارت" زنان داد. (بیشتر بخوانید)


ابزاری برای تمتع جنسی

از دیگر رویکردهای رژیم پهلوی استفاده ابزاری از زنان و نمایش عریان آنان در جامعه بود. یکی از مهم‌ترین ابزار رژیم برای این کار تلویزیون و سینما بود؛ به طوری که بسیاری از نویسندگان، سینما را یکی از عوامل اصلی رواج ابتذال و فحشا در رژیم پهلوی می‌دانند و معتقد هستند: «این صحنه‌های افتضاح و رسوایی که با کمال آزادی وقاحت در پرده سینما نمایش می‌دهند و ستاره‌های ایرانی با بدنهای لخت و عریان در حال رقص و هم آغوش شدن با جنس مخالف در پرده ظاهر می‌شوند، جز رموز بی‌عفتی و هرز‌گی و بی‌بندوباری و شهوت پرستی و جنایت چیز دیگری را به تماشاکنندگان یاد نمی‌دهد... مفاسدی چون شیوع مدها و آرایش‌های تازه، رذایل اخلاقی، دلسردی زن و شوهر، اتلاف وقت، آلودگی روح و...» روزنامه رستاخیز که در سال‌های عصر پهلوی خود را داعیه‌دار بررسی سینمای ایران وانمود می‌کرد، تا حدی آشکار به مبحث ابتذال و رواج آن‌ها بها می‌داد که باعث شگفتی بود. این روزنامه در مطلبی می‌نویسد: «یکی از آن چیزهایی که دست و پای بازیگران ما را می‌بندد، چیزی است که در این اجتماع اسمش را (آبرو) گذاشته‌اند. اگر یک بازیگر در صحنه به فکر آبرویش باشد، بازیگری است بی‌آبرو... عامل دیگری که دست و پای بازیگر ایرانی را می‌بندد، (نجابت) است.»[2]

در رژیم پهلوی، گسترش فساد و ابتذال در جامعه به راحتی قابل رویت بود و ایجاد مراکز فحشا و فساد در جامعه، بی بند و باری، استفاده ابزاری از زنان و استفاده از آنان در فعالیت‌های اجتماعی نامناسب، تشکیل مجالس عیش و نوش، تبلیغ اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی و ایجاد مراکز قمار، برپایی جشن‌های سلطنتی مبتذل با هزینه‌های گزاف و تبلیغات بسیار قابل مشاهده است.[3]


وسیله‌ای در دست سیاست‌های رژیم

گرچه رژیم پهلوی به‌ظاهر به تغییر وضعیت زنان در جامعه علاقمند بود، اما از فعالیت‌های مستقلی که سبب گسترش آرمان زنان می‌شد، به‌شدت جلوگیری می‌کرد. رژیم پهلوی فقط فعالیت‌های دولتی و وابسته به آرمان‌های رژیم را برای زنان مجاز می‌شمرد. بنابر یافته‌های تاریخی در طول دوره پهلوی جمعیت‌های مستقل زنان برچیده شدند و به جای آن‌ها سازمان‌ها و جمعیت‌های زنانه‌ای تشکیل گردیدند که به‌وسیله وابستگان درجه اول خانواده پهلوی اداره می‌شدند؛ به‌طوری‌که فعالان عرصه زنان در ایران دوره پهلوی، صرفا از وابستگان به خاندان و آرمان‌های رژیم پهلوی بودند.

به طوری که تحلیل‌گران معتقد هستند، رضاشاه زنان را به‌زور به همکاری با دولت وادار می‌نمود و پسرش تلاش می‌کرد آنها را به تمرکز و همگرایی سازماندهی‌شده تشویق کند تا از این ‌طریق همه زنان فعال تحت یک سازمان مرکزی قرار گیرند. هرچند سازمان‌های زنان غیرقانونی اعلام نشدند اما آن‌ها برای کسب مجوز قانونی، مجبور بودند در چارچوب شورای عالی جمعیت زنان ایران فعالیت کنند. تنها نشریات زنانه‌ای که اجازه چاپ داشتند، نشریات طرفدار دستگاه حاکمه بودند که اغلب به تمجید از شاه و فرح می‌پرداختند.

بنابر یافته‌های الیز ساناساریان: «متمرکزسازی انجمن‌های زنان ابتدا از طریق ایجاد شورای همکاری جمعیت‌های بانوان و بعد از طریق شورای عالی جمعیت زنان ایران، روشی بود برای بسیج گروه‌های زنان به‌منظور عمل مشترک. اما باید دید چه گروه‌هایی از زنان در این پروژه بزرگ درگیر شده بودند: گروه‌های زنانی که فاقد پویایی و استقلال بودند. سازمان‌های جدید زنان صرفا ویترین سیاست‌های دولت بودند. بدین‌ترتیب کلیه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی زنان تحت کنترل کامل دولت قرار گرفت. زمانی‌که این همگرایی و کنترل در فعالیت‌های زنان به میزان قابل‌قبولی رسید، مساله حق رای زنان از طرف شاه طرح گردید.»[4]


قربانیان بی‌عدالتی آموزشی

سپاه دانشبه ظاهریک نهاد آموزش‌دهنده در دوران محمدرضا پهلوی و نخست‌وزیری اسدالله علم بود کهدر سال 1341بنیاد شد و در سال 1342کار خود را آغاز کرد.بدین منظور و برای سوادآموزی در سطح روستاهای کشور، سپاه‌دانش از قشر تحصیل کرده با هدف ترویج آبادانی کشور در راستای انقلاب به اصطلاح سفید، تشکیل شدنددختران و جوانان دیپلمه به منظور آموزش به روستاها فرستاده می‌شدند. بنابر منابع تاریخی قصد محمدرضا پهلوی این بود که با فرستادن دختران به روستاها فرهنگ غربی و نحوه پوشش معلمان در روستاها، به عنوان فرهنگی عمومی مردم معرفی و جایگزین شود.[5]

بر اساس منابع تاریخی برنامه‌های رژیم پهلوی نه تنها به رشد زنان باسواد کمک نکرد بلکه اسناد گواه آن است که در سال 1355 جمعیت مردان 15 سال و بیشتر ایران حدود 5/ 9 میلیون نفر ثبت شده است. که از این تعداد 5/ 4 میلیون یعنی حدود 9/ 47 درصد با سواد بوده‌اند. این شاخص بیان‌گر آن است که در سال 1355 بیش از نیمی از مردان 15 سال محروم از سواد بوده‌اند. در همین سال، جمعیت زنان برابر 2/ 9 میلیون نفر و تعداد باسوادان 2/ 2 میلیون نفر بوده است که نشان‌دهنده 24 درصد میزان با سوادی در این قشر می‌باشد.

همچنین جمعیت 6 سال و بیشتر ایران در سال 1355 حدود 1/ 27 میلیون نفر بوده که 5/ 80 درصد کل جمعیت کشور را شامل می‌شد. از این تعداد، 9/ 12 میلیون نفر یعنی 5/ 47 در صد سواد داشتند. در ا ین بین تعداد جمعیت مردان 6 سال و بیشتر، 9 /13 میلیون نفر بوده که با احتساب 2/ 8 میلیون نفر باسواد درصد باسوادی آنان 9/ 58 درصد بوده‌ است. همچنین از تعداد 2 /13 میلیون نفر زنان 6 سال و بیشتر در سال 55، 7/ 4 میلیون باسواد یعنی 5/ 35 درصد سرشماری شده که این حکایت از آن دارد که بالغ بر 5 /8 میلیون نفر بی‌سواد در جمعیت زنان 6 سال و بیشتر وجود داشته است. (بیشتر بخوانید)


پی‌نوشت‌ها:

 1- روزنامه کیهان(19/10/89)

2- ر.ک روزنامه کیهان 16 بهمن 1394

3- عبدالامیر فولادزاده، شاهنشاهی پهلوی در ایران، قم، کانون نشر اندیشه اسلامی، 1369، جلد1، ص203-309.

4- الیز ساناساریان، جنبش حقوق زنان در ایران، ترجمه: نوشین احمدی خراسانی، تهران، اختران، 1384، صص 126و128

5- بهمن خدایی،همه پرسی‌های رژیم شاهتهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ،ص172


این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات