رفراندم در گذار تاریخ

در تاریخ سیاسی ایران، چند رفراندوم برگزار شده است که دو مورد مربوط به قبل از انقلاب است و بعد از انقلاب هم در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، مردم برای تائید جمهوری اسلامی، به پای صندوق های رای رفتند اما ماهیت این رفراندوم‌ها با یکدیگر متمایز می‌باشد. هر چند رفراندوم یکی از مولفه‌ها و اصول نظام دموکراسی است اما استفاده ابزاری از آن در حیات سیاسی دولت‌ها به وفور مشاهده می‌شود که در قبل از انقلاب، عملکرد رفراندوم انحلال مجلس و رفراندوم انقلاب سفید در این زمینه ارزیابی می‌شوند اما مراجعه اصولی و حقیقی به آراء مردم در تعیین سرنوشت بعد از پیروزی انقلاب، یکی از پایه‌های مردم سالاری دینی بود که توانست اقتدار و مشروعیت نظام را بیفزاید.
شنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۸:۰۴

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- سیدمحمدجواد قربی؛ در تاریخ سیاسی ایران، چند رفراندوم برگزار شده است که دو مورد مربوط به قبل از انقلاب اسلامی است و بعد از انقلاب اسلامی، هم در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، مردم برای تائید جمهوری اسلامی، به پای صندوق های رای رفتند اما ماهیت این رفراندوم ها با یکدیگر متمایز می باشد. هر چند رفراندوم یکی از مولفه ها و اصول نظام دموکراسی است اما استفاده ابزاری از آن در حیات سیاسی دولت ها به وفور مشاهده می شود که در قبل از انقلاب، عملکرد رفراندوم انحلال مجلس و رفراندوم انقلاب سفید در این زمینه ارزیابی می شوند که تضعیف پایه های دموکراسی را به همراه خواهد داشت اما مراجعه اصولی و حقیقی به آراء مردم در تعیین سرنوشت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از پایه های مردم سالاری دینی بود که توانست اقتدار و مشروعیت نظام را بیفزاید و الگوی مردم سالاری حقیقی را به همگان نشان دهد.


*** اجمالی بر تجربه رفراندوم در ایران ***


رأی‌گیری مستقیم و بی‌واسطه از مردم را که معمولاً برای تصویب یا رد قانون اساسی و یا انتخاب نوع حکومت صورت می‌گیرد رفراندوم می‌گویند. رفراندوم در لاتین [1]به معنای «همه‌پرسی» است. گفته می‌شود نخستین بار رأی‌گیری در یونان باستان انجام شد، اما در دورة اخیر، مراجعه به آرای عمومی زمانی عملی شد که حکومتها مجبور به پذیرش دخالت مردم در امور خود شدند. هدف از رأی‌گیری در قالب همه‌پرسی و رفراندوم، پرهیز از قانون‌گذاری به زیان اکثریت جامعه است. در اکثریت مواقع، رفراندوم و همه‌پرسی در کشورهایی که حکومتشان با شیوه دیکتاتوری اداره می‌شود نیز صورت می‌گیرد تا آن حکومتها بتوانند چهره‌ای مردمی به نحوه اداره کردن کشور خود بدهند اما بعد از انقلاب اسلامی، این موضوع، رویه و ماهیتی دیگر یافت.

در مشروطه، رفراندوم یا به اصطلاح مراجعه به افکار عمومی انجام نشد ولی در مرداد 1332 مصدق نخست‌وزیر وقت، انحلال مجلس را به رفراندوم گذاشت که می‌شود آن را اولین رفراندوم در ایران دانست. این همه‌پرسی در 12 مرداد همان سال در تهران و 19 مرداد در شهرستانها برگزار شد.

در 6 بهمن 1341 شاه ایران رفراندومی برگزار کرد که در آن برنامه‌های «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و مردم» به نظرخواهی گذاشته شد. در این رفراندوم، از مردم درباره اصول شش گانه انقلاب سفید که به خواست رئیس‌جمهور امریکا، کندی، تنظیم شده بود نظرخواهی شد.

امام خمینی در اعلامیه‌ای در 2 بهمن 1341 این رفراندوم را غیرقانونی دانستند و گروههایی از مردم با تعطیلی بازار و مغازه‌ها به خیابانها ریختند و با شعار «اصلاحات آری ـ دیکتاتوری نه» مخالفت خود را با آن ابراز کردند. شاه بدون توجه به نظر مردم، موارد و اصول شش‌گانه انقلاب سفید را تصویب کرد.

در اواخر حکومت پهلوی، شرکت مردم در راه‌پیمایی های بزرگ و میلیونی تاسوعا و عاشورای1357 (19و 20 آذر) را نیز می‌توان پاسخ مثبتی به رفراندومی عمومی دانست. مردم به حکومت اسلامی پاسخ مثبت دادند و خواستار سرنگونی رژیم پهلوی شدند.

نخستین رفراندوم واقعی در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دهم و یازدهم فروردین 1358 برای تعیین نوع حکومت بعد از رژیم سلطنتی انجام شد. در این همه‌پرسی 2/98 درصد از افراد شرکت‌کننده به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند. رأی‌گیری در 24 استان و 165 شهرستان و 475 بخش کشور حتی در بیمارستانها و پادگانها هم تحت نظر انجمن های نظارت برگزار شد.

این همه‌پرسی برای پاسخ به یک سؤال مشخص صورت گرفت؛ جمهوری اسلامی آری یا نه؟ موافقان برگ سبز را به نشان آری به جمهوری اسلامی به صندوق‌ها انداختند. حداقل سن شرکت‌کنندگان شانزده سال تمام بود.

دومین رفراندوم در جمهوری اسلامی برای تعیین قانون اساسی در آذر 1358 برگزار شد. در 1368 ش به فرمان امام خمینی، شورای بازنگری قانون اساسی به منظور تجدیدنظر و اصلاح تشکیل شد و پس از چندین جلسه، 48 اصل قانون اساسی را تغییر و یا اصلاح کرد.


از مصوبات این شورا حذف پست نخست‌وزیری، حذف شورای عالی قضایی و گسترش اختیارات رئیس‌جمهور و رئیس قوه قضائیه، تعیین شیوه بازنگری در قانون اساسی و مراجعه به آراء عمومی و تغییر نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی است که همه‌پرسی آن در مرداد 1368 با مشارکت گسترده مردم برگزار شد.[2]

آنچه از سرنوشت این تجربه تاریخی همه پرسی در ایران حائز اهمیت است، نحوه استفاده از این مراجعه به آراء عمومی است؛ به این معنا که برخی سعی در تقویت مشروعیت و منافع گروهی و جناحی بودند (نظیر رفراندوم ششم بهمن) و برخی مبتنی بر مصلحت جمعی و منافع نظام اسلامی بود (رفراندوم فروردین 1358). با این اوصاف، مداقه در نحوه عملکرد حقوقی-قانونی، مصلحت جامعه، نحوه اجرا و نیت های اجرایی شدن هر کدام از این رفراندوم ها در تاریخ سیاسی ایران نشان می دهد که دو رویکرد در قبال همه پرسی و مراجعه به آراء عمومی در ایران وجود داشته است؛

الف. رویکرد ابزاری و مبتنی بر منافع شخصی و گروهی در دوران پهلوی دوم،

ب. رویکرد غایتمدارانه و مبتنی بر منافع ملی و مصلحت نظام مردم سالاری (تقویت مردم سالاری دینی) در دوران جمهوری اسلامی ایران.

در ادامه به بررسی این دو رویداد خواهیم پرداخت و در سه مقطع مشروطه، پهلوی و انقلاب اسلامی به بررسی ماهیت دموکراتیک و مردمی بودن این تحولات خواهیم پرداخت.


*** دوره مشروطه؛ عدم رسمیت همه پرسی و نهادهای دموکراسی مستقیم ***


انقلاب مشروطه که پس از دوران طولانی مبارزه مردم ایران میوه داد، در واقع گام بسیار مهم و اثرگذاری در توسعه سیاسی بود. مهمترین راهکاری که برای مشارکت مردم در حکومت پیش‌بینی شد، انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی بود. قانون اساسی مشروطه و متمم آن نیز، هیچ یک از نهادهای دموکراسی مستقیم و از جمله همه‌پرسی را به رسمیت نشناخت.[3] در همین راستا، هیچ گونه مراجعه مستقیم به آراء مردم در این دوره شکل نگرفت و حتی در دوران رضاشاه هم خبری از همه پرسی نبود.


*** دوره پهلوی؛ لغو نهادهای مظهر دموکراسی با ابزار رفراندوم ***

در دوره پهلوی دوم دو رفراندم به وقوع پیوست که هر دوی آنها ماهیتی غیرقانونی داشتند و مراجعه مستقیم به آراء مردم ناشی از منافع شخصی و گروهی بود و مردم به نوعی بازیچه سیاستمداران قرار گرفتند. به عنوان مثال، "اولریش گرکه" و "هارولد مهنر" در کتاب «ایران: طبیعت، اقوام، تاریخ، فرهنگ، دولت و اقتصاد» در خصوص غیرقانونی بودن و اشکالات حقوقی دو رفراندوم در عصر پهلوی بیان می کند: «در قانون اساسی ایران همه‌پرسی پیش‌بینی نشده است. با این وجود دوبار در ایران همه‌پرسی صورت‌ پذیرفته است؛ مصدق در آغاز ماه اگوست 1953 قصد خود را برای منحل کردن مجلس بوسیله همه‌پرسی بتأیید ملت رسانید. شاه در طول تعطیلی مجلس از سال 1961 تا 1963 اولین اصول ششگانه رفرم خودش را در ژانویه 1963 به رأی ملت گذارد.


او خودش را در مقام رئیس قوه‌های سه‌گانه «در مقام رئیس قوه‌های سه‌گانه» (از نظر قانون اساسی چنین قاعده‌ائی وجود ندارد) نامید بر اساس مواد 26 و 36 قانون اساسی، قدرت حکومت از ملت نشأت می گیرد و طبق قانون اساسی حاکمیت (مشروطه سلطنتی) از طریق مجلس منتخب مردم به شاه تعریض گردیده، او نظر مردم را در رابطه با اصلاحات به صورت مستقیم جویا شد، به نظر او در نهایت کل قدرت از ایشان برمی خیزد و در این رابطه مردم بالاتر از مجلس قرار دارند.»[4]

با توجه به ماهیت و ذات این دو رفراندوم، در ادامه به بررسی ماهیت آنها از حیث دموکراتیک و مردمی بودن آنها خواهیم پرداخت.


 1- رفراندوم غیرقانونی انحلال مجلس هفدهم توسط مصدق

مصدق در خاطرات خود، دو مسئله را دلیل انحلال مجلس دانست. اول، انتخاب حسین مکی به عضویت هیئت نظارت اندوخته اسکناس از سوي مجلس. مصدق در این مدت که از عواید نفت خبري نبود، امور کشور را با چاپ محرمانه سیصد و دوازده میلیون تومان اسکناس اضافی اداره می کرد و از آن بیم داشت که مکی پس از حضور در جلسات هیئـت نظارت به رازگشایی بپردازد؛ که این امر به افزایش نرخ تورم در قیمت‌ها می انجامید و ناراحتی و نارضایتی حاصل از تنگناي اقتصادي را دامن می زد.


دلیل دوم این بود که دولت قطعاٌ موقعیت خود را در میان نمایندگان از دست داده بود و مصدق بیم داشت که در صورت استیضاح، مجلس رأي به عدم کفایت دولت داده و او را ساقط کند و این مسئله نه تنها پایان کار نهضت ملی، بلکه آغاز یک دیکتاتوري و سلطه انگلستان بر نفت بود.[5] بخشی از نمایندگان نهضت ملی همچون دکتر صدیقی، خلیل ملکی، دکتر سنجابی، شایگان و...اشتباه بودن اقدام انحلال مجلس را به مصدق گوشزد کردند؛ آنها نگران بودند که شاه در غیاب مجلس مصدق را از نخست وزیري برکنار کند ولی مصدق این موضوع را نپذیرفت.[6] در این زمینه، آیت الله کاشانی با رفراندوم مصدق مخالفت کرد[7] زیرا این عمل مصدق را غیر قانونی و دیکتاتوری می دانست.[8]


حكومت مصدق علناً برعليه قانون اساسي كشور قيام كرد، او مجلس را تعطيل كرد، او با ميل خود مجلسي با 85 وكيل روي ليست مشخص بوجود آورد كه ابتدا آنها را وكيل طبيعي مردم خواند و بعد كه از او روي گردانيدند همه به استثناي چندتن را از طرفداران ارتش قلابي دانست و حق قانونگذاري را از مجلس سلب كرد و به خود تخصيص داد.[9]

ژان پیر دیگار، برنار هورکاد و یان ریشار در خصوص غیردموکراتیک بودن رفراندوم مصدق اذعان داشته اند: «مصدق موفق شد عبدالله معظمی را به جای کاشانی به ریاست مجلس بنشاند و سپس درصدد انحلال مجلس، دست کم به طور موقت برآید. نظر به این که نمایندگان مجلس دست به اوبستروکسیون زده و مانع از حد نصاب لازم برای تشکیل جلسات می شدند، نخست وزیر به منظور انحلال پارلمان و در دست گرفتن اختیارات تام در 3 اوت به آراء عمومی مراجعه کرد. اما صندوق های رأی آری و نه را در فاصله دوری از یکدیگر قرار داد. این کار نه تنها دموکراتیک نبود بلکه برخلاف قانون اساسی بود که حق را به جانب دشمنان جبهه ملی داد و در ضمن به شاه اجازه داد، دولت را تغییر بدهد.»[10]


محمدرضا پهلوی هم از این مسئله برای خلع مصدق بهره گرفت و در خصوص عملکرد حقوقی دولت مصدق در نطقی اظهار می کند که «دولت وقت این راه را پیدا کرده بود که به نقض قانون اساسی کشور بپردازد و بر خلاف اصل 48 قانون اساسی از راه رفراندوم ساختگی به اختیارات قانونی پادشاه مملکت لطمه بزند. به طور خلاصه به جای این که در صدد اصلاح وضع خراب مملکت برآید به یاغیگری در مقابل قانون اساسی پردازد و خودش را مافوق هر اصل و قانونی بشمارد و هیچ کدام از اصول آن قانون اساسی را که می‌بایست خودش مجری و مدافع آن باشد رعایت نکند.»[11]

در عین حال، نحوه همه پرسی هم مورد تردید بود زیرا بنا بر ادعاي مصدق، مردم تهران بيش از ساير نقاط در سياست وارد بودند بنابراين نخست همه پرسي را در تهران برگزار كردند تا آراي تهراني ها بتواند رهبر ساير نقاط شود و در هر شهر دو محل براي اخذ راي تعيين شد تا در يكي موافقان مجلس و در ديگري مخالفان راي بدهند.

بيش از دو ميليون نفر راي به انحلال مجلس دادند كه در انتخابات آن دوران رقمي بي سابقه بود. مصدق اعلاميه انحلال مجلس را شخصا بدون عنوان نخست وزير صادر كرد و نتيجه آن را به اطلاع شاه رساند و از او خواست كه فرمان انتخابات دوره هجدهم را صادر كند، هرچند شاه خواسته وي را عملي نساخت.[12] با این اوصاف، برخی از اشکالات این رفراندوم که آن را مغایر اصول دموکراتیک می ساخت عبارتند بودند از:


الف. مقاصد شخصی در انحلال مجلس هفدهم

مصدق به جای این که به مردم و آراء آنها اهمیت دهد بیشتر سعی در نشان دادن اقتدار و پشتوانه مردمی خود بود و به همین دلیل، نوعی اقتدارگرایی در وی ایجاد شده بود که گمان می کرد باید بدون وجود مخالفان و حتی شخص شاه، به رهبری و مدیریت جامعه بپردازد و در طول ماجرای رفراندوم، خود را دارای پشتوانه مردمی می دید اما نمی توان موارد زیادی یافت که نشانی از وجود این اقدام برای منافع مردم در آن دیده شود زیرا ایشان برخورد سردی با علمای دین، مخالفان در مجلس و حتی دوستان نزدیک خود در دولت داشتند و صرفاً به هدف خود فکر می کردند و نه مصلحت جمعی. همین موضوع که رگه هایی از مقاصد شخصی را به ذهن متبادر می سازد باعث شد تا وی نتواند پشتوانه های مردمی خود را حفظ کند.


ب. رهایی از اقلیت مخالف

مصدق قصد داشت با انحلال مجلس، اندک مخالفی هم که در مجلس وجود دارند را از بین ببرد و این موضوع توسط شخصیت های مختلفی مطرح شده است. به عنوان مثال، احسان نراقی مدعی می شود: «مصدق می خواست از شر اقلیت هم خلاص شود و الا رفراندوم در قانون وجود نداشت.»[13] این موضوع در حالی بود که مصدق به فکر ایجاد نظامی دموکراتیک نبود بلکه سعی در خاموش کردن صدای مخالف و یک دست سازی فضای مجلس داشت تا بدون هیچ مخالفتی بتواند کارهای خویش را به جلو ببرد و این موضوع، نشانه های شکل گیری و زایش یک اقتدارگرایی نیمه پنهان در میان نظام سلطانی پهلوی بود و می توانست زمینه های شکل گیری یک دولت خود رای را فراهم آورد که مردم و مخالفان دولت در آن جای چندانی نداشته باشند و صرفاً موافقان به کنش گری سیاسی بپردازند.

این نوع تفکر، مانعی جدی برای شکل گیری یک نظام دموکراتیک و مردمی در جامعه ایرانی بود؛ زیرا لازمه پویایی جامعه ایرانی در شنیدن صداهای مخالف و احترام به اقلیت ها بود و بی توجهی مصدق به اقلیت، مانعی برای شکل گیری دموکراسی حقیقی و راستین در ایران می شد. به یک معنا، همه پرسی برای منافع شخصی نمی تواند نشانه دموکراسی باشد بلکه بستری برای تحکیم استبداد شخصی می باشد.


ج. اقدام مصدق در سطح بندی کردن شعور سیاسی و رأی مردم

یکی از مهمترین ایرادات به عملکرد مصدق در رفراندوم، بی توجهی به کرامت انسانی و ارزش برابر همه شهروندان در برابر یکدیگر است. به عبارتی، همه پرسی در نظام های مردم سالاری، یکی از نشانه های برابری مردم در حقوق سیاسی و رای یکسان می باشد اما مصدق این موضوع را نادیده گرفت و این گونه فکر می کرد که مردم تهران از بینش سیاسی بیشتری نسبت به سایرین برخوردار هستند و به همین دلیل، اول رفراندوم را در تهران برگزار کرد و بعد، شهرهای دیگر به پاهای صندوق رای رفتند.

این موضوع در حالی است که رفراندوم باید به طور همزمان باشد و تبعیضی بین مردم نباشد. مصدق مردم جامعه را با این عملکرد خویش به دو دسته آگاه سیاسی و بی سواد و ناآگاه تقسیم نمود که هر چند در کلام وی به صورت مستقیم ابراز نشده است ولی در عمل وی نمایان است. محمد مصدق در کتاب خاطرات خویش اظهار می دارد: «برای تعیین سرنوشت، رفراندوم عملی شد و چون مردم طهران بیش از سایر نقاط در سیاست واردند، اول رفراندوم در شهر طهران صورت گرفت تا آرای مردم طهران بتواند رهبر سایر نقاط شود.»[14] این اقدام، برخلاف کرامت انسانی و حقوق شهروندی بود و نماد بارز یک تبعیض سیاسی محسوب می گردید.


د. رای گیری در زمانی محدود

برای بازتاب آراء مردم در جریان همه چرسی، زمان مکفی لازم است تا همه واجدین شرایط بتوانند در همه پرسی شرکت کنند و از این رو، رای مردمی از جامعیت برخوردار باشد و نتیجه واصل شده، نشان دهنده دیدگاه قاطبه مردم باشد اما رای گیری در مدت زمانی بسیار اندک باعث شد تا خیلی از مردم امکان حضور در اماکن رای گیری را نداشته باشند زیرا در هر شهر صرفاً دو مکان برای رای گیری وجود داشت.

به عنوان مثال، شاغلین صنعتی، کارگران، کشاورزان و... که دارای مشغله های خاص بودند امکان چندانی برای حضور در این همه پرسی را نمی یافتند چون در کمتر از 3 ساعت عمل رای دادن انجام شد و این موضوع در حالی است که در کشورهای مختلف، این زمان گاهاً بیش از 10 ساعت می باشد تا فرصت و زمان مناسب برای همگان وجود داشته باشد.


ه. مشخص بودن رای مخالف و موافق

یکی از منفی ترین ویژگی های این رفراندوم، متمایز بودن صندوق های رای مخالف و موافق بود که در فاصله زیادی از هم قرار داشتند؛ زیرا به راحتی افراد مخالف شناسایی می شدند و خیلی از افراد به دلیل عواقب رای خود، مردد در انتخاب بودند. یکی از حقوق مدنی افراد در نظام مردم سالاری، آسوده خاطر بودن مردم از محفوظ بودن رایشان از دیدگاه سایرین است و این موضوع باعث گزینش نظر واقعی آنها می شود. اما در رفراندوم انهلال مجلس به این موضوع توجهی نشد که بازتاب های منفی زیادی در بین شرکت کنندگان داشت.


و. بی اعتنایی به دیدگاه علماء دین در خصوص حرمت رفراندوم

خیلی از مراجع تقلید نظیر امام خمینی(ره)، آیت الله کاشانی و... مخالف رفراندوم بودند و حتی برخی حکم حرمت رفراندوم را صادر کردند اما مصدق اعتنایی به روحانیت که رهبران حقیقی جامعه بودند، اعتنایی نداشت و در جواب نامه آیت الله کاشانی، به سردی برخورد نمود و خود را دارای پشتوانه مردمی اعلام کرد. در صورتی که از مصدق به طور قطع به منافع ملت توجه داشت، باید همگام با روحانیت قدم بر می داشت و به توصیه های آنها عمل می نمود. اما وی چنین نکرد و همین موضوع، عامل تضعیف جایگاه وی و از دست دادن پشتوانه های مردمی شد.

در نهایت باید اذعان داشت که نحوه عملکرد مصدق نه تنها پایه های یک نظام مردمی در جامعه ایرانی را محکم نساخت بلکه مروج استبداد رای و خودمحوری بود. مصدق از ابزارهای به ظاهر دموکراتیک نظیر رای مردم، همه پرسی و انتخابات برای رسیدن به مطامع شخصی بهره برد و نتوانست از سرمایه های حقیق نظام مردم سالاری یعنی آراء مردمی صیانت کند و از آنها، پلی برای رسیدن به مطلوب های ترسیم شده خویش بهره گرفت.


2- رفراندوم استبدادی و فرمایشی انقلاب سفید

شاه در ششم بهمن 1341 رفراندوم خود را انجام می‌دهد و بنا به ادعای روزنامه‌های وقت اصول پیشنهادی شاه در طرح انقلاب سفید با پنج میلیون و ششصد هزار رای موافق در مقابل چهار هزار و دویست رای مخالف به تصویب می رسد. در ششم بهمن 1341 مخالفت های مردم در تهران، قم، اصفهان، شیراز، مشهد و کاشان و... به وضوح مشاهده شد.[15] در همین راستا، گروه های سیاسی هم با این رفراندوم نمایشی مخالفت کردند. به عنوان مثال، از مهمترین فعالیت‌های هیأت مؤتلفه اسلامی در بهمن 1341 نیز مخالفت با رفراندوم شش ماده‌ای شاه بود.[16] این رفراندوم از دیدگاه امام خمینی(ره) در قبال اسلام ارزشی نداشت و مفاد این همه پرسی را مخالف اسلام می دانستند.[17]

در جریان رفراندوم ساختگی، رژیم دست‌نشانده آمریکا، تلاش کرد تا با فریب، زور، ارعاب و تهدید، مردم را پای صندوق‌های رای بکشاند، و از آنها، علیرغم میل باطنی‌شان، رای مثبت بگیرد. لیکن مردم، بی درنگ عکس‌العمل شایسته‌ایی نشان دادند.

سراسر بازار تهران تعطیل شد، بیشتر کسبه و دکانداران مغازه‌های خود را تعطیل کردند، عده‌ایی از کارمندان به بهانه‌های مختلف چند روزی از رفتن به سرکارهایشان خودداری کردند، زنان خانه‌دار چندروزی از خانه بیرون نیامدند و بطور کلی همه سعی کردند که روز رای‌گیری، حتی به حوزه‌ها اخذ رای نزدیک نشوند. با این حال، رژیم، عدها‌یی از کارمندان و کارگران و روستائیان را با فریب و تهدید پای صندوق‌های رای برد. با این حال تعداد آراء آنقدر کم بود که رژیم خود را ناچار از اعلام رقمی ساختگی دید و تعداد آراء رفراندوم را به چندین برابر ترقی داد و آن را 5 میلیون و 600 هزار رای اعلام کرد! در پی اعلام این رقم جعلی و دروغین، شاه مخالفین خود را، با سخنانی وقیحانه مورد حمله قرا رداد و آنان را مرتجع، حامی فئودال‌ها، مخالف پیشرفت کشور، مخالف اصلاحات ارضی و نظایر آن خواند. مراجع عالیقدر، در برابر این یاوه‌گوئی‌ها ساکت نماندند و با صدور اعلامیه‌ها و انتشار بیانیه‌ها، نیز با بیانات آگاه کننده و نطق‌های افشاگر، گفته‌های شاه را تکذیب کردند و مردم را در جریان امر قرار دادند.

بدینگونه، مبارزات ملت مسلمان و بویژه مبارزات روحانیت آگاه و متعهد با رژیم شاه و طرح آمریکائی و خدعه‌آمیز انقلاب سفید در ابعادی گسترده آغاز شد. سرسلسله این مبارزات حضرت آیت‌ا العظمی خمینی بود که در اعلامیه خود نوشت: «به اسم هیاهو و جنجال، باید ملت ایران عقب‌مانده، فرهنگ اسلام و معارف قرآن مهجور و قوانین کشور نقض شود. فساد و فحشاء تا اعماق این کشور کشیده شود تا استعمار نو بتواند با خیال راحت به چپاولگری خود ادامه دهد و عمال بی‌حیثیت آن، بر سر این گورستان پایکوپی کرده، به عیش و عشرت و جمع ثروت ادامه دهند. استقلال کشور مرهون این طایفه علماء و فقهاء است، اینها هستند که تاکنون از استقلال کشورهای اسلامی دفاع کرده‌اند، اسلام برای آنان تکلیف قیام معین کرده است علماء با چه امر مترقیانه‌یی مخالفت کرده‌اند؟ از کدام پیشرفت و تلاش در زمینه‌های مختلف علمی، اقتصادی، صنعتی، قضایی، ذوب آهن و امور تولیدی دیگر جلوگیری نموده‌اند؟ ما میگوئیم فساد و انحراف در کشور نباشد. تو میگوئی من با آخوند کار ندارم؟ آخوند با تو کار دارد، نصیحت از واجبات است و ترکش از گناهان کبیره. روحانی میگوید دولت‌ها باید در خدمت ملت باشند، و بوضع مردم رسیدگی کنند. فتح کشور که چیزی نیست، فتح قلوب مهم است، حوادثی که اکنون در جریان است، اسلام را بخطر نابودی تهدید می‌کند، توطئه‌یی که شده است، علیه اسلام و ملت اسلام و استقلال ایران است.»[18] این نداها توام با نداها و دعوتهای تقویت‌کننده و مکمل دیگر حضرات آیات عظام و مراجع عالیقدر تقلید، حضرت آیت‌اشریعتمداری، حضرت آیت‌االعظمی گلپایگانی، حضرت آیت‌ا نجفی و از شهرستانهای دیگر، با نواهای هماهنگ حضرت آیت‌ا العظمی مقید میلانی و دیگر رهبران فکر و معنوی کشور، تقویت و تائید شد و همه متفق و هماهنگ، در آستانه سال نو، آغاز سال جدید را عزای ملی اعلام کردند و تا توده مردم به اهمیت و عظمت جریان واقف گردند و به حمایت از دین و آئین و استقلال که رژیم دست نشانده، با نقشه‌ها و توطئه‌های آمریکا، طرح نابودی آن را کشیده بود، قیام کنند. استقبال باشکوه مردم از ندای مرجعیت عالیه، برعظمت و اقتدار مبارزه روحانیت افزود. بذرهای قیام، اعتصابات، تظاهرات و فریادهای حق‌طلبانه، همفکری وسیع فرهنگیان و دانشجویان بر عظمت این مبارزه علیه رفراندوم خیالی افزود.[19]


آسوشیتدپرس اعتراضات نسبت به رفراندوم شاه را این گونه تشریح می کند: «امروز در نقاط مختلف ایران تظاهراتی توسط مخالفان و موافقان دولت به مناسبت رفراندم پیشهادی شاه صورت گرفت. امروز (چهار بهمن 1341) قسمت قدیمی بازار تهران به مناسبت اعتصاب سه روزه که از طرف رهبران مذهبی پیشنهاد شده تعطیل بود. در شهرهای قم مشهد نیز که روحانیون در آنها قدرت دارد خبرهایی مبنی بر انجام تظاهرت رسیده است پلیس با جلوگیری از ورود دانشجویان به محوطه دانشگاه از تظاهرات آنان ممانعت بعمل آورد.»[20]

علی رغم اعتراضات مردمی نسبت به این موضوع، برخی از مقاصد شوم رژیم پهلوی باعث شد تا از همه پرسی برای کسب مشروعیت، اعتبار، مقابله با مخالفان و... استفاده نمایند که دستاورد آن، «ابزاری شدن همه پرسی» بود. از این رو، دیدگاه مردم برای وی مهم نبود بلکه در سطح داخل و خارج سعی در ایجاد پرستیژ و منزلت سیاسی و اجتماعی بود و به هیچ عنوان، خواسته و دیدگاه مردم برای وی اهمیتی نداشت. بلکه رژیم استبدادی پهلوی سعی داشت از فرصت های دموکراسی برای خود، پشتوانه عمومی، مشروعیت، اقتدار و... بازتولید کند. برخی از موارد مغایر با روح دموکراسی در رفراندوم نمایشی و قلابی شاه عبارت بودند از:


الف. کسب پشتوانه ملی با هر ابزاری

شاه با نشان دادن آمار ساختگی سعی داشت به مخالفان خود نشان دهد که از پشتوانه ملی و عمومی برخوردار است و براساس آمار سازی بعد از رفراندوم، در عرصه بین المللی نیز قدرت سیاسی خود را بیفزاید. محمدمهدی جعفری در کتاب خاطرات خویش با عنوان همگام با آزادی اظهار می دارد «شاه در بهمن 1341 از رفراندوم یا به قول خودش «انقلاب سفید» قصد داشت تا «پشتوانه‌ی ملی» به دست بیاورد و ضمناً روشنفکران را نیز خلع سلاح تبلیغاتی کند. چون تمام نیروهای جبهه‌ی ملی و احزاب و دانشجویان مخالف بودند، از روز اول تا پنجم بهمن به دستگیری وسیعی از سران احزاب مختلف اقدام کرد.»[21] پس، رجوع به آراده مردم، نشانه مردمی بودن نظام سیاسی پهلوی نبود بلکه عاملی برای تامین منافع گروهی و دربار پهلوی بود.


ب. آزادی نداشتن مردم در همه پرسی

محمد درخشش در خصوص ماهیت رفراندوم و انتخابات در رژیم پهلوی به صراحت اذعان می دارد که در دوران پهلوی، رفراندومی حقیقی و واقعی شکل نگرفته است و این گونه اظهار می‌کند: «انتخاب آزاد از حقوق مردم ایران و طبق قانون اساسی است که شما-خاندان پهلوی- تاکنون این حق را بنا به اقرار مکرر خودتان از مردم سلب کرده‌اید و شما که باید طبق همان قانون اساسی محاکمه و مجازات شوید، اکنون نوید انتخابات آزاد را به مردم می‌دهید؟در کجای دنیا متجاوز به قانون اساسی مجریان قانون اساسی هم می‌شوند؟ اگر امروز رفراندومی واقعی و حقیقی انجام شود، حتی اعضای هیأت حاکمه هم به این هیأت حاکمه رای نمی‌دهند. حکومتی که در برابر مردم ایستاده است، در بین مردم پایگاه ندارد.»[22]


ج. ارعاب و تهدید مردم

رژیم پهلوی برای افزایش آمار مشارکت کنندگان در رفراندوم انقلاب سفید از ارعاب و تهدید مردم بهره می گرفت و توجهی به خواسته مردم نداشت. آیت الله هاشمی رفسنجانی در خصوص تهدید و ارعاب در زمینه کشاندن مردم به پای صندوق های رأی می‌گوید: «رفراندوم شاه مخلوع علیرغم تحریم مراجع دینی و حمایت بی‌دریغ مردم از روحانیت در ششم بهمن1341 با حیله و تزویر و خدعه و ارعاب و تهدید و رای‌سازی و رای‌خوانی بی‌اساس برگزار شد، رژیم مدعی پیروزی بود و مردم مطمئن به شکست رژیم.»[23] رژیم سعی کرد تا مخالفان را ارعاب کند و از حضور مخالفان در همه پرسی هم با تهدید جلوگیری کند.

مواردی هم که به نتیجه دلخواه شاه منجر نمی شد، دستور زندانی شدن صادر می شد. به عنوان مثال، در یکی از گزارشات میدانی از این موضوع ذکر شده است: «رژیم علیرغم منزوی شدندش می توانست حداقل برای چند صباحی، از عصیان این نیروی عظیم در امان باشد. در چنین اوضاعی رفراندوم کذایی ششم بهمن سال 41 [1341/11/06] برگزار شد در حالی که شب قبل از آن، رژیم سران جبهه و نهضت را از ترس ایجاد اخلال در این امر فرمایشی، بازداشت کرده بود.این قضایا چشم‌انداز و تصمیم نهایی رژیم، یعنی سرکوب قطعی مخالفین را روشنتر می‌کرد. بویژه که زمینه‌ای آن نیز از هر جهت آماده شده بود.»[24]


در کتاب ایران در قرن بیستم در خصوص ماهیت استبدادی و فرمایشی بودن رفراندم شاه تاکید شده است: «تعطیل مجلس در فاصله سالهای 1961 و 1963 خصلت استبدادی این اصلاحات-انقلاب سفید-را تشدید کرد که سرانجام به رفراندومی گذاشته شد که نتیجه اش از قبل معلوم بود. نهضت آزادی ایران به رهبری مهندس بازرگان و جبهه ملی دوم به رهبری اللهیار صالح با آن مخالفت کردند ولی انتقادهایشان منجر به بازداشت 400 شخصیت سیاسی شد. روحانیون با شدت بیشتری با آن مخالفت ورزیدند و سرکوب آنان نیز شدیدتر بود. آنان بخصوص تخطی به حقوق مقدس مالکیت و اعطای حق رای به زنان را محکوم می کردند.»[25]


د. جلوگیری از تضعیف انقلاب سفید در پارلمان بعدی

شاه سعی داشت با رفراندوم فرمایشی و اجباری، فضای عمومی را تا حدودی همسوء با خود کند و در صورت مخالفت نمایندگان مجلس بعدی، به پشتوانه رای مردمی از اعتراض آنها بکاهد تا از این طریق بتواند اصول انقلاب سفید را برای مدت مدیدی پابرجا نگه دارد.


آسوشیتدپرس در یکی از تحلیل های خود در روز 6 بهمن 1341 اذعان می کند «هدف شاه از پیشنهاد رفراندوم آن بود که این اصلاحات را به تائید مردم برساند و بدین‌ترتیب از خطر تضعیف اصلاحات و یا وتوی آنها توسط پارلمان آینده که ممکن است با این امور مخالف باشد جلوگیری کند. پیشنهاد رفراندوم نمودار یک تغییر اساسی و شگرف در سیاست شاه است.»[26]


ه. اخذ رأی مردم در رفراندوم و قرار دادن مردم در برابر روحانیت

شاه‌ که اهداف خود را به‌ عنوان "انقلاب شاه‌ و مردم " به‌ رفراندوم گذاشته بود تا مردم به‌ آن راى دهند و به‌ نام تصویب ملى قابل اجرا باشد، سعی داشت تا از این راه‌ نیز مردم در مقابل علما و مراجع تقلید قرار گیرند، و این حربه‌ از دست روحانیون خارج شود.[27] به عبارتی، شاه قصد داشت که به روحانیون نشان دهد که مردم خواستار اصلاحات اقتصادی و سیاسی هستند و حضور آنها نشانه حمایت آنها از انقلاب سفید شاه و مردم است و اگر روحانیون با آن مخالفت کنند، بی احترامی و بی توجهی به خواست عمومی مردم است و این موضوع می توانست مردم را در مقابل روحانیت قرار دهد.


و. رابطه معکوس همه پرسی مردمی و نظام اقتدارگرا

آنتونى پارسونز اعتقاد دارد که بحث رفراندوم موسوم به انقلاب شاه و ملت، ظاهراً توسط چستر باولز مطرح شد و نخستين فردي بود كه از «اصلاحات از بالا» براي جلوگيري از انقلاب ياد كرده بود كه در سفر خود به ايران اين تعبير را در برابر انقلاب سرخ و يا انقلاب كمونيستي طرح كرد.[28] همانگونه که در کتاب «ایران مدرن بعد از 1921؛ پهلوی ها و بعد از آن» مطرح شده است؛ برای غربیان، که نگران بیرون نگه داشتن ایران از چنگ شوروی بودند، تصویر یک پادشاه اصلاح‌طلب که انقلاب را از بالا هدایت می‌کند، دقیقاً همان چیزی بود که در دانشگاه‌ها آن را توصیه می‌کردند. شاه مرد قدرتمندی بود که باید اصلاحات را به قدرت‌های سنتی، که اگر به حال خود گذاشته می‌شدند ایران را تحویل کمونیست‌ها می‌دادند، تحمیل می‌کرد. بنابراین تمجید از شاه لزوماً و بی‌چون و چرا پرشور بود. پیام‌های تبریک از سوی دولت‌های خارجی، از جمله آمریکا، تنها می‌توانست شاه را از محبوبیت خود مطمئن سازد.[29]

با این اوصاف، می توان این گونه جمع بندی کرد که در نظام دموکراتیک، ماهیت همه پرسی ها از پائین به بالا است و این مردم هستند که سرنوشت خود و نظام سیاسی را مشخص می سازند اما در نظام اقتدارگرا و سلطانی پهلوی، رفراندوم از بالا به پائین می باشد و مردم صرفاً بازیچه دست رژیم بودند و اصلاحات درخواستی، به هر نحوی انجام می شود و مخالفت مردم چندان اهمیتی ندارد زیرا با تطمیع و تبلیغات سیاسی سعی در انحراف توجه مردم داشتند.

رفراندم در گذار تاریخ

ز. قلابی بودن رفراندوم؛ آراء ساختگی و بی اعتنایی به مواضع مردمی

رژیم پهلوی اصلاً به موضوع امانت داری و رای مردمی اعتقادی نداشت و صرفاً با بهانه همه پرسی، روند مشارکت مردم را مصادره به مطلوب کرد و با سیاه نمایی و دخالت واضح در نتایج همه پرسی، آراء مردم را دستکاری کرد تا جایی که آماری دروغین را به مردم تحویل داد.


به عنوان مثال، مصطفی حائری زاده در کتاب خاطرات خویش در یکی از مواردی که دربار به تقلب در رفراندوم می پردازند، مثالی روشن می آرود: «دولت هم وقتی با واکنش منفی علما و مردم روبه‌رو شد، عده‌ای از کارمندان خود را مامور صندوق‌ها کرد و در پایان هم مشتی آرای تقلبی از صندوق‌ها خارج کردند...از قلابی بودن رفراندوم فرمایشی همین بس که بعد از اعلان نتایج و رای 6 میلیونی آن، در روزنامه‌ها نوشته بودند بیش از 3500 رای در روستای عباس‌آباد بوئین زهرا به صندوق‌ها ریخته شده است یعنی از جایی که همه‌ی جمعیت آن از کوچک و بزرگ و از زن و مرد، به زحمت به 500 نفر می‌رسید، 3500 رای به دست آورده بودند و یا به قول آقایی که می‌گفت ما در انتخابات زمان شاه ناظر بالاجبار بودیم، نیم ساعت مانده به پایان وقت انتخابات، لیستی می‌آوردند که بنویسند اکثریت آراء این‌هاست؛ تعداد آرای باطله این قدر و صورت جلسه هم می‌کردند که در حضور ماموران فلانی و فلانی، درب صندوق باز شد و تعداد آراء به این شرح است.»[30]


ح. مخالفت امام خمینی(ره) با رفراندوم انقلاب سفید

امام خمینى بعد از اعلام اینکه‌ مفاسد رفراندوم را به‌ نماینده‌ اعزامى شاه‌ یعنی سلیمان بهبودى تذکر داده‌ ولى مقبول واقع نشده بود،‌ مشروحاً زیان‌هاى آن را تشریح کردند.[31] ایشان به خوبی می دانستند که در پس این بازی‌ها چه نقشه‌های خطرناک و توطئه‌های خانمان سوزی علیه ملت ایران در دست اجراست. لذا برای مقابله با آن بی‌درنگ با علما و روحانیون برجسته به گفتگو پرداخته سرانجام در روز سه‌شنبه دوم بهمن ماه 1341 اعلامیه رهبر اسلام مبنی بر تحریم رفراندم قلابی شاه در بسیاری از شهرها پخش شد.

هنوز ساعتی از نشر و پخش اعلامیه‌ی امام نگذشته بود که موج عظیم و خروشان مردم تهران خیابن‌ها را فرا گرفت هر روز آتش خشم مردم افروخته‌تر می‌شد و خلق دلاور با براه انداختن تظاهرات وسیع با شکوه در سراسر کشور علیه رفراندوم شاه که برخلاف مصالح کشور بود مخالفت علنی خود را اعلام داشتند.»[32] امام خمینی در پاسخ سئوال اقشار مختلف مردم نظر خود را در رابطه با رفراندوم کذایی چنین بیان می دارد:


1.پیش بینی نشدن رفراندوم در قوانین ملی ایران: «در قوانین ایران رفراندوم پیش‌بینی نشده و تاکنون سابقه نداشته جز یک مرتبه آن هم از طرف مقاماتی غیرقانونی اعلام شد و به جرم شرکت در آن جمعی گرفتار شدند و از بعضی حقوق اجتماعی محروم گردیدند معلوم نیست چرا آن وقت این عمل غیرقانونی بود و امروز قانونی است.»

2. مرجع صلاحیت دار رفراندوم: «معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد، رفراندوم کند و این امری است که باید قانون معین کند.»

3. فقدان فرصت زمانی مناسب برای بررسی موضوع رفراندوم: «در ممالکی که رفراندوم قانونی است باید بقدری به ملت مهلت داده شود که یکایک مواد آن مورد نظر و بحث قرار گیرد و در جراید و وسائل تبلیغاتی آراء موافق و مخالف منعکس شود و به مردم برسد.»

4. صلاحیت مشارکت کنندگان در رفراندوم: «رای دهندگان باید معلوماتشان به اندازه‌ای باشد که بفهمند به چه رای می‌دهند بنابراین اکثریت قاطع حق رای دادن در این مورد را ندارند و فقط بعضی از اهالی شهرستان‌ها که قوه تشخیص دارند، صلاحیت رای دادن در موارد 6 گانه را دارند که آنان هم بی‌چون و چرا مخالف هستند.»[33]


*** رفراندوم جمهوری اسلامی ایران؛ تبلور مردم سالاری دینی***

جمهوری اسلامی ایران که نظامی امام-امت می باشد تبلور حقیق پایه های مردم سالاری در یک نظام اصیل و مردمی است و یکی از وجوه مشخصه دراین زمینه، رفراندوم دهم و یازدهم فروردین می باشد که برای نظام های دموکراتیک، خلق تجریه‌ای شگرف و بی نظیر بود زیرا مشارکت عمومی و تائید حداکثری نظام جمهوری اسلامی، در جهان سیاست سابقه نداشت.

خیلی از متفکرین اسلامی، تظاهرات مردمی و حضور در صحنه ملیونی آنها را حجیت نظام جمهوری اسلامی می دانستند که به لحاظ سیاسی از رفراندوم هم مهمتر بوده است. امام خمینی(ره) در پیامی اظهار نمودند: «غیرقانونی بودن دولت‌های غاصب که به امر شاه یاغی و رای مجلس‌های غیرقانونی سر کار آمدند را مردم ما در رفراندوم‌های مکرر خود‌، خصوصاً در روزهای تاسوعا و عاشورا یکپارچه اعلام نمودند.‌»‌[34]

آیت الله عمید زنجانی در خصوص اهمیت این موضوع ذکر می کنند: «ما قبل از انقلاب نه رفراندوم، نه صندوق رای و نه انتخابات داریم، هیچ‌کدام از اینها نیست و همه مسایل به صورت سنتی است...در انتخابات تشریفاتی احتمال تقلب و ناآگاهی وجود دارد و در رفراندوم هر احتمالی وجود دارد، اما وقتی مردم می‌آیند با وجود نیروهای مسلح معارض در یک راهپیمایی شرکت می‌کنند، اصلاً دیگر تقلب در آن نیست و هیچ‌کس نمی‌آید برای این که یک رای بیشتر بشود جان خودش را به خطر بیندازد، اینها هیچ‌انگیزه‌ای جز انگیزه لبیک‌گفتن به ندای جامعه روحانیت، در درجه بالاتر ندای حضرت امام و بالاتر از آنها انجام وظیفه در برابر خدا نداشتند و به هیچ‌وجه حضور آنها تحلیل دیگر نمی‌تواند داشته باشد. به اعتقاد من این راهپیمایی‌ها بزرگترین سند برای تحلیل ماهوی خواست مردم نسبت به رژیم دلخواهشان بعد از پیروزی انقلاب هست و این راهپیمایی‌ها و این حوادث قبل از انقلاب به مراتب قویتر از آن رفراندوم دوازده فروردین 1358 بود که مردم با 98/2 درصد آراء یعنی بیشتر از بیست میلیون رای برای جمهوری اسلامی دادند. این راهپیمایی‌ها از نظر سندیت اگر درست تجزیه و تحلیل بشود سندیت و حجیت آنها به مراتب بیشتر از این رفراندوم جمهوری اسلامی یا حتی رفراندوم قانونی اساسی است که 99/5 درص مردم رای به قانون اساسی دادند. ما ناگزیر هستیم در تحلیل انقلاب و نظام اسلامی به این نهادهای قانونی استناد بکنیم، زیرا خود این رفراندوم و دوازده فروردین یا رفراندوم قانون اساسی مسئله خیلی مهمی بود و همین‌طور رفراندوم بازنگری قانون اساسی در سال 1368 نیز اهمیت بسیار زیادی دارد، اما در عین حال سندیت اینها از جنبه حقوقی نظام اسلامی هست، ولی بعد سیاسی، آن تظاهرات و آن حوادث است.»[35]

ویژگی های رفراندوم جمهوری اسلامی ایران

رفراندوم دهم و یازدهم فروردین 1358 در ایران، سمبل و نماد یک همه پرسی حقیقی است که پایه های مردم سالاری دینی؛ یعنی عدالت، صداقت، امانت، امنیت، آزادی، مشارکت و....در آن نمود عینی یافته است و همین موضوع، بسترساز حقیقت نظام های منبعث از اسلام ناب محمدی(ص) می باشد. در ادامه به ویژگی های رفراندوم سال 58 خواهیم پرداخت.

الف. آزادی مردم در انتخاب

شاخصه اصلی رفراندوم جمهوری اسلامی ایران، آزادی مردم در انتخابات بود و هیچ گونه تحمیل و جبری بر مردم وارد نمی شد بلکه مردم به خواست و میل خویش در همه پرسی شرکت داشتند و نظر خویش را اعمال کردند. حتی حضرت امام هم بارها تاکید کردند که رای دادن در رفراندوم به صورت آزادنه است و هر کسی می تواند رای خود را بدون هراس به صندوق های رای بیندازد.

ب. امانت داری نظام سیاسی در حراست از آراء عمومی

یکی از ویژگی های مردم سالاری دینی در ایران اسلامی، حراست و پاسداری از امانت مردم است و به عبارتی می توان جمهوری اسلامی را یک حکومت امانت دار توصیف کرد و در زمان برگزاری رفراندوم هم، مسئولین نظام با تمام همت و تلاش خود از امانت های مردم، یعنی رای های آنها حراست کردند و هیچگونه دخل و تصرفی در آن نشد و نظر مردم همانگونه که در صندوق های رای وارد شده بود، محفوظ ماند و از طریق رسانه ها و جراید به سمع مردم انقلابی رسید.

ج. امنیت کامل انتخاب کنندگان

به دلیل رعایت اصول صحیح رفراندوم بعد از انقلاب اسلامی، مردم احساس امنیت می کردند و کسی بابت مشخص شدن نظرش در صندوق ها احساس هراس و بیم نداشت بلکه با آسودگی خاطر رای خود را به صندوق ها انداختند و ماحصل این اعتماد و امنیت سیاسی، جوش و خروش عظیمی در جامعه به وجود آمد زیرا این اولین باری که به آراء آنها اهمیت داده می شد و برخلاف گذشته صرفاً یک مانور تبلیغاتی و سیاسی نبود.

د. مشارکت فعالانه و مبتنی بر درایت سیاسی

مشارکت در رفراندوم های گذشته بیشتر مشارکت منفعلانه و مبتنی بر شبکه های حامی-پیرو در دستگاه پهلوی بود اما در جمهوری اسلامی، مردم مشارکتی آگاهانه داشتند و بر اساس درایت سیاسی و بصیرت انقلابی انجام شد. به یک معنا، انتخاب عموم مردم براساس خواسته درونی، بینش صحیح و اراده فعالانه آنها در فرایند همه پرسی بود که همین موضوع مشارکت سیاسی فعالانه آنها را ضامن سلامتی و پایداری نظام جمهوری اسلامی قرار داد.

ه. فرصت زمان کافی برای مشارکت کنندگان

از زمان اعلام موضوع رفراندم تا هنگام برگزاری آن، زمان مناسبی در اختبار مردم بود تا با کسب آگاهی و اطلاعات دقیق، با آسودگی خاطر به انتخاب دست بززند و از حرکت شتابگونه و عجله ای دوری بجویند. همین موضوع بر صلابت و استواری همه پرسی جمهوری اسلامی ایران افزود.

و. ارزش قائل شدن برای رای مردم

برخلاف تجربه رفراندوم در زمان مصدق و محمدرضا شاه، رای و دیدگاه مردم برای انقلابیون و حضرت امام خمینی(ره) حائز اهمیت بود و احدی به رای مردم دست درازی نکرد بلکه همگان به این رای به مثابه نعمتی الهی می نگریستند که باید ارزش و منزلت آن را حفظ نمود زیرا مردم مانع از انحراف نظام خواهند بود و اعتماد به رای آنها مستحکم کننده مردم سالاری دینی خواهد بود.

رفراندوم و مراجعه به آرای عمومی در زمان مصدق و در فرایند انقلاب سفید، ماهیتی غیرقانونی داشتند و صرفاً ابزارهای دموکراتیک نظیر انتخابات و مشارکت فرصتی به کارگزاران دادند تا از آنها استفاده ابزاری کنند اما در فرایند رفراندوم جمهوری اسلامی ایران، مشارکتی فعال و آزادانه شکل گرفت که به مردم و آراء آنها به مثاله ابزار و پلی برای موفقیت عده‌ای خاص نگریسته نمی‌شد بلکه رای مردم پشتوانه مردم سالاری دینی در ایران اسلامی محسوب می‌شد که دستاورد آن، ثبات و ماندگاری نظام بوده است. مصدق بر خلاف قانون عمل کرد و توجهی هم به خواسته علماء نداشت و صرفاً مترصد تقویت جایگاه و قدرت خود بود و در مدتی بعدتر، محمدرضا در رفراندوم انقلاب سفید، با تهدید و ارعاب مردم را به پای صندوق های رای کشاند و از آنها استفاده ابزاری نمود تا برای اصلاحات مورد نظر خود حامی ایجاد کرد و از قدرت مخالفان بکاهد. اما در دهم و یازدهم فروردین، رای مردم مورد توجه مسولان بود و برای آن ارزش زیادی قائل شدند تا جایی که به مردم به مثابه ولی نعمت در گفتمان انقلاب اسلامی مطرح گشتند.



پی‌نوشت‌ها:


Referendum -1

2- شورای عالی دایرةالمعارف انقلاب اسلامی، دایرة‌المعارف انقلاب اسلامی(از جاما تا شیمیایی)، جلد دوم، تهران، انتشارات سوره مهر،1389، ذیل رفراندوم و بهمن خدایی، همه‌پرسی‌های رژیم شاه، تهران، انتشارت مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1381، صص 63-11.

3- بهمن خدایی، همه‌پرسی‌های رژیم شاه، پیشین، ص62

Ulrich Gehrke & Harald Mehner, Iran: Natur, Bevolkerung, Geschichte, Kultur, Staat, Wissenschaft, Tubingen -4 Erdmann,1975, p 187.

5- محمدعلی کاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت، ترجمه احمد تدین، تهران: نشر رسا،1378، ص339 و امیرحسین وزیریان، «جنبشهاي اجتماعی و نقش رهبران (مطالعه موردي نقش دکتر مصدق در جنبش ملی شدن صنعت نفت)»، فصلنامه سیاست، سال سوم، شماره11، پائیز1395، ص109.

6- امیرحسین وزیریان، جنبشهاي اجتماعی و نقش رهبران، پیشین، ص109.

7- محمد علی موحد، خواب آشفته نفت، دكتر مصدق و نهضت ملی ایران، تهران، انتشارات کارنامه،1378، ج2،ص714.

8- Misagh Parsa, Social Origins of the Iranian Revolution, Social Origins of the Iranian Revolution, New Brunswick, N.J., and London: Rutgers University Press, 1989, p192.
9- روزنامه اطلاعات، «دو محاكمه تاريخي در شرق به مناسبت نقص قانون اساسي»، شماره10610، یکم مهر 1340، ص1.

10- ژان پیردیگار، برنار هورکاد و یان ریشار، ایران در قرن بیستم، ترجمه هوشنگ مهدوی، تهران، نشر البرز،1378، ص146.

11- قدرت‌الله اورنگ، 28 مرداد 32 تا 1342، تهران، بی نا،1357، ص45.

12- سهند ستاری، «مصدق و انحلال مجلس هفدهم»، روزنامه شرق، شماره1234، دهم اردیبهشت1390، ص8.

13- جلال متینی، نگاهی به کارنامه سیاسی دکتر محمد مصدق، نشر شرکت کتاب،1388، ص352.

14- محمد مصدق، خاطرات و تألمات، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات علمی،1366، ص270.

15- روزنامه صبح آزادگان، «تصویب طرح انقلاب سفید توسط شاه با وجود مخالفتهای مردم»، شماره1254، سیزدهم خرداد1363، ص4.

16- چنگیز پهلوان، نگاهی به جمعیت هیأتهای مؤتلفه اسلامی، اندیشه جامعه، شماره 5، ص 9.

17- مهرا ملکی، قش دین و متولیان آن در تاریخ اجتماعی ایران، شرکت کتاب،1393، ص184.

18- روزنامه اطلاعات،« اعلامیه امام خمینی در پاسخ به سخنان وقیحانه شاه»، شماره15882، بیست و هشتم خرداد1358، ص4.

19- پیشین، ص4.

20- روزنامه اطلاعات، «چهار بهمن 1341 به روایت آسوشیتدپرس»، شماره17026، چهاردهم خرداد1363، ص12 و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، طلوع فجر(وقایع 15 خرداد)، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی،1361، ص23.

21- سیدقاسم یاحسینی، همگام با آزادی: خاطرات شفاهی دکتر سید محمدمهدی جعفری از آغاز تا آزادی از زندان، تهران، نشر صحیفه خرد، 1389، جلد1، ص108.

22- دفتر پژوهشهای کیهان، نیمه پنهان (سیماى کارگزاران فرهنگ و سیاست)، تهران، انتشارات کیهان،1380، جلد11، صص40-39.

23- هاشمی رفسنجانی، «رفراندوم شاه در بهمن 41 برگزار شد»، روزنامه اطلاعات، شماره18454، دوازدهم اردیبهشت1367، ص6. 

24- «اجرای رفراندوم کذایی ششم بهمن»، روزنامه اطلاعات، شماره15871، چهاردهم خرداد1358، ص4.

25- ژان پیردیگار، برنار هورکاد و یان ریشار، ایران در قرن بیستم، پیشین، ص165.

26- روزنامه اطلاعات، «جنبش عظیم ایران بوسیله مطبوعات و خبرگزاری ها در جهان منعکس شد«، شماره11009، هفتم اسفند1341، ص1.

27- على دوانى، امام خمینى در آئینه‌ خاطره‌ها، تهران، نشر مطهر،1373، ص112.
 

28- آنتونى پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین، تهران، انتشارات هفته،1363، ص259.

29- Ali M. Ansari, Modern Iran Since 1921: The Pahlavi’s And After, Longman, Pearson Education, London, 2003, P 160.

30- غلامعلی پاشازاده، خاطرات مصطفی حائری زاده، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1389، ص76.

31- محمدعلى سفرى، قلم و سیاست از کودتاى 28 مرداد تا ترور منصور، تهران، انتشارات نارمک،1371، جلد2، ص480.

32- روزنامه اطلاعات، «اعلامیه امام خمینی مبنی بر تحریم رفراندم قلابی شاه»، شماره16357، بیست و یکم بهمن1359، ص5.

33- امام خمینی(ره)، رفراندوم رژیم و نظر امام در مورد آن»، روزنامه اطلاعات، شماره16158، چهاردهم خرداد1359، ص2.

34- سیدمحمد هاشم پوریزدان پرست، همگام با مردم در انقلاب اسلامی (تا سقوط خدایگان)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1385، جلد اول، ص336-338.

35- محمدعلی حاجی بیگی کندری، روایتی از تاریخ انقلاب اسلامی(خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین عمید زنجانی)، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1379، ص213.
این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات