کد خبر: ۷۳۴۲
به روایت اسناد

واکنش میرزا کوچک خان به امضای قرارداد 1919 / پاسخ سردار جنگل به تهدید و تطمیع دشمن

میرزا کوچک خان: «بنده عرض می­کنم تاریخ عالم به ما اجازه می­دهد هر دولتی که نتواند مملکت خود را از سلطه و اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد وظیفه ملت است که برای استخلاص وطنش قیام کند، اما کابینه حاضره می­گوید: «من محض استفاده شخصی باید مملکت را در باراز لندن به ثمن بخس بفروشم»!
چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۸

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ میرزا کوچک خان علاوه بر این که با استبداد داخلی مبارزه می‌کرد، با قوای بیگانه نیز سر ناسازگاری داشت. مخالفت میرزا با سیاست استعماری غرب را در واکنش او به امضای معاهده ننگین 1919 وثوق‌الدوله می‌توان دید. میرزا یکی از مخالفان قرارداد 1919 بود. حسین مکی می ­نویسد: یکی دیگر از موانع اجرای قرارداد، وجود میرزا کوچک خان در جنگل بود که با عده ­ای از رجال و ملیون ایران حتی شخص شاه و مخالفین قرارداد، محرمانه سر و سرَی داشت و دائماً دولت وثوق ­الدوله را تهدید می­ نمود. دولت وثوق­ الدوله به هر وسیله خواست او را مطیع نماید موفق نگردید. بالاخره به وسیله نامه ­ای دیپلماسی و سه پهلو و در عین حال تهدیدآمیز و ملایم و ظاهر فریب خواست با او کنار بیاید. میرزا کوچک خان تسلیم نشده جواب دندان ­شکنی به دولت داد.

این دو مراسله - یعنی مراسله دولت با میرزا - که بغض میرزا کوچک را نسبت به سیاست انگلستان می ­رساند، فوق ­العاده قابل ملاحظه و از لحاظ سیاسی شایان کمال توجه است. این دو مراسله دو سه هفته بعد از انتشار قرارداد، مبادله شد. آن نامه‌ها بدین قرار است:


نامه دولت خطاب به میرزا این است:

«از آن­جائی که دولت علَیه ایران شخص مرا که رئیس آتریاد تهران و چند سال است به ایران‌دوستی خدمتگزار هستم جهت قلع و قمع ریشه فساد جنگل تعیین فرموده و این مسئله قطعی است و کسانی هم که با شما همراهی می ­کنند اطلاع کامل داریم به جزای خود خواهند رسید. به جنابعالی که سردسته آن‌ها هستید اعلان می­شود به عون ­الله تعالی ریشه و مبدأ فساد را از صفحه گیلان کنده و مضمحل خواهیم نمود. لیکن محض این که شخص شما وطن­ دوست و ایران‌خواه عاقل و نیک نفس معرفی شده ­اید، لازم است به شما خاطرنشان شود هرگاه جنابعالی را در محکمه عدل­ الهی حاضر نمایند و سئوال شود آنچه خسارت و تلفات اهالی بیچاره از بدو الی ختم وارد آمده است مسئول درگاه الهی کی است؟ گمان می ­کنم که انصاف خواهید داد و شرمنده خواهید شد.

بدیهی است انسان کامل برای فائده موهوم راضی بدین مسئولیت بزرگ نخواهد شد، و نیز به من هم این­طور دستگیر شده است که با آن صفات عالی برای شخص خود راضی به اذیت مسلمین بیچاره نخواهید بود.

لذا با کمال اطمینان و قول شرف نظامی و به خدای یکتا قسم است چنانچه به اردوی قزاق ایران و به من پناهنده شوی و حرف مرا بپذیری قول می­ دهم که وسائلی فراهم داریم که بقیه عمر خود را با کمال احترام و با مشاغل عالی به آسودگی زندگانی نمائی و این قول نظامی که در این ورقه به شما داده می­ شود به وحدانیت خدا حق است، تا زمانی که آسایش شما را در پیشگاه اعلیحضرت همایونی و اولیاء دولت علَیه ایران فراهم و به عمل نیاورم شخص جنابعالی و کسانی که شما به آن‌ها اطمینان دارید و اطمینان می­ دهید در اردوی قزاق مثل یک نفر مهمان عزیز می­ باشید، به مصداق آیه شریفه «اکرم الضیف و لو کان کافرا» [1] و نیز چنانچه بخواهید غیر این مسئله حرفی داشته باشید خوبست محلی را برای ملاقات و حرف آخر معین دارید که در آن محل با شما ملاقاتی بشود که رفع اشتباهات افواهی شده باشد.

رئیس آتریاد تهران- رتمیسترتکاچنکوف»

جواب میرزا کوچک خان به این نامه چنین است:

هو الحق

جناب آقای رئیس آتریاد رتمیستر تکاچنکوف

جواب ، لیله 22 ذیحجه 1337

از صدر تا ذیل مرقومه مورخه 21 شهر جاری را با دیده دقت دیدم. بنده به کلمات عقل‌فریبانه اعضاء و اتباع آن دولت که منفور ملت­اند فریفته نخواهم شد. از این پیشتر نمایندگان دولت انگلیس با وعده ­هایی که به سایرین داده­ اند یکبارگی قباله مالکیت ایران را گرفته تکلیفم کردند، تسلیم نشدم. مرا تهدید و تطمیع از وصول به معشوق یا مقصودم باز نخواهد داشت. وجدانم به من امر می ­کند که در استخلاص مولد و موطنم که گرفتار چنگال قهاریت اجنبی است کوشش کنم. شما می­ فرمائید نظام، نظر به حق و باطل نداده مدعیان دولت را هرکه و هرچه هست باید قلع و قمع نمود تا دارای منصب و مقام شوم.

بنده عرض می ­کنم تاریخ عالم به ما اجازه می ­دهد هر دولتی که نتواند مملکت خود را از سلطه و اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد وظیفه ملت است که برای استخلاص وطنش قیام کند، اما کابینه حاضره می ­گوید: «من محض استفاده شخصی باید مملکت را در باراز لندن به ثمن بخس بفروشم»!

در قانون اسلام مدون است کفار وقتی که به ممالک اسلامی مسلط شوند مسلمین باید به مدافعه برخیزند ولی دولت انگلیس فریاد می ­کند: من اسلام و انصاف نمی­ دانم و باید دولت ضعیفه را اسیر آز و کشته مقصود مشئوم خود سازم. بنده می­ گویم انقلابات امروزه ما را تحریک می­ کند مثل سایر ممالک دنیا در تمام ایالات ایران اعلان جمهوریت بر طبق مرام سوسیالیست‌ها داده و رنجبران را از دست راحت طلبان برهانیم، ولیکن درباریان تن در نمی­ دهند که مملکت ما با قانون مشروطیت از روی پروگرام دموکراسی اداره گردد.

باری با این ادله وجدانم محکوم است در راه سعادت مملکتم سعی کرده؛ گو این که این کرورها نفوس و نوامیس و مال ضایع شود. در مقابل جوابی را که موسی در مقابل با فرعون و محمد(ص) به ابوجهل و سایر مقننین و مؤسسین آزادی و روحانی در محکمه عدل ­الهی می­ دهند من هم که یکی از پیروان آنان می ­باشم خواهم داد. بنده و همراهانم شما و پیروانت در این دو مخالف می ­رویم باید دید عقلای عالم به جسد کشته ما می ­خندند یا به فاتحیت شما تحسین می کنند؟!

فرضاً تمام مراتب فوق حمل به کذب رود یعنی بنده حقیقتاً یک نفر جاه ­طلب نفسانی تصور شده به مواعید جنابعالی متمایل گردم، آن وقت عرض می ­کنم کسانی که تسلیم گردیدند و ورقه ممهوره دولت را در دست داشتند همه را به دار آویختند، حبس کردید، تبعید نمودید، بنده را با چه رو بعد از این عملیات باز تکلیف به تسلیم می ­نمائید؟

از این که در خاتمه درخواست ملاقات کرده بودید عرض می ­کنم کسانی که دارای شرافت قولی نیستند ملاقات کردن با ایشان از قاعده عقل به دور و بیرون است. فقط بین ما و شما را باید خداوند حکم فرماید.

کوچک جنگلی


1.عبارت غلط است. باید «اکرموا» باشد. از این گذشته عبارت گفته پیغمبر است نه آیه شریفه قرآن!


منبع: نهضت روحانیون ایران؛ جلد دوم؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی.



این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات