کد خبر: ۷۵۶۷
تطهیرناشدنی
بازخوانی نگاه شاه و دربار به فرهنگ و هنر
در دوره پهلوی دوم هنر سطحی و بیاصالت مورد توجه حاکمیت قرار داشت. رژیم تلاش میکرد از مسائل هنری به عنوان ابزار تبلیغی و تفریحی صِرف استفاده کند؛ در حالی که هیچ اهمیت و ارزشی برای فرهنگ و هنر ایرانی قائل نبود. شاه تمایل زیادی به فرهنگ و هنر آمریکایی داشت. اشرف هم از فرهنگ ایرانی به شدت دلگیر بود و علاقهی بیشتری به فرهنگ غربی داشت. اما قویترین نمایندگی جریان غربگرایی در ایران، به خصوص در عرصه فرهنگ و هنر، بر عهده فرح بود. با این حال هنر مورد توجه دربار پهلوی دوم شامل رقاصی، خوانندگی و مطربی آن هم از نوع کافهای و کابارهای آن بود که در بین طبقهی حاکمهی رژیم نیز به شدت رواج داشت.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی: در دوره پهلوی دوم هنر سطحی و بیاصالت مورد توجه حاکمیت قرار داشت. رژیم تلاش میکرد از مسائل هنری به عنوان ابزار تبلیغی و تفریحی صِرف استفاده کند؛ در حالی که هیچ اهمیت و ارزشی برای فرهنگ و هنر ایرانی قائل نبود. شاه تمایل زیادی به فرهنگ و هنر آمریکایی داشت تا آنجا که میگفت: «اگر شاهنشاه نبودم، ترجیح میدادم هنرپیشه فیلمهای وسترن و یا یک مزرعهدار بزرگ در آمریکا بودم.»[1] علاقه محمدرضا در گوش دادن به موسیقی نیز هیچ نشانی از هنر ایرانی نداشت. وی موسیقی جاز را میپسندید، از این رو خوانندهی مورد علاقهی وی نیز یک خوانندهی غربی به نام «فرانک سیناترا» بود که از دوستان صمیمی شاه محسوب میشد.[2] اشرف هم از فرهنگ ایرانی به شدت دلگیر بود و علاقهی بیشتری به فرهنگ غربی داشت. بیعلاقگی اشرف به فرهنگ و تمدن ایرانی تا آنجا پیش رفته بود که با همکاری پسرش شهرام پهلوینیا به تاراج و قاچاق اشیای عتیقهی ایران که میراث فرهنگ و هنر این مملکت بودند، پرداخت. اشرف در طی سالهای فعالیت خود در این زمینه، اشیا و آثار گرانبهایی را که سرمایه فرهنگ و هنر این سرزمین کهن بودند، با نازلترین مبلغ به موزههای کشورهای غربی هدیه کرد.[3]
اما قویترین نمایندگی جریان غربگرایی در ایران، به خصوص در عرصه فرهنگ و هنر، بر عهده فرح بود. زمانی که وی با محمدرضا ازدواج کرد، فاقد هرگونه تجربه سیاسی و فرهنگی بود، اما پس از ورود به وادی فرهنگ، چنان در این حوزه افراط کرد که دربار ایران به شکل دربار کشورهای غربی به خصوص دربار فرانسه درآمد. فرح به زودی با کمک گروهی از جوانان متجدد غربی و تازه محصلین دانشگاههای خارجی که اکثر آنان از حلقهی دوستان و همکلاسیهای خودش بودند، فعالیتهای گستردهای را برای تغییر فرهنگ و هویت مردم اجرا کرد. مهمترین این دوستان فرح، رضا قطبی و لیلی امیر ارجمند بودند. فرح با استفاده از امکانات مالی ویژهای که در اختیار داشت، گروه بیشماری از متخصصان معماری، شهرسازی، نقاشی، مجسمهسازی و نظریهپردازان مسائل اجتماعی، فرهنگی و تاریخی، هنرمندان و... را با امتیازات ویژهای همچون امکانات مالی و رهایی از ضوابط دست و پاگیر دولتی، به خدمت گرفت. این گروه با رهبری فرح وظیفه داشتند با تلفیق فرهنگ و تمدن ایرانی و غربی، هویت جدیدی را برای ایرانیان ایجاد کنند که در این هویت نو برتری با فرهنگ غربی بود.
این گروه در ادامه وظیفه داشتند هویت فرهنگی جدید ایرانیان را به مدرنترین مظاهر فرهنگ و تمدن غرب متصل کنند و به تدریج ایرانیان را از نظر فکری، فرهنگی، هنری و... به شکل غرب درآورند. با این تفکر غالب، متخصصین ایرانی خارج از کشور توسط حلقه دوستان فرح به ایران آمدند و با حکم و دستور فرح در رأس سازمانهای مستقلی که دارای امکانات مالی ویژه و اختیارات اداری وسیعی بودند، قرار گرفتند. این سازمانها عبارت بودند از: رادیو و تلویزیون، جشن هنر شیراز، جشنهای فرهنگ و هنر، مرکز حفظ و اشاعه موسیقی، سازمان نمایشگاهها و کارگاه نمایش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مرکز شاهنشاهی فلسفه ایران، مرکز انتقال خون، ارکستر سمفونیک، سینمای آزاد، فستیوال سینمای کودکان، فستیوال بینالمللی فیلم تهران، موزههای تهران، تئاتر شهر، موزهی فرش، موزهی آبگینه، باغ فردوس، دانشگاه بوعلی، موزه هنرهای معاصر، مدرسهی عالی دختران و... .[4]
در کنار این فعالیتها، یاران فرح تلاش کردند تا نیروهای آزاداندیش و مخالفین محافظهکار دولت را نیز جذب جریان فکری ـ فرهنگی خود کنند. به همین منظور، فرح «کانون نویسندگان» را به راه انداخت و عدهی زیادی از شاعران و نویسندگان کشور به جرگهی یاران وی پیوستند. گرایش به تمایلات باستانگرایانه و ناسیونالیستی به منظور جدایی کشور از اسلام، شاخصهی اصلی فعالیت این گروه محسوب میشد.[5]
با آغاز دهه هفتاد میلادی و متعاقب افزایش درآمد کشور حاصل از افزایش قیمت نفت، بودجههای هنگفتی به سازمانهای فرهنگی و هنری وابسته به ملکه اختصاص یافت. با استفاده از این مبالغ کلان، اهداف بلندپروازانهی فرح در تغییر هویت فرهنگی کشور با سرعت دنبال شد. بخشی از این فعالیتها عبارت بود از: برپایی فستیوالهای متعدد برای عرضهی سینما و هنر اروپایی، ساخت موزهها و مراکز فرهنگی با صبغهی غربی، نمایش آثار نقاشان و مجسمهسازان اروپایی در کشور، اجرای تئاترهایی به شیوههای غربی، ساخت تالارهای بزرگ اُپرا در تهران و دعوت از گروههای مشهور باله و اپرای غربی برای اجرای برنامه در این تالارها [6]، دعوت از هنرپیشگان غربی برای حضور در مراسم مختلف با پرداخت دستمزدهای کلان[7]، حمایت مالی از مؤسساتی که مسئولیت دعوت و اجرای برنامهی گروههای موسیقی غربی را بر عهده داشتند و دیگر فعالیتها. در همین راستا مطبوعات و رادیو و تلویزیون رژیم پهلوی تلاش میکردند چهرهی یک زن فرهنگدوست و هنرپرور را از فرح ترسیم کنند. تا با ایجاد یک رابطهی عاطفی درونی بین وی و مردم، فعالیتهای وی را موجه جلوه دهند و موجبات مقبولیت عمومی وی را فراهم نمایند.
هنر مورد توجه دربار پهلوی دوم شامل رقاصی، خوانندگی و مطربی آن هم از نوع کافهای و کابارهای آن بود که در بین طبقهی حاکمهی رژیم نیز به شدت رواج داشت. رقاصی و نوازندگی گاهی سبب میشد که افرادی مورد توجه سران رژیم قرار گیرند و حتی به مقاماتی همچون وزارت هم برسند. غلامرضا کیانپور[8] وزیر دادگستری و وزیر اطلاعات و جهانگردی در کابینهی هویدا از این هنرمندان بود. وی که با نام هنری «شاپور خوشگله» در بین دوستانش معروف بود، در سالهای قبل از وزارتش با پوشیدن لباس زنانه در میهمانیها و مجالس عروسی میرقصید. شاپور خوشگله پس از آنکه در نواختن ویولن تبحر پیدا کرد، در کافهها به نوازندگی پرداخت. وی در کنار این هنرها در تقلید از حرکات و صدای زنان نیز مهارت بالایی داشت. کیانپور یکی از دوستان صمیمی و همجنسباز هویدا بود که به واسطهی علاقهی هویدا به هنرنماییهای وی به مقام وزارت در دولتهای هویدا رسید.[9] ناصر گلسرخی هم یکی دیگر از حلقهی دوستان همجنسباز هویدا بود که قبل از وزارتش، در کافههای لالهزار به شغل نوازندگی ویولن اشتغال داشت. علاوه بر آن، گلسرخی در تقلید صدای حیوانات نیز تبحر داشت. وی با مهارت به این طرف و آن طرف میپرید و با دست بردن لای موهای سرش، حرکات میمون را تقلید میکرد. به واسطهی همین هنرمندیها، وی نیز به مقام وزارت منابع طبیعی در کابینههای هویدا دست یافت.[10]
رقاصی نیز از هنرهایی بود که در بین زنان خانوادهی سلطنتی رواج داشت. شمس پهلوی برای یادگیری و آموزش رقص شکم و نحوهی لخت شدن (استریپ تیز)، سمیرا طارق، رقاصهی معروف لبنانی را به هتل رامسر دعوت کرد. پس از تمرین رقص عربی و نحوهی لخت شدن، شمس در این هنر به حد مطلوب توانایی دست پیدا کرد، لذا تصمیم گرفت این هنر خود را در معرض دید علاقهمندان و هنردوستان قرار دهد. با همفکری اشرف در شهریور 1338 مجلس رقصی در محوطهی کاخ اختصاصی رامسر برگزار شد، در این برنامه که با حضور ارکستر عربی انجام شد در انتهای مراسم، شمس روی صحنه رفت و در حالی که به جای پوشیدن دامن، دهها دستمال رنگی به کمر خود بسته بود به رقاصی پرداخت، سپس اشرف اعلام کرد که خواهرش قصد دارد استریپ تیز نماید، لذا هر یک از مدعوین که تمایل دارد یکی از دستمالها را از کمر شمس باز نماید، میتواند در قبال اهدای هدیهای این کار را انجام دهد. فوراً مدعوین برنامه که از ثروتمندان و سرمایهداران کشور بودند، دستها را در جیب فرو بردند و در عرض چند لحظه مبالغ کلانی وجه نقد، انواع جواهرات و چک روی سن محل هنرنمایی شمس ریخته شد.[11] هنرنمایی لخت شدن (استریپ تیز) در میان جمع، مورد علاقهی محمدرضا نیز بود. در میهمانیهای شاهانه که در دربار برگزار میشدند، برخی از زنان در برابر شرطبندیهای کلان در جلوی حاضران لخت میشدند. در این مجالس گاهی هم مردان اقدام به لخت شدن میکردند.[12]
پینوشتها:
1-دیبا، فریده، دخترم فرح (خاطرات فریده دیبا)، ترجمهی الهه رئیسفیروز، انتشارات به آفرین، چاپ اول، تهران 1379، ص 126
2- حسینیان، روحالله، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران 1383، ص 91
3- اندرمانیزاده، جلال و مختار حیدری، پهلویها (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، جلد دوم، مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، تهران 1378، صص 256- 257
4- کسری، نیلوفر، زنان ذینفوذ در خاندان پهلوی، نشر نامک، تهران 1379 صص 265- 266
5- همان
6- صمیمی، مینو، پشت پردهی تخت طاووس، ترجمهی حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، چ هشتم، تهران 1374، ص 188
7- مدنی بجستانی، سید محمود، فساد سلاح تهاجم فرهنگی، دفتر انتشارات اسلامی، چ اول، تهران 1374، صص 87- 88
8- غلامرضا کیانپور در سال 1308ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را به پایان رساند و از دانشکدهی اقتصاد دانشگاه تهران مدرک دکتری گرفت. مشاغل وی عبارت بودند از: قاضی دادگستری، مدیر مالی سازمان برنامه، رئیس کارگزینی اصل چهار، معاون گمرکی و اداری وزارت اقتصاد، رئیس شورای سازمان امور اداری و استخدامی کشور، استاندار آذربایجان غربی، استاندار اصفهان، وزیر اطلاعات و جهانگردی و وزیر دادگستری.
9- دلدم، اسکندر، من و فرح پهلوی، 3 جلد، انتشارات به آفرین، چاپ دوم، تهران 1380، صص 472- 474
10- همان
11- همان، ج دوم، ص 760
12- فریده دیبا، پیشین، ص 145