روایت سقوط 6 / بهمن آبادیان

آشفتگی اقتصادی رژیم پهلوی در دهه پنجاه / وقتی سازمان برنامه بی‌برنامه بود

با توجّه به تمام منابع بسیار عظیمی که ایران در دست داشت نتوانست این‌ها را به‌صورت صحیح manage [اداره] کند و وضع کشور را به جایی رسانده بود که بخش خصوصی‌اش کاملاً کنترل از دستش رفته بود. بخش دولتیش هم سازمان برنامه، اصلاً مسئولیّتی وجود نداشت. صحبت می‌کردیم با بخش‌های مختلف مثلاً شهرسازی صحبت‌ از میلیارها دلار می‌شد بدون این که بدانند که برای چه می‌خواهند این منابع را خرج کنند. یک حسی بود که حقیقتاً هیچ کسی در کنترل نیست در ایران، درست یک سال قبل از انقلاب.
دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۱

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ افزایش سرسام‌آور قیمت نفت در دهه پنجاه شمسی هرچند پول‌های کلانی را نصیب کشور می‌کرد اما نبود برنامه‌ و سیاست‌گذاری درست اقتصادی منجر افزایش بحران شد.

بهمن آبادیان که در سوابق خود ریاست اداره بررسی‌های اقتصادی بانک مرکزی و معاونت سازمان برنامه و بودجه را داشت درباره بحران اقتصادی رژیم پهلوی در آخرین سال‌ها اینگونه روایت می‌کند: این مسائل اقتصادی که ایران با آن مواجه شد مخصوصاً بعد از [سال] ۱۹۷۲ (=۱۳۵۱) برای همین چیزها بود. برای این‌که سعی نشد در ایران  institution building [نهادسازی] بشود یعنی بیایند و تشکیلات صحیح و منظّم دستگاه‌های مختلف بگذارند و به تدریج این‌ها پاشیده شد. البتّه این [روند منجر به فروپاشی] کاملاً روشن بود برای این‌که بعد از ۱۹۷۳ (=۱۳۵۲) که من برگشتم به بانک جهانی، [دوباره] برای یک مدّت کوتاهی رفتم به ایران تا ببینم که اثرات همین ازدیاد درآمد [نفت] چیست. 

من دیدم که اوضاع بسیار دگرگون است برای اینکه حتّی کوچک‌ترین [جمله ناتمام]. البتّه یک موقع‌هایی سعی می‌شد مثلاً سازمان برنامه و وزارت مثلاً اقتصاد یا بانک مرکزی یک افرادی داشته باشند که تحقیق کنند بررسی کنند. ولی بعد از این که درآمدهای نفت رفت بالا ... اصلاً اهمیتی برای این‌ها قائل نبودند. برای این‌که خب پول فراوان بود و می‌خواستند پول خرج بشود بدون این که هیچ کنترلی روی پول بشود و یا حتّی بررسی بشود که به چه نحوی از این پول‌ها به صحیح استفاده بشود. 

بنابراین سازمان برنامه و بانک مرکزی و وزارت اقتصاد کم‌کم آن قوای تفکرشان را از دست دادند و من حقیقتاً از وضع بسیار نگران شدم بعد از این که درآمد نفت افزایش پیدا کرد. البتّه باز مجدداً ۱۹۷۸ (۱۳۵۶) قبل از این که انقلاب بشود من برای یک مدتی رفتم به ایران، سازمان برنامه آن‌موقع خواسته بود من بروم برای یک مدّت دو سه ماه برنامه آینده‌شان را نگاه کنم.

... من همان مدّت حقیقتاً وقتی review [مرور] کردم تمام برنامه‌های مختلف را دیدم که اصلاً کنترل در دست هیچ‌کس نبود. یعنی حقیقتاً کنترل مالی، کنترل پولی تمام این‌ها از دست مقامات ایرانی خارج بود و آدم این حس را می‌کرد که یک conspiracy [توطئه] وجود دارد. برای این که غیرقابل تصوّر بود ایران با یک سرعتی مثلاً صد مایل یک ساعت داشت می‌رفت جلو و هیچ‌کسی در آن‌جا نبود که پایش روی ترمز بگذارد steering wheel [فرمان] در دستش باشد که این کشور را به طرفی سوق بدهد.

اصلاً حقیقتاً با توجه به این که ایران یک درآمد نفت بیست میلیارد دلاری در سال داشت و من حساب کردم خود این در عرض پنج سالی صد میلیارد دلار یک برنامه‌ای بود  یعنی هندوستان کشوری که در حدود بیست برابر ایران جمعیت داشت یک چنین برنامه‌ای را نداشت. درحالی‌که ایران باز با توجه به یک برنامه بسیار بزرگ سازمان برنامه در حقیقت نزدیک ورشکستگی قرار گرفته بود و تمام این شرکت‌های مختلف دولت که هفتاد هشتاد درصد منابع سازمان برنامه به این‌ها داده می‌شد هیچ مسئولیّتی نشان نمی‌دادند و هیچ حساب و کتاب صحیحی نداشتند و همان موقع‌هایی بود که بالاخره انقلاب شروع شد. به هر حال مسئولیّت این را باید مقامات ایرانی به عهده بگیرند. حالا یک عدّه‌ای‌شان تحصیل‌کرده بودند تردیدی نیست می‌توانستند بالاخره از یک‌چنین وضعی تا اندازه‌ای جلوگیری کنند. 

به هر حال این یک چیزی بود که یک سال قبل از انقلاب من مشاهده کردم و حقیقتاً وحشت کردم با توجّه به این که با تمام منابع بسیار عظیمی که ایران در دست داشت نتوانست این‌ها را به‌صورت صحیح manage [اداره] کند و وضع کشور را به جایی رسانده بود که بخش خصوصی‌اش کاملاً کنترل از دستش رفته بود. با توجّه به این که بانک‌ها به‌طور غیرمعقولی به هر کسی وام می‌دادند هر کاری که می‌خواستند می‌کردند بخش دولتیش هم سازمان برنامه، اصلاً مسئولیّتی وجود نداشت. صحبت می‌کردیم با خصوصاً با بخش‌های مختلف مثلاً شهرسازی صحبت‌ از میلیارها دلار می‌شد بدون این که بدانند که برای چه می‌خواهند این منابع را خرج کنند. یک حسی بود که حقیقتاً هیچ کسی در کنترل نیست در ایران، درست یک سال قبل از انقلاب. البتّه من فکر می‌کردم که می‌شود این را کنترل کرد یعنی حقیقتاً جلوگیری کرد از این نحوه‌ای که ایران پیش می‌رفت ولی خب نشد.

منبع: مصاحبه بهمن آبادیان با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات