پرونده‌ی ناتمام

نگاهی به اطلاعات موجود درباره‌ی سرنوشت امام موسی صدر و دو همراه او

عکس لید
شهریور ماه ۱۳۵۷ بود که خبر ناپدید‌شدن امام موسی صدر در سفری به لیبی منتشر شد و تکاپو برای دستیابی به سرنخ‎ها در رابطه با سرنوشت او و همراهانش آغاز شد. سفری که به گفته‌ی مقامات لیبیایی زودتر از موعد تمام شده و امام موسی صدر به سمت رم ایتالیا حرکت کرده اما مقامات ایتالیایی، بارها پس از آن، این خبر را تکذیب کردند و از آن پس تا به الان که ۴۶ سال از واقعه می‌گذرد، خبری از «یوسف گم‌گشته»ی ایران در لیبی که بیانگر ماوقع باشد، به دست نیامده است. ۳۳ سال بعد وقتی دیکتاتوری لیبی سقوط کرد و مردم انقلابی در خیابان‌ها دست به اعتراض زده بودند، ایرانیان علاوه بر پیگیری اخبار انقلاب منتظر فرصتی بودند که از «آن یار سفر کرده»شان خبر آید و سرنوشتش مشخص شود. در ایران و احتمالاً لبنان، بودند افرادی که لحظه‌شماری می‌کردند که قذافی همچون دیکتاتور عراق زندانی شود و بالاخره اطلاعی از آنچه بر امام موسی صدر و دو دوستش، شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین، سردبیر خبرگزاری لبنان، گذشت؛ به دست آورند اما جوانان انقلابی لیبیایی با کشتن معمر قذافی «شاه کلید» این معما را از بین برده و شاید این فرصت را برای همیشه از مردم ایران، لبنان و خانواده‌ی آن‌ها گرفت و مردم ماندند و هزاران اما و اگر و احتمال از آنچه بر سر آن‌ها آمد. روایت‌های متعددی که برخی از زندگی امام موسی صدر حتی سال‌ها پس از ورودش به لیبی در زندان خبر می‌داد و برخی از شکنجه‌ی مستمر و قتل و اعدام بر سر بحث با قذافی پرده‌برداری می‌کرد.
سه‌شنبه ۱۳ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۰

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی - سمیه متقی؛ بنا بر اسناد موجود، امام موسی صدر در تاریخ بیست و پنجم آگوست ۱۹۷۸، به همراه دو نفر از دوستان خود، با نام‌های شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین، سردبیر خبرگزاری لبنان، وارد لیبی شد. در فرودگاه طرابلس احمد شحاطی، رئیس دفتر ارتباطات خارجی کنگره‌ی عمومی خلق، که نقش وزیرخارجه درلیبی را ایفا می‌کرد، از وی و همراهانش استقبال کرد. امام که مهمان رسمی دولت لیبی بود در سوییت ۳۵۱ هتل الشاطی در طرابلس مستقر شد. نکته‌ی حائز اهمیت آن است که وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌های گروهی لیبی که اخبار چهره‌های بسیار کم‌اهمیت حاضر در مراسم جشن‌های انقلاب را به صورت گسترده پوشش می‌دادند، اخبار سفر امام به این کشور و دیدارهای وی را بایکوت کردند و هیچ خبری درباره‌ی دیدار امام با قذافی و دیگر مسئولان لیبیایی منتشر نکردند. موضوع مهم آن‌جاست که همه‌ی آن‌ها که بعداً اخباری درباره‌ی سرنوشت امام موسی صدر و یارانش مطرح کردند از «مشاجره با قذافی» سخن گفته‌اند که پس از آن، او و همراهانش کشته شدند؛ دیداری که از اساس از سوی دولت لیبی انکار شد. از جمله چهره‌های شاخصی که در این زمینه سخن گفته‌اند می‌توان به حسنی مبارک، رئیس جمهور مخلوع مصر، عبدالمنعم الهونی، نماینده‌ی شورای انتقالی لیبی و ... اشاره کرد. البته پس از چند روز ارتباط امام با دنیای خارج نیز قطع شد. مسئولان لیبی مدعی شدند، دیکتاتور لیبی به طور غیرمنتظره ملاقات خود با وی را لغو کرده‌ است. طرابلس هم‌چنین ادعا کرد که امام وهمراهان وی با هواپیما این کشور را به مقصد ایتالیا ترک‌ کرده ‌است.

پرونده‌ی ربایش امام موسی صدر حالا دیگر بیش‌از ۴ دهه است که به یکی از پرابهام‌ترین پرونده‌های قضایی و بین‌المللی در این سطح بدل شده ‌است. البته که احتمال زنده‌ماندن ایشان در سن ۹۶ سالگی بسیار بعید است؛ اما قطعاً هم برای مردم لبنان و هم ایران و هم خانواده‌های آن‌ها پاسخ به این سؤال که در شهریورماه ۵۷، چه در لیبی رخ داد و دیکتاتور طرابلس چه بر سر این مهمانان کشورش آورد، مهم است. چنانچه اخیراً هم دفتر جنبش أمل لبنان در ایران بار دیگر با صدور بیانیه‌ای به مناسبتِ چهل‌وششمین سالگرد ربودن امام صدر خواستار حل این معما شد. در این بیانیه آمده است:«اکنون ۴۶ سال از ربودن امام صدر در لیبی می‌گذرد و تلاش‌ها برای بازگرداندن او و دو همراهش همچنان بی‌ثمر بوده است. جای خالی رهبر مقاومت این روزها در لبنان و منطقه بیشتر احساس می‌شود. بیش از پنج دهه پیش او اسرائیل را شر مطلق خوانده بود و خطر او را از هرچیزی در منطقه و جهان بیشتر می‌دانست. امام موسی صدر اسرائیل را نه فقط دشمن فلسطینیان که دشمن انسان و انسانیت می‌دانست. اکنون که اسرائیل بیش از پیش در این یک سال چهره‌ی خود را نمایان کرده و نشان داده است که برخلاف هر عرف و اخلاقی، حاضر است جانِ کودکان و زنان و مردانِ بی‌دفاع را از بین ببرد، تعبیر و دیدگاه‌های امام صدر درباره‌ی این خطر بیشتر درک می‌شود. امیدواریم که با تلاش همه‌ی کسانی که کاری از دستشان برمی‌آید، این معمای پیچیده را حل کنند.»

روایت‌ها و سرنوشت امام موسی صدر

در همه‌ی این سال‌ها، چه پیش از سقوط دیکتاتور قذافی و چه پس از آن، اخبار ضد و نقیض بسیاری درباره‌ی سرنوشت این سه نفر منتشر شد؛ تا جاییکه مرحوم صادق طباطبایی، خواهرزاده‌ی امام موسی صدر در گفت‌وگویی که پس از کشته‌شدن قذافی با نسیم بیداری انجام داده بود، بر همین موضوع اشاره کرده و گفته بود: «به هیچ‌کدام از این دو دسته خبر نمیتوان استناد جست و در مورد حیات یا شهادت امام صدر نظر قطعی داد. از سوی دیگر خبرهایی که حکایت از حیات امام دارند، اکثر آن‌ها، نقل دست اول است؛ مثلاً گوینده، ادعا میکند پزشکی بوده که برای معالجه‌ی ایشان در شرایط امنیتی سنگین، ایشان را در فلان محل بازداشت معالجه کرده است؛ یا فردی بوده که در دورهای کوتاه از ایشان نگاهبانی میکرد اما گزارش‌های حاکی از شهادت ایشان همگی نقل دست دوم هستند یا بر اساس قرائن چنین برداشتی دارند. از همه‌ی این‌ها گذشته، در چنین شرایط بی‌خبری مطلق، شما نمی‌توانید در مورد سرنوشت فردی که تا فلان ساعت و روز از سلامتی و حیاتش مطمئن هستید، به دلیل بی‌اطلاعی از آنچه بر سرش آمده...، حکم قطعی به شهادت یا فوت او بدهید. (سال ۱۳۹۰)»

اخبار شهادت امام موسی صدر و همراهانش

اگرچه چهره‌ای مانند جلال‌الدین فارسی در گفت‌وگو با فارس مدعی شده که حتی از جزئیات مراودات و اتفاقات آن روزها در لیبی خبر داشته و تصریح کرده است: «آقای موسی صدر پیش از پیروزی انقلاب که من در لبنان حضور داشتم و انقلابیون دور من بودند نه دور او، با شاه رابطه‌ی خوبی داشت. ایشان می‌گفت که ما باید با مسیحیان متحد شویم و یک آخوند به کلیسا برود و یک کشیش نیز در مسجد پیش‌نماز شود. وقتی چنین حرفی را زد، باید علیه او قیام می‌شد. ایشان باید به خاطر این حرف کشته می‌شد اما ما دیدیم که ارزشی ندارد؛ هرچند قذافی او را کشت. قذافی به نهضت‌های انقلابی و ضد استعماری کمک می‌کرد اما هرچه موسی صدر اقدام می‌کرد به او کمک نکرد. وقتی او را دعوت کردند او به آنجا رفت، من آنجا مراوده و از همه‌ی جزئیات اطلاع داشتم و در نهایت او را کشتند.(سال ۱۳۹۶)» و محمد کاظم موسوی بجنوردی هم در گفت‌وگویش با حسین دهباشی در خاطره‌ای میگوید که «یاسر عرفات» هم گفته که او کشته شده است و یا چهره‌هایی مانند حسنی مبارک، عبدالمنعم الهونی و البته پیگیری‌کننده‌ی پرونده ناپدیدشدن امام موسی صدر در زمان شاه یعنی علی کنی هم چنین روایتی را به نقل از «انور سادات» مطرح کرده است. البته که اغلب این اطلاعات همانطور که طباطبایی گفته بود، دست اول نیست و در پی سقوط رژیم قذافی بسیاری از سیاستمداران حاضر در حکومت او تصمیم به گفت‌وگو با رسانه‌ها و افشای جنایات او کردند که البته چون در پی رفع اتهامات از خود بودند؛ بنابراین، درباره‌ی صحت یا سقم آن نمیتوان با قاطعیت نظر داد . مثلاً محمد بشیر الخضار، دادستان کل نظامی رژیم معمر قذافی و عضو سابق دادگاه عالی لیبی، گفت‌و‌گوی مفصلی با روزنامه‌ی الشرق‌الاوسط انجام داده‌است. وی در این مصاحبه از مرگ امام به دست قذافی سخن می‌گوید وتأکید می‌کند: «کشته‌شدن امام موسی صدر بعد از جر و بحث لفظی وی با قذافی صورت گرفت، او قذافی را کافر خواند و نزدیک بود که قذافی او را بزند. در طول زمامداری قذافی، جسد امام موسی صدر ابتدا در شهر سرت، زادگاه قذافی، دفن شد و بعد از آن جسدش را به شهر سب‌ها و از آن‌جا به مکان دیگری منتقل کردند.» او درباره‌ی اطلاعاتش تأکید میکند: «من هیچ رابطه‌ای با این موضوع ندارم ... به من دستور تحقیق درباره‌ی این پرونده داده شد. این اطلاعات را هم سال‌ها بعد از نگهبانان دریافت کردم.» پس از تشکیل شورای انتقالی، «عمر حریری»، نماینده‌ی ارتش در شورای انتقالی و از نزدیکان سابق قذافی، نیز در این باره گفت: «ما در صدد به دست آوردن اطلاعات دقیق درباره‌ی سرنوشت امام هستیم، ولی شهادت امام موسی صدر برای ما اثبات شده است.»

بنا به گزارش روزنامه‌ی الرای چاپ کویت، سیف الاسلام قذافی نیز گویا در ماه آگوست سال ۲۰۱۰ در آتن، با زنی لبنانی که پیگیر پرونده بود،برای بررسی سرنوشت امام موسی صدر دیدار کرده است و سیف الاسلام در این دیدار تأیید کرد: «امام موسی صدر و دو همراهش درسال ۱۹۷۸ در لیبی کشته شدند و هیچ امیدی به پیدا شدن بقایای اجساد آنان وجود ندارد و خبر‌ها درباره‌ی اینکه آنان هنوز زنده هستند، درست نیست.»

سید محمد علی موحد ابطحی درباره‌ی جایگاه و شخصیت او در نگاه بنیانگذار کبیر انقلاب هم خاطره‌ای مطرح کرده و گفته است: «در ایامی که نجف اشرف بودم، روزی از آقای خمینی پرسیدم: «اگر توانستید در ایران حکومت اسلامی تشکیل دهید، کسی را دارید که رئیس حکومت بشود؟» و ایشان پاسخ داد: رفیق خودت آقاموسی!»

 در این بین، با توجه به اهمیت موضوع از همان ابتدای رخداد که هم شاه و هم انقلابیون پیگیر موضوع شده‌اند و حتی امام خمینی دیدار با قذافی را منوط به پاسخگویی او درباره‌ی سرنوشت امام موسی صدر کرده بود، روایتی درباره‌ی تلاش مسئولان ما در این زمینه در زمان مذاکره‌ی ایران و امریکا بر سر گروگان‌ها، مطرح است که طرف ایرانی از وارن کریستوفر، معاون وزیر امور خارجه‌ی آمریکا، درباره‌ی سرنوشت امام موسی صدر، کمک اطلاعاتی خواست. کریستوفر نیز پس از چندی چنین پاسخ داده است: «خبر موثقی در این زمینه وجود ندارد اما ما پازل‌چینی می‌کنیم که اگر این ۳ پازل به هم ربط داشته باشند خبر خوشی نیست. امام صدر در ۳۱ اوت که جشن انقلاب لیبی است و همه به طرابلس می‌آیند، قصد خروج از لیبی داشته‌ و به فرودگاه می‌رود. پازل اول: لیموزین مشکی که در فرودگاه است و احتمالاً از سوارشدن امام صدر جلوگیری می‌کند و او را به سمت هلیکوپتری در سوی دیگر فرودگاه می‌برد. پازل دوم: هلیکوپتری در آسمان مدیترانه منفجر می‌شود و بقایایش در دریا سقوط می‌کند. پازل سوم: ۱۲ نفر بدون محاکمه در لیبی کشته می‌شوند. اگر ربطی بین این سه پازل وجود داشته باشد، قاعدتاً خبر خوشایندی نخواهد بود. » البته که ارتباط این سه پازل تا همین حالا هم پیدا نشد و در کنار این اطلاعات مطرح شده از شهادت امام موسی صدر از همان زمان ناپدیدشدن او و دوستانش اخباری مبنی بر زنده‌بودن آن‌ها حداقل تا چند سال پس از رخداد نیز مطرح بود و سعید ابوطالب که مسئول کمیته‌ی پیگیری پرونده‌ی آن‌ها در مجلس هفتم بود، در گفت‌وگویی تأکید میکند تا زمان مرگ قذافی «سندی دال بر شهادت امام موسی صدر در اختیار» نداشتیم (سال ۱۳۹۰).

اخبار زنده‌بودن امام موسی صدر پس از شهریور ۵۷

در مقابل این روایات بد‌بینانه، اولین دلیل برای قابل‌تأمل‌بودن نظریه‌ی طرفداران حیات امام صدر پس از ناپدید شدن، دست‌اول‌نبودن این اخبار و سخن از شنیده‌ها‌بودن هر آنچه از سوی راویان آن مطرح شده است. از سوی دیگر بنا به گفته‌ی خانواده‌ی امام موسی صدر بسیاری از این شنیده‌ها با هم تطابق نداشته، چه در زمینه‌ی زمان و چه در زمینه‌ی نحوه‌ی وقوع این جنایت احتمالی. در مقابل، بخش عمده‌ی شواهدْ تأییدکننده‌ی حیات امام موسی بر پایه‌ی اظهارات بلاواسطه‌ی شهود بوده و در نتیجه چرا نباید از سوی خانواده‌ی آن‌ها قابل اعتماد‌تر باشد؟

بنا بر اطلاعاتی که طی این سال‌ها به دست آمده است، رادیو مونت‌ کارلو در بهمن‌ماه‌ سال ۵۷، از قول‌ مقامات‌ وزارت‌ خارجه‌ی ایالات متحده، از سلامت امام‌ موسی‌ صدر و حصر وی در لیبی خبر داد.  یک سال بعد، روزنامه‌‌ی کویتی‌ القبس‌ نیز در تیرماه سال ۵۸، در خبری‌ اعلام‌ کرد که‌ امام‌ موسی‌ صدر زنده‌ است‌ و در پادگان‌ «بوهادی‌» واقع‌ در ۲۰۰ کیلومتری‌ جنوب‌ شرقی‌ «سرت‌» به‌ سر می‌برد. همچنین روزنامه‌‌ی اسپانیایی‌ ال‌پائیس‌ هم در شهریور‌ماه سال ۵۹، با استناد به‌ اظهارات برخی‌ مقامات‌ سوری‌ و الجزایری، نوشت‌ که‌ امام‌ صدر در فروردین‌ همان‌ سال‌ در پادگانی‌ نزدیک‌ مرز الجزایر نگهداری‌ می‌شده‌ است.

علی خرم، اولین کاردار جمهوری اسلامی ایران در لیبی، نیز در مصاحبه‌ای با سایت تاریخ ایرانی هم مدعی شد که بر اساس اسناد و شواهدی که در دوره‌ی فعالیتش در این کشور به دست آورده است. امام موسی صدر تا سال ۶۰ در زندان کاخ باب العزیزیه طرابلس محبوس بوده است. البته این اظهار نظر از سوی خانواده‌ی امام صدر هیچ گاه تأیید نشد. البته روزنامه‌ی‌ عکاظ‌ عربستان‌ نیز در خبری در فروردین‌ماه‌ سال ۶۱ اعلام کرد: «امام‌ صدر دست‌ کم‌ تا اواسط‌ سال‌ ۱۳۶۰ در لیبی‌ زندان‌ بوده‌ است.» و در این بین روزنامه‌ی‌ الشرق‌ الاوسط‌ در تیرماه ۶۵، به‌ نقل‌ از سفیر لبنان‌ در کشور سنگال،‌ خبر داد که‌ به‌ گفته‌‌ی رهبران‌ آن‌ کشور، امام‌ موسی‌ صدر زنده‌ است‌ و در زندان لیبی‌ به‌سر می‌برد.

در بهمن‌ما‌ه ۶۷، رسانه‌ها‌ی اروپا و لبنان‌ از قول‌ فردی به‌نام مهدی‌ روحانی‌ اعلام‌ کردند که‌ از امام‌ موسی‌ صدر از سوی‌ برخی‌ سازمان‌های‌ اطلاعاتی‌ اروپا اخباری‌ دریافت‌ کرده‌ است که‌ بر اساس‌ آن‌ها امام‌ صدر زنده‌ است و در آینده‌ای‌ نزدیک‌ آزاد خواهد شد. هر چند وعده‌‌ی روحانی‌ تحقق‌ نیافت‌ و امام‌ از زندان‌ آزاد نشد، اما گفته میشود وی‌ فیلمی‌ کوتاه‌ برای‌ مرحوم‌ آیت‌الله سید رضا صدر، ارسال‌ کرد که‌ در آن‌ امام را با محاسنی‌ سپید و در لباس‌ روحانیت، در حال‌ گذر از میان‌ نگهبانان‌ خود نشان‌ می‌داد. در اردیبهشت‌ماه ۸۰، نیزپایگاه‌ اینترنتی‌ جبهه‌ی‌ ملی‌ نجات‌ لیبی‌ مدعی شد برخی‌ زندانیان‌ زندان‌ ابوسلیم‌، در اواخر سال‌ ۷۶ امام‌ صدر را مشاهده کرده‌اند.

الاهرام‌ العربی‌ چاپ‌ مصر در مرداد‌ماه ۸۳، نیز اعلام‌کرد امام‌ موسی‌ صدر در یکی‌ از زندان‌های‌ سب‌ها اقامت داشته‌است. الاهرام در ادامه روایت کرده ‌بود: «‌یکی‌ از مسئولان‌ امنیتی‌ سابق‌ لیبی‌ شخصی‌ به‌ نام‌ سرهنگ‌ «‌خلیفه‌ احنیش‌» امام‌ موسی‌ صدر را به‌ شهر «‌سبها‌» در جنوب‌ لیبی‌ برده‌ و از آن‌جا، به‌ اتفاق‌ سرهنگ، مسعود عبدالحفیظ‌ ایشان‌ را به‌ یک‌ زندان‌ نظامی‌ در منطقه‌ی‌ اوباری‌ انتقال‌ داده‌ است.»

«محسن کمالیان»، از افراد پیگیر موضوع ربایش امام موسی صدر، نیز در ابتدای امسال اعلام کرد: ۴ سال پیش از آقای ابویاسر، نماینده‌ی حرکت امل در تهران شنیدیم که دو شهروند فلسطینی مزدور رژیم قذافی از لیبی گریخته و به امید ملاقات با سفیر وقت ایران به آلمان آمده‌ بودند. این دو فلسطینی خود را از جمله سربازانی معرفی کرده بودند که سال‌ها در گردان حفاظت از امام صدر فعالیت کرده و از وضعیت آن بزرگوار اطلاعات دست اول داشته‌اند. آن‌ها پس از استقرار در هتل با یک تاجر ایرانی که دوستشان بود تماس گرقته بودند تا به واسطه‌ی او به دیدن مقامات مسئول سفارت ایران بروند. وقتی تاجر ایرانی صبح روز بعد بر حسب قرار به هتل محل اقامت این دو فلسطینی می‌رود، متأسفانه یکی از دو شهروند فلسطینی از بالای هتل به پایین پرتاب و در جا کشته شده بود. فلسطینی دوم نیز متواری و اثری از او بر جای نمانده بود. وی هم‌چنین مدعی شده‌ است که برخی مقامات سابق رژیم قذافی در چندماه گذشته از طریق یک دولت غربی به مقامات لبنان و خانواده‌ی امام صدر اطلاع داده‌اند که امام صدر زنده است و شخصی در شهر سرت، که آدرس و مشخصات او را نیز داده‌اند، از محل نگهداری امام صدر خبر دارد.

پس از سقوط طرابلس خبر آمد که اسنادی جدید درباره‌ی امام موسی به‌دست آمده است. خبرنگار الجزیره یکی از شاهدان عینی این ماجرا اعلام کرد: «با حضور در ساختمان تخریب‌شده‌ی وزارت اطلاعات این رژیم، موفق شد به یک سری اسناد فوق سری از جمله اسناد مربوط به سرنوشت امام موسی صدر و همچنین روابط و تماس‌های پنهانی رژیم قذافی با مقامات صاحب نفوذ دولت آمریکا در محل دفتر کار عبدالله السینوسی، وزیر اطلاعات رژیم قذاقی، دسترسی پیدا کند.» وی در ادامه افشا کرد: «اسناد مربوط به امام موسی صدر را به چشم خود در دفتر کار وزیر اطلاعات رژیم قذاقی مشاهده کرده است، اما افرادی که همراه او در محل حضور داشتند، به این خبرنگار اجازه ندادند اسناد را به بیرون منتقل کند.»البته همان روزهای پس از سقوط قذافی روزنامه‌ی الأخبار به نقل از منابعی، ادعا کرد که امام صدر در اوایل سال ۲۰۰۰ در زندان ابوسلیم طرابلس به شهادت رسیده است.»

بالاخره شاید ۴۶ سال ناپدید‌شدن و سن ۹۶ سالگی، امید به زنده‌ماندن را هم برای خانواده و هم دوستداران امام موسی صدر به کلی از بین برده باشد، اما نبود اطلاعات درباره‌ی این سه چهره یکی از ابهامات بزرگ قرن ماست که در پی این همه پیگیری، افراد و دولت‌ها و کشورها هنوز به نتیجه نرسیده است و البته این رخداد قطعاً تاثیر بسیاری بر تاریخ سیاسی ایران گذاشته است. چنانچه مرحوم مرتضی مطهری چندماه پس از ربایش امام موسی صدر گفته بود: «شما هنوز نمی‌دانید که ما چه کسی را از دست دادیم. ما یکی از بزرگ‌ترین یاران فکری و عملی انقلابمان را از دست دادیم. آقا موسی در دنیای عمل و اجرا نیاز‌ها را درک کرده بود. مسائل و مشکلات حرکت را می‌دانست و لمس کرده بود و برای اغلب موضوعات حکم فقهی داشت. او را خیلی حساب شده از ما گرفتند... ایشان پنجاه سال جلو‌تر از زمان خود بود.» کسی که سید محمد علی موحد ابطحی درباره‌ی جایگاه و شخصیت او در نگاه بنیانگذار کبیر انقلاب هم خاطره‌ای مطرح کرده و گفته است: «در ایامی که نجف اشرف بودم، روزی از آقای خمینی پرسیدم: «اگر توانستید در ایران حکومت اسلامی تشکیل دهید، کسی را دارید که رئیس حکومت بشود؟» و ایشان پاسخ داد: رفیق خودت آقاموسی!»

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات