واکنش مردم مازندران به تأسیس حزب رستاخیز
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ دیری نپایید که در اسفند 1353، شاه تصمیم گرفت بساط این احزاب خودساخته را جمع کرده و نظامی تکحزبی را بنا کند. وی تا پیش از این تأکید میکرد که «اگر من دیکتاتور بودم... سعی میکردم مانند هیتلر یا آنچه امروز در کشورهای سوسیالیستی(کمونیستی) میبینید، رهبری یک حزب واحد و مسلط را بهدست بگیرم»؛ اما چندی بعد نظرش عوض شد و نهتنها نظامی تکحزبی برپا کرد، بلکه همگان را موظف نمود که یا عضو حزب رستاخیز شوند یا از ایران بروند. بنابراین کارکنانِ تمامی قوا، فرهنگیان، اساتید دانشگاه، دانشجویان، کارگران، کارمندان شرکتها و صنایع کوچک و بزرگ دولتی، جملگی عضو حزب رستاخیز شدند. گرچه مقامات رسماً کسی را وادار به عضویت نکردند، اما شرایط بهگونهای بود که عدم عضویت در حزب، در سازمانها و نهادهای مختلف بهمعنای مخالفت آن شخص با اعلیحضرت و رژیم شاه تلقی میشد.
مدیران مدارس، معلمان را وادار به عضویت در حزب مینمودند و این مسئله در دانشگاهها نیز نمود عینی داشت. مدیران دانشسرای کشاورزی و دانشسرای تربیت معلم ساری، دانشجویان را تهدید مینمودند که در صورت عدم عضویت در رستاخیز، اخراج خواهند شد. با این وجود دانشجویان انقلابی و مقلّد امام(ره) از این ثبتنام اجباری سر باز زدند و بر اصول خود پایدار ماندند. طبق دستور، دفاتر حزب مردم و ایران نوین در مازندران به دفاتر ثبتنام حزب رستاخیز، تغییر کاربری دادند. تا سال 1354، این حزب 1097 کانون حزبی در استان مازندران داشت که 572 کانون در شهرها، 428 کانون در روستاها و 97 کانون در محیطهای کارگری فعال بودند.
برپایی این حزب و واداشتن مردم به عضویت در آن، علاوه بر مخالفت بسیاری از سیاستمداران و صاحبنظران، مخالفت قاطع امامخمینی(ره) را در پی داشت. پیرو این مخالفت صریح، در شهرستانهای مختلف علیه این برنامه، اعلامیههایی توزیع شد. اطلاعات شهربانی مازندران در تاریخ 1353/12/23، به ساواک استان گزارش میدهد که روی یکی از دیوارهای توالت مسجد جامع شعارهای «حزب رستاخیز یعنی خفقان، مرگ بر شاه خائن، تنها راه رهایی از بند استعمار قیام مسلحانه بر ضد آمریکا و نوکرش شاه خائن است» نقش بسته است. شهربانی احتمال میدهد فردی با نام «رجبپور» شعارها را نوشته باشد. بلافاصله نیز دستور پیگیری و امحای سریع شعارها را صادر مینماید. اواخر فروردین 1354، اعلامیهی دستنویسی در ساری توزیع میشود که یک برگ آن در خیابان شاه ساری، بهدست شهربانی رسید. در این بیانیه تأکید شده است:«تمام مراجع تقلید فرمودهاند: رستاخیز ملی حرام است! امضا نکنید. به خدا خطر برای دینتان است«.
اعلامیهی دیگری نیز در خیابانهای ساری کشف شد که در آن به اجبار شاه برای عضویت در حزب و اخطار او در مورد کسانیکه عضو نمیشوند و باید از کشور خارج گردند، اشاره شده و در آن آمده است:
«ندای قرآن را علیه حزب رستاخیز بشنوید: وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّـکُم مِّنْ أَرْضِنَآ أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحَی إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ(ابراهیم- 13)، و آنان که حق را پوشاندند به فرستادگان الهی و رسالتداران گفتند حتماً شما را از زمینها(و مملکتهای خود بیرون میکنیم یا اینکه در حزب ما وارد شوید پس پروردگارشان به آنها(پیامبران) وحی کرد که حتماً ستمگران را هلاک خواهیم کرد و شما را بعد از آنها در زمین مسکن خواهیم داد. اینها رأی کسی است که از مقام من و عید من بترسد و نه از مقامهای دیگر و عیدهای دیگران«.
رژیم از گسترش این تبلیغات در میان مردم هراسان شد و بلافاصله از نهادهای مختلف خواست گزارش اقدامات متقابل خود را ارائه دهند. شهربانی مازندران در تلاش برای عادیسازی اوضاع در گزارشی به تاریخ 1354/01/28 در اینباره نوشت:«اطلاع واصله حاکی است بررسی و توجیه مفاد و محتوای مرامنامه و اساسنامهی حزب رستاخیز ملی ایران، در سطح استان مازندران از چند روز قبل توسط گروههای مختلف مردم شهرها و بخشها آغاز و با تشکیل اجتماعات متعدد، ضمن ستایش از توجهات و عنایات اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر به تأمین رفاه و آسایش ملت ایران و اقدامات همهجانبهای که به امر مبارک معظمٌله در [امور] اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مردم انجام میشود، مراتب سپاس و حقشناسی خود را به پیشگاه رهبر عالیقدر ملت ایران اعلام میدارند و گروههای مختلف مردم شهرهای گرگان و بندر شاه، علیآباد گرگان و کارکنان شهرداری ساری و کارگران و کارکنان کارخانهی نساجی شمارهی 2 شاهی، ضمن برپاداشتن اجتماعاتی، مفاد مرامنامه و اساسنامهی حزب رستاخیز ملی ایران و هدفهای آنرا مورد بحث و تبادل نظر قرار داده و سؤالات و پیشنهادات خود را در این جلسات مطرح مینمایند. همچنین قرار است روز 54/01/29 کلّیهی اصناف و طبقات مختلف مردم ساری در یک گردهمایی، نظریات خود را دربارهی مرامنامه و اساسنامهی حزب مذکور اعلام دارند.»
منبع: انقلاب اسلامی در مازندران (جلد سوم)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی