«آمریکا و دانشگاه‌های ایران» به روایت اسناد لانه‌ی جاسوسی

عکس لید
گزارش‌های رسیده از سفارت آمریکا در مورد دانشگاه‌‌ها گویای فضای کاملاً ضد آمریکایی است ولی تمرکز آن‌ها بر روی اندیشمندان و روشنفکران نشان می‌دهد که همه‌ی دانشجویان متعلق به یک تبار فکری و اندیشه‌ای نبودند؛ در واقع محیط دانشگاه ملغمه‌ای بود که بیشترین انرژی‌ها و بیشترین سرخوردگی‌ها از سوی رژیم پهلوی به آن وارد می‌شد.
دوشنبه ۱۱ تير ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۶

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی- سعیده سلطانی؛ پس از سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، آمریکا به دنبال حفظ منافع خود در منطقه از طریق استفاده از راهکارهایی همچون «ارتباطات دوجانبه» بود. با ورود ایران به یک مرحله‌ی جدید از تاریخ خود، مردم ایران خواهان استقلال و آزادی بودند. بررسی سریع اسناد لانه‌ی جاسوسی در این مدت نشان می‌دهد که آمریکا از طریق سفارت خود در ایران اوضاع داخلی کشور را به‌دقت پایش کرده و با برخی نیروها و شخصیت‌های مطرح مذهبی و ملی تماس گرفته بود. در واقع آمریکا با از دست دادن کشوری که مهم‌ترین پایگاه نفوذش در منطقه بود، منافع خود را در خطر می‌دید و برنامه‌های متفاوتی برای تأمین منافع خود در ایران طراحی کرده بود. اسناد لانه‌ی جاسوسی نشان می‌دهد که آمریکا از طریق سفارت خود در ایران، فعالیت‌های داخلی کشور را پایش کرده و به دنبال نفوذ و ایجاد ارتباط در راستای منافع خود بوده است. لازمه‌ی ایجاد این ارتباط دوجانبه این بود که فضای فکری ضد آمریکایی جامعه‌ی ایران تغییر کند. همچنین باید روابط غیرامنیتی با ایران از طریق ارتباط مثبت تشویق می‌شد و یکی از این زمینه‌ها رفع مشکلات دانشجویان ایرانی در آمریکا بود. راه حل دیگر سفارت آمریکا در ایران آن بود که از ایران‌شناسان آمریکایی دعوت شوند تا درباره‌ی جنبه‌های مثبت سنت‌های ایرانی سخنرانی کنند و در نهایت این ایده که آمریکا جایگاهی محبوب و فعال برای صلح و بهبود جهانی دارد را اشاعه دهند.

دیپلماسی آمریکا بعد از انقلاب در ایران

طبق گزارش‌های رسیده سپاه در بیانیه‌های خود، آمریکا در ابتدای انقلاب نگران جایگاه خود در ایران بوده است و نتیجه‌ی گزارش‌ها و آمارهای سپاه این ادعا را دارد که «اگر آمریکا پس از پیروزی انقلاب و تا ماه‌های اخیر اقدام تند و حادی انجام نداد به این علت بود که امید داشت بتواند با رژیم ایران به توافق برسد. اما اگر می‌بینیم در گوشه و کنار این کشور از جمله در کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان و در مرزهای غربی، عوامل مزدور خود را برای ایجاد ناامنی و تجاوز پس از پیروزی انقلاب بسیج می‌کند، بدین خاطر است که می‌خواهد به خیال خود تا حد معینی برای ارعاب انقلاب اسلامی قدرت‌نمایی کند و ضمناً زمینه‌ی توطئه را نیز از دست ندهد.».[1]

مسئله‌ی مهم دیگر موقعیت جغرافیایی ایران با همسایگان شمالی خود بود که نگرانی آمریکا را دو چندان کرده بود. سپاه در بیانیه‌ی خود این گونه به مسئله‌ی شوروی می‌پردازد: «مسئله‌ی دوم در تدوین سیاست آمریکا با در نظر گرفتن وضعیت و موقعیت خاص اقتصادی و جغرافیایی ایران، همسایگی ما با کشور همسایه‌ی شمالی، سردمدار امپریالیزم شرق، یعنی روسیه شوروی است. آمریکا از رودررو قرار گرفتن در مقابل قیام‌ها و انقلاب‌های رهایی‌بخش تجربه‌ای تلخ آموخته است. آمریکا بارها تجربه کرد که هرگاه عملکرد خود را در مخالفت با نهضت‌ها و انقلاب‌های پیروز تشدید بخشید، رقیب امپریالیستی او، شوروی، حداکثر بهره‌برداری را از جذب و تمایل این انقلاب‌ها به سوی خویش کرده است و نهایتاً این نهضت‌ها ناچار به وابسته‌شدن به شوروی گردیده‌اند، یا حداقل برنامه‌های اقتصادی و نظامی خود را وابسته به بلوک شرق تدوین کرده‌اند؛ کوبا و لیبی شاهدانی زنده بر این مدعا هستند. رهبران و سردمداران این دو کشور در آغاز قیام یا کودتای خود هیچ‌گونه گرایشی به افکار شرق و یا وابستگی به آن نداشته‌اند. در وهله‌ی اول، تنها موضع‌گیری‌های خصمانه‌ی آمریکا در مقابل آنان موجب گردید که این دو کشور به سمت شوروی متمایل شوند.»

یکی دیگر از کارهایی که آمریکا برای ایجاد اختلال در انقلاب انجام داد، تحریم‌های اقتصادی بود که به‌وسیله‌ی آن عرصه را برای کشور و مردم سخت‌تر کند. راه دیگر احتکار و گران‌فروشی و ایجاد قحطی‌های مصنوعی در جامعه برای ترساندن مردم از تحریم اقتصادی آمریکا بود. در صورتی‌که حتی روزنامه‌های غربی اذعان داشتند که این‌گونه تحریم اقتصادی هیچ تأثیری بر ایران ندارد. سعی در منزوی‌کردن ایران به‌ دست روزنامه‌های غربی و مخدوش جلوه‌دادن انقلاب اسلامی ایران به مردم جهان و آماده‌کردن جو ضد انقلاب اسلامی در آمریکا و مخصوصاً اروپا و تشویق اروپا و ژاپن به تحریم اقتصادی ایران و دادن اولتیماتوم برای شدت عمل بیشتر به ایران از راه‌های دیگر آن‌ها برای ایجاد اختلال در انقلاب بود.[2]

از برنامه‌های فرهنگی و هدف‌های آمریکا برای نفوذ در جامعه‌ی دانشجویی باید این را اضافه کرد: «افرادی را به وسیله‌ی بورس‌های دانشگاهی دعوت می‌کنند و برنامه‌ریزی اطلاعاتی و نفوذ در ارگان‌های مملکت کشور مورد نظر را از طریق آنان پیگیری می‌کنند.»[3] از دیگر طرح‌های فرهنگی و سیاسی که طبق اسناد به‌ دست آمده آمریکا برای بهبود روابط با دانشجویان مسلمان ایرانی در اسناد آمده می‌توان به این اشاره کرد: «اگر امکان دارد شخصیت‌های دانشجویان مسلمان ایرانی را در جشن‌های ملی ایالت متحده در دانشگاه‌ها دعوت کنید و نمایندگان اسلامی جوامع دیگر در آن‌جا باشند که ماهیت چند ملیتی بودن آن نشان داده شود و برنامه‌ها بایستی به‌صورت خصوصی ترتیب داده شود.»[4]

 

ترسیم فضای دانشگاه قبل انقلاب از دید کارشناسان سفارت آمریکا در ایران

گزارش‌های رسیده از سفارت آمریکا در مورد دانشگاه‌‌ها گویای فضای کاملاً ضد آمریکایی است ولی تمرکز آن‌ها بر روی اندیشمندان و روشنفکران نشان می‌دهد که همه‌ی دانشجویان متعلق به یک تبار فکری و اندیشه‌ای نبودند؛ در واقع محیط دانشگاه ملغمه‌ای بود که بیشترین انرژی‌ها و بیشترین سرخوردگی‌ها از سوی رژیم پهلوی به آن وارد می‌شد. به همین دلیل در میان دانشجویان احساسات ضد آمریکایی و ضد پهلوی بسیار قوی بود. بر مبنای گزارش‌های کشف‌شده در لانه‌ی جاسوسی، مسئله‌ی دانشجویان صرفاً سیاسی نبود؛ بلکه از جنبه‌های مختلف مانند مشکلات شغلی آینده، نزاع نسلی، وضعیت مالی ضعیف، نیازهای اجتماعی و فرهنگی نیز اعتراض داشتند. دانشگاه‌ها بیش از ظرفیت خود پذیرش داشتند و کیفیت آموزش در برخی از آن‌ها مورد انتقاد بود.

بیگانگی بیشتر دانشجویان ایران از جامعه‌ی سیاسی طبق گزارش‌های سفارت آمریکا به دلیل اختلاف بین ایدئال‌ها و واقعیت‌ها در ایران اتفاق می‌افتد. کشوری همانند ایران برای آمریکایی‌ها بسیار امیدوار کننده بود که در آن جوانان عموماً به ایدئال‌ها و آرمان‌هایی مثل آزادی‌های مدنی و حکومت دمکراتیک علاقه داشتند. اما بنا بر گزارش‌ها، این اعتقادات غالباً با روش‌های خشونت‌آمیز نسبت به حکومت و گاهی ملی‌گرایی افراطی همراه بود. در این راستا، در گزارش‌های به دست آمده از اسناد لانه‌ی جاسوسی آمده است: «معذلک اشتباه خواهد بود اگر اهمیت ایدئال‌های مورد احترام ایالات متحده را نزد این جوانان دست کم بگیریم. یکی از جالب‌ترین پدیده‌ها در ارتباط با دانشجویان تندرو در دانشگاه تهران این است که در حالی‌که آن‌ها ایالات متحده را به‌خاطر پشتیبانی آن از شاه سرزنش می‌کنند، بیش از هر چیزی مایل به تحصیل در ایالات متحده بوده و ایالات متحده را نه به‌خاطر اداره‌ی سیاست خارجی بلکه به‌طور اخص، به‌خاطر حمایت از رژیم کنونی ایران مورد سرزنش قرار می‌دهند.»[5]

در ادامه‌ی گزارش سفارت آمریکا درباره‌ی اعتراضات دانشجویان آمده است:«ناآرامی دانشجویی در دانشگاه تهران در گذشته چنان گسترش یافته که حکومت به مداخله‌ی نظامی متوسل شده است و این مداخله به نوبه‌ی خود احساسات مخالفت با رژیم را در میان دانشجویان و استادان تشدید کرده است. یکی از حیرت انگیزترین اوضاع دانشجویی این است که دولت از تشکیل حتی یک گروه کوچک طرفدار دولت در دانشگاه تهران به کلی عاجز مانده است.»[6]

 

ترسیم فضای دانشجویان ایرانی در آمریکا در آستانه‌ی انقلاب

یکی از گزارشگران آمریکا به نام تاسمت در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۵۷، از دانشجویان ایرانی در آمریکا گزارشی تهیه کرده است با عنوان «دانشجویان ایرانی در آمریکا: الگوهای رفتاری» و جهت اطلاع کنسولگری‌های آمریکا به اصفهان و تبریز ارسال شده است. این گزارش با این عبارات آغاز شده است: «بیش از ۱۰۰,۰۰۰ ایرانی فقط در کالیفرنیا زندگی می‌کنند. بسیاری از آن‌ها از اشراف ایران یا ثروتمندان جوانی هستند که از شرایط نامطمئن ایران فرار کرده‌اند و به آمریکا آمده‌اند. اکثریت این افراد دانشجویان هستند و اغلب به علت مشکلات زبان انگلیسی یا تحصیلات ضعیف در ایران با مشکلاتی مواجه شده‌اند. برخی از آن‌ها می‌خواهند به ایران بازگردند، اما به دلیل فشارهای اجتماعی و اقتصادی، تصمیم به ماندن در آمریکا می‌گیرند. این وضعیت ممکن است به ورشکستگی شخصی و کارهای پایین‌دستی در آمریکا منجر شود. به هر حال، بسیاری از ایرانیان امیدوارند که در آمریکا به رویاهایشان برسند و به عنوان یک ستاره‌ی درخشان علمی شناخته شوند. این نکته مهم است که توجه به توسعه‌ی مهارت‌های شخصی می‌تواند موفقیت آن‌ها را در کشور خودشان تضمین کند.» [7]

طبق این گزارش «دانشجویان ایرانی در ایالات متحده به لحاظ سیاسی بسیار فعال هستند و این روحیه‌ی تنفر علیه رژیم ایران زمینه‌ای برای مشارکت در بحث‌ها و فعالیت‌های مشترک آن‌هاست. اکثر دانشجویان تفاوت بین شاه و دولت او را درک نمی‌کنند و از ناتوانی در تأثیرگذاری بر دولت خود ناراضی هستند. به همین دلیل، بسیاری از آن‌ها به ایدئولوژی مارکسیسم روی می‌آورند که ناتوانی کنونی و امید به کسب قدرت در آینده را برای آن‌ها توجیه می‌کند. با بازگشت این دانشجویان به ایران، آن‌ها در جایگاه عناصری ناراضی از نظر سیاسی در جامعه‌ی ایران شناخته شده و تهدیدی جدی برای رژیم خواهند بود؛ مگر اینکه رژیم اقداماتی را برای تجدیدنظر در رویه‌های خود انجام دهد.»

به دنبال این گزارش آمده است که «دانشجویان ایرانی به دولت آمریکا فشاری برای تحقق حقوق بشر در ایران نمی‌آورند؛ بلکه به دلیل حمایت مستمر آمریکا از شاه، اغلب انتقاد می‌کنند. در حالی که محل مورد علاقه‌ی آن‌ها برای ادامه‌ی تحصیل آمریکاست، اما بسیاری از آن‌ها دولت آمریکا را دشمن مردم ایران می‌دانند.» تصور عمومی این است که درآمد ایرانیانی که در آمریکا کار می‌کنند، بسیار کمتر از درآمدشان در ایران است. بسیاری از ایرانیان به دلیل آموزش‌های غیرضروری که در آمریکا دریافت می‌کنند، ممکن است به کشورشان بازنگردند و سطح بالای آگاهی سیاسی آن‌ها همراه با سرخوردگی از دولت آمریکا، موجب بی‌ثباتی در جامعه‌ی ایران ‌شود که از قبل تحت فشار برخورد سنت‌ها و فرآیند تجددگرایی قرار داشته است.

در انتها تامست نتیجه‌گیری می‌کند که: «وسعت و ویژگی شخصیتی دانشجویان ایرانی در کشور ما از اهمیت ویژه‌ای در رابطه با منافع ملی ما در ایران در سال‌های آینده برخوردار خواهد بود. به همین جهت تا حدی که ما توانایی درک این مسئله را داریم، شایسته است بگوییم که منافع ما از طریق دانشجویانی که در مدارسمان آموزش می‌دهیم حفظ خواهد شد، نه این‌که صدمه ببینیم.»[8]

 

سیاست آمریکا در دانشگاه‌ها، بعد از انقلاب

با پیروزی انقلاب اسلامی، دانشگاه‌ها دوباره فعالیت خود را آغاز کردند؛ اما در عمل به نقطه‌ی تمرکز فعالیت‌های سیاسی گروه‌های مخالف با انقلاب اسلامی تبدیل شدند. قبل از شروع انقلاب فرهنگی، دانشگاه‌ها در ایران یکی از مهم‌ترین مراکز حضور مخالفان با نظام جمهوری اسلامی بودند و دولت هیچ کنترلی بر فعالیت‌های آن‌ها نداشت.[9] باید گفت در آموزش عالی کشور یعنی دانشگاه‌ها و دانشسراها، ابتدا گروهک‌های وابسته‌ی چپ، از چپ آمریکایی تا چپ روسی، به مقابله با نظام اسلامی پرداختند. فشار عواملی که تحت تأثیر فرهنگ غربی بودند، باعث شد که دانشگاه‌ها قبل از برنامه‌ریزی اساسی، مجدداً بازگشایی شوند.

همان‌طورکه گفتیم امریکا برای اینکه نفوذ خود را در ایران از دست ندهد بین گروهک‌ها و احزاب گوناگون رخنه کرده بود؛ به طوری که در ابتدای انقلاب، عده‌ای از دانشجویان انقلابی به منظور اداره‌ی امور کارخانه‌ها و مدارس و اداره‌ها از دانشگاه بیرون رفتند. گروهک‌ها که بیشتر آن‌ها از افراد روشن‌فکر و تحصیل‌کرده‌ی غرب و شرق بودند، توانستند از این خلاء در دانشگاه‌ها استفاده و تشکیلات خود را در آن‌جا بازسازی کنند. گروهک‌ها در دانشگاه دفتر و پایگاه راه انداخته بودند و در هر دانشکده‌ای بیشتر کلاس‌های درس و اتاق‌های موجود رادر اختیار گرفته بودند. به این ترتیب آن‌ها برای جذب نیرو و بدبین کردن دانشجویان نسبت به نظام نوپای اسلامی، به فعالیت پرداختند. اتاق گروهک‌ها در دانشگاه‌ها به اتاق جنگ تبدیل شده بود و رهبران آنان با سوءاستفاده از شرایطِ پیش‌آمده به راحتی در دانشگاه‌ها و خوابگاه‌های دانشجویی رفت‌و‌آمد داشتند.[10] در این زمان، دانشگاه‌ها به نوعی میدان جنگ شناخته می‌شدند، به‌طوری‌که امام خمینی آن‌ها را به عنوان «اتاق جنگ» توصیف ‌کردند. گروه‌های سیاسی مختلف در دانشگاه‌ها، بخش‌هایی از دانشکده‌ها را به‌عنوان مرکز فعالیت خود انتخاب می‌کردند. آن‌ها میزهایی را برای فروش نشریات، کتب و جزوه‌ها در آن‌جا قرار می‌دادند و دیوارها را با شعارها و اعلامیه‌های گروه‌های مختلف پر می‌کردند.[11]

بنا بر گزارش سپاه «سنگرگیری گروه‌های مختلف ضد انقلاب اسلامی در دانشگاه‌ها برای ایجاد درگیری با مردم در تمام این دانشکده‌ها مشاهده شده که برای تهییج بیشتر مردم اولین کسانی که به طرف مردم با سنگ و گلوله و چماق حمله کردند، این گروه‌ها بوده‌اند و حتی در جاهایی که سعی می‌شد که از درگیری اجتناب شود به صورت گوناگون درگیری‌های مصنوعی به وجود می‌آورند؛ حتی برای وسعت‌دادن به هرج‌و‌مرج سعی کردند تا حدامکان دانشگاه‌ها را به مخروبه تبدیل کنند و حتی وسایل آموزشی را ازبین می‌بردند.»[12]

درباره‌ی وضعیت دانشگاه‌ها، امام خمینی در روزهای آغازین انقلاب، در سخنرانی مورخ ۲۷ بهمن ۱۳۵۷، در جمع دانشگاهیان، نسبت به فعالیت‌های گروهی از افراد که مانع از تحقق استقلال و آزادی ایران بودند، هشدار دادند. ایشان این افراد را وابسته به بیگانگان و عمال آن‌ها دانستند و هدفشان را از بین بردن دستاوردهای انقلاب و بازگرداندن کشور به وضعیت قبل از انقلاب ذکر کردند. امام خمینی از دانشگاهیان خواستند که با روشنگری و هدایت جوانان، آن‌ها را در برابر این توطئه‌ها آگاه کنند و نگذارند که انقلاب نوپای اسلامی آلوده شود. ایشان تأکید کردند که این افراد با نقاب «ملی‌گرایی» به دنبال منافع بیگانگان هستند و باید ماهیت آن‌ها برای مردم افشا شود. امام خمینی گروهی از افراد را مانع استقلال و آزادی ایران معرفی می‌کنند. این افراد وابسته به بیگانگان و عمال آن‌ها دانسته می‌شدند. هدف آن‌ها از بین بردن دستاوردهای انقلاب و بازگرداندن کشور به وضعیت قبل از انقلاب است. امام خمینی از دانشگاهیان می‌خواهد که با روشنگری و هدایت جوانان، آن‌ها را در برابر این توطئه‌ها آگاه کنند. تأکید می‌شود که این افراد با نقاب «ملی‌گرایی» به دنبال منافع بیگانگان هستند و باید ماهیت آن‌ها برای مردم افشا شود.

نتیجه‌گیری

در سال ۱۳۵۷، انقلاب اسلامی در ایران به برگزاری یک فصل جدید در تاریخ کشور منجر شد. در این دوره، شرایط زندگی در ایران به همراه اهداف و ایده‌های انقلاب اسلامی تغییر کردند. یکی از تغییرات مهم این دوره، وقوع انقلاب فرهنگی در زمینه‌ی آموزش عالی بود. این انقلاب با تعطیلی دانشگاه‌ها و تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی همراه بود و باعث شد که سیاست‌ها و ساختار آموزش عالی با اهداف و ایده‌های انقلاب اسلامی هماهنگ شوند. از طریق این انقلاب، اهداف، ساختار و نحوه‌ی عملکرد دانشگاه‌ها نیز مورد بازنگری قرار گرفت و اسلامی‌شدن دانشگاه‌ها به عنوان یکی از اهداف اصلی مطرح شد. این تغییرات باعث کنترل تنش‌ها و درگیری‌های سیاسی در دانشگاه‌ها شد و در جهت بازسازی نظام آموزش عالی ایران تلاش شد. برخی از تغییرات شامل کاهش مراکز آموزشی، کاهش تعداد دانشجویان و تصفیه‌ی اساتید دانشگاهی از عناصر وابسته به رژیم سابق بود. همچنین، تغییرات دیگری نیز در زمینه‌ی آموزش پزشکی، برنامه‌های درسی و شورای عالی انقلاب فرهنگی اعمال شد. یکی از حوزه‌هایی که حساسیت بسیار بالایی داشت و امام خمینی از ابتدای آغاز نهضت اسلامی بر تأثیر آن در سرنوشت کشور به‌خوبی واقف بودند، حوزه‌ی فرهنگی آموزشی و به‌ویژه دانشگاه‌ها بود.

منابع:

1. توطئه‌های آمریکا بر علیه انقلاب اسلامی ایران، بیانیه‌ی شماره ۱۵، ۱۰/۳/۵۹ دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ص۶

2.دخالت‌های آمریکا در ایران به روایت اسناد لانه جاسوسی، تهران، مرکز مطالعات و پژوهشهای راهبردی سازمان بسیج دانشجویی، ص ۱۴۹

3. اسناد لانه جاسوسی، ج 2، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص ۱۱۵

4.همان، ص ۱۱۵

5. احزاب سیاسی در ایران، بخش اول، مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ۱۳۶۶، ۴۷

6. احزاب سیاسی در ایران، بخش اول، مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا،۱۳۶۶، ص ۵۲

7. ایران در انقلاب، اسناد لانه جاسوسی، ۱۳۶ - ۱۴۲

8. همان، ص ۱۳۸

10. سید محمدهاشم پور یزدان پرست، بررسی علل و زمینه‌های تسخیر لانه جاسوسی، سوره، تهران، ص ۱۷

11. فوزی تویسرکانی، یحیی (۱۳۸۴)، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، جلد اول، تهران، چاپ و نشر عروج (وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س). ص ۶۰۲

12. توطئه‌های آمریکا بر علیه انقلاب اسلامی ایران، بیانیه شماره ۱۵، ۱۰/۳/۵۹ دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ص۱۰

 

Share this news:
ارسال نظرات