پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آزادی امام خمینی و استقبال وصفناپذیر مردم قم از ایشان در 15 فروردین 1343 پس از قیام 15 خرداد 1342 ضربه سختی به رژیم پهلوی زد. حبیبالله عسگراولادی از اعضای اصلی هیئت موتلفه که شاهد عینی حوادث آن روزها و از مبارزان انقلابی بود در کتاب خاطرات خودتوسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره نحوه آزادی امام خمینی در فروردین 43 میگوید: آیتالله حاج سیداحمد خوانساری یکی از مراجع آن وقت حوزه علمیه تهران بود و حوزه علمیه مسجد سید عزیزالله بازار تهران را اداره میکرد و شخصیت برجسته و روحانی بنام و مشهوری بود. یک شب من در عالم خواب دیدم که ایشان چشمش نابیناست و در یک کوچهای نشسته و منتظرند. من رفتم خدمتشان و عرض سلام کردم اگر کاری باشد که از من بر میآید بگویید تا انجام بدهم، ایشان فرمودند برو منزل برای من یک عصا بیاور. در خواب من رفتم منزلشان و به خانم ایشان گفتم: که عصا بدهید. ایشان یک سطلی که پر از عصا بود آورد و گفت که هر کدامشان را میخواهی ببر. من این عصاها را نگاه کردم دیدم یکی پاییناش شکسته یکی دستهاش شکسته، یکی کج است و...، خلاصه یکی را که بهتر از همه بود برداشتم و آوردم به آیتالله خوانساری دادم. ایشان دعا کردند، من گفتم: «خدمتتان باشم». ایشان گفتند: « نه برو من خودم میروم».
صبح که شد خواستم بروم به آقای خوانساری خوابم را بگویم، اما با خودم گفتم شاید چیز مهمی نباشد. برای همین ابتدا رفتم خوابم را برای آقای فلسفی گفتم،ایشان گفت: فوری برو به آقای خوانساری بگو این واسطههایی که شما برای آزادی آقا فرستادید لق و تق هستند، یک واسطه عین کلام ایشان قرص انتخاب کنید، همین را بگو. من رفتم خدمت آیتالله خوانساری، اشخاصی نشسته بودند، گفتم: "میخواهم خصوصی صحبت بکنم". همه آنها حتی فرزندش آقا سیدجعفر هم رفت بیرون، سپس من تمام ماجرا را برای ایشان گفتم.
ایشان مقداری فکر کرد و گفت: « آقای فلسفی این حرفها
را زدند؟» گفتم: «بله». گفت: « باشد، شما دو روز دیگر بیا اینجا
سلام مرا به آقای فلسفی برسانید ». دو روز دیگر رفتم خدمتشان، ایشان گفتند:
« قبلاً کسانی واسطه شده بودند که بتوانند موضوع آزادی امام را حل کنند، وقتی آقای فلسفی گفت یک واسطهای قرص بفرست من فکر کردم که قدس نخعی که وزیر دربار را
بفرستم، چون او خوانساری است و یک آشنایی هم با ما دارد. او رفته تا دو روز دیگر
جواب میآورد، شما دو روز دیگر بیا.» دو روز دیگر رفتم خدمتشان. خدا رحمتش کند مرد
بسیار فوقالعادهای بود ایشان فرمودند: « تعطیلات عید که بگذرد امام را میبرند
در قم آزاد میکنند، در تهران آزاد نمیکنند. اما اگر این حرف منتشر بشود جلوی
آزادی ایشان را میگیرند، باید این مسئله را بین خودتان نگهدارید. به آقای فلسفی
هم اگر میگویید باید تأکید کنید که منتشر نشود».
من اول در مؤتلفه مطرح کردم،
بعد به آقای فلسفی گفتیم. آقای فلسفی گفت: « خیلی مراعات کنید، برای اینکه اگر از
طرف شما چیزی پخش بشود آقای خوانساری ناراحت خواهد شد .» یک آمادگی قبلی را مدرسین
قم، روحانیت و ما به صورت محرمانه داشتیم و بسیاری کارها قبل از آزادی امام
مقدماتش چیده شده بود.
*** توطئه رژیم پهلوی پس از آزادی امام خمینی ***
در پانزدهم فروردین ساعت ده شب امام در قم آزاد شدند. شب
اول آیتالله خزعلی سخنرانی کردند که انصافاً سخنرانیشان یک یادگاری بود، اگر
نوارش پیدا بشود واقعاً نوار فوقالعادهای است. ایشان حضرت معصومه(س) را به حضرت
مریم تشبیه کرده که فرزندش عیسی به او ملحق میشود، امام نیز به حضرت معصومه(س)
ملحق شده است.
روز بعد روزنامه اطلاعات مطلبی را چاپ به این مضمون که بحمدالله مراجع با دستگاه تفاهم کردند و آیتالله خمینی در قم آزاد شد. عصر آن روز خدمت امام رسیدیم، امام فرمودند: « امشب چه کسی سخنرانی میکند؟» گفته شد: « آقای مروارید» ایشان به شهید عراقی گفتند: « به آقای مروارید اطلاع بدهید که بالای منبر سؤال کند چه کسی با شما تفاهم کرده است، آن شخص را معرفی کنید؟». البته خود آقای مروارید هم خدمت امام رسیدند و امام این مطلب را به ایشان گفتند. آن شب آقای مروارید این مسئله را مطرح کرد، روز بعد از روزنامه اطلاعات تعدادی رفتند خدمت امام و گفتند: « ما اصلاً چیزی در اینباره به قلم خودمان ننوشتیم، این مطلب را به ما دادند و گفتند باید چاپ کنید». امام فرمودند: « اینها توجیه است، نمیتوانید توجیه کنید».
بعد از اینکه جشنها تمام شد خود حضرت امام در مدرسه فیضیه
سخنرانی کردند و فرمودند: « من سؤالم این است که چه کسی با شما تفاهم کرده است، بیایید بگویید؟
البته از کارکنان آن روزنامه آمدند و گفتند که ما هیچ چیزی به قلم خودمان نیست،
قلم و بیان ساواک است و ما مجبوریم بنویسیم اما من میخواهم بگویم چه کسی با شما
تفاهم کند! خمینی با شما تفاهم کند! امکان ندارد؛ اگر هم خمینی با شما تفاهم کند
ملت بیرونش میکند».