من روحانيت را از لحاظ هستهي اصلي زندهترين دستگاهها ميدانم ولي عقيده دارم که فقط غُل و زنجيرهايي به دست و پاي اين موجود زنده و فعال بسته شده و بايد او را از قيدها و زنجيرها رها کرد. روحانيت ما درخت اصيل و با ارزش و زندهی آفتزده است که خودش را بايد حفظ کرد و با آفاتش مبارزه کرد. اسلام منهاي روحانيت يک تز استعماري است، هيچ چيز نميتواند جانشين روحانيت ما شود. حاملان فرهنگ اصيل و عميق و ذيقيمت اسلامي تنها در ميان اين گروه يافت ميشوند؛ تقواها، ايمانها، معنويتها، اخلاصها و آن جوششها و جنبشها و فداکاريهايي که رمز اصلي بقاء ملت ما است تنها در اين سرزمين مقدس سر ميزند، من نه تنها اصلاح اين دستگاه را واجب و لازم ميشمارم و عملاً آن را مستبعد نميدانم بلکه کاملاً نزديک و قريبالوقوع ميدانم. (مجموعه آثار استاد مطهری، ج24، صص 509-508، همراه با تلخيص.)