دوران موسوم به اصلاحات شاهد بروز و ترویج افكار و نظرات التقاطی متعدد و
متنوعی بود كه میخواست دین را به كناری نهد و به معنویت رو آورد. نخست
«عبدالكریم سروش» با ترویج نسبیت معرفتی، پلورالیسم دینی، تجربه دینی، ضدیت
با اسلام فقاهتی و مرجعیتمدار، اخلاق نسبی، طرد حجیت دین، نفی دین در
دنیای مدرن و... دقیقاً همان مدعاهای مروجان عرفانها و معنویتهای نوظهور
را مطرح ساخت و راه را برای روشنفكران بعد از خود، باز كرد. سپس مصطفی
ملكیان از اواسط دههی ۷۰، جایگزینی «معنویت» به جای دین را مطرح ساخت. او
معتقد بود معنویت یعنی «دین عقلانیتیافته و عقلانیشده». ملكیان معنویت را
غیرتعبّدی، تجربهگرا و غیرمبتنی بر مابعدالطبیعه و فاقد شخصیتهای مقدس
و امور مقطعی و محلی تعریف میكرد. او در پروژهی عقلانیت و معنویت خود
معتقد بود كه معنویت یعنی احساس آرامش، شادی، امید و رضایت باطن داشتن و با
درون خود كشمكش نداشتن. وی همچنین اظهار داشته است كه دین و معنویت دو
پدیدهی متعارض و متغایرند و شرط معنویت تعلق خاطر داشتن به یك دین و مذهب
خاص نیست. هر چند ملكیان از «معنویت»، به شدت حمایت كرده است، ولی سخنی از
«اسلام معنوی» به میان نیاورده است، شاید به این دلیل كه در معنویت ملكیان،
چندان تمایزی میان ادیان مختلف وجود ندارد.مجموعه پیش رو با دستهبندی
و بررسی افكار و نظرات ملكیان به نقد و ارزیابی روند تحول و تطور فكری او
از بنیادگرایی تا پروژهی عقلانیت و معنویت میپردازد و در مجموع جایگاه
ملكیان را در ایدئولوژی جریان اصلاحطلبی مشخص مینماید.مركز اسناد
انقلاب اسلامی در راستای بررسی جریانهای فكری ترویجشده در دوران اصلاحات و
نقد ایدئولوژی اصلاحطلبان اقدام به انتشار این اثر نموده است. در پایان
ضمن تشكر از محقق محترم از كلیهی همكاران در مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات
تقدیر و تشكر میشود.