پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ عبدالمجید معادیخواه در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره نحوه تصمیمگیری برای تحصن در دانشگاه تهران میگوید: آیت الله شهید بهشتی، دوستانی را که فرصتی برای استراحت در آن اوضاع نداشتند، به نشستی فوقالعاده فراخواندند؛ نشستی در ساعتی پس از بامداد همان شب. شمار کسانی که در آن نشست حضور داشتند در مرز سی تن و محل این نشست نیز مدرسه رفاه بود.
آیت الله شهید بهشتی، مدیریت آن نشست را عهدهدار شد و سخن را چنین آغاز کرد: «دوستان! تا روز گذشته، در حفظ روحیه مردم و تهدید دولت بختیار میگفتیم: اگر دولت فرودگاه را بر روی هواپیمای حامل امام نگشاید، حرف آخر را میزنیم مسئول پیامدهای آن، کسانی هستند که از بازگشت امام به کشور مانع شدهاند. تا امروز دولت با صراحت نمیگفت از آمدن امام مانع میشوم. اما فردا، نمیتوانیم با منطق گذشته با مردم روبه رو شویم. آقای بختیار با صراحت اعلام کرده است که بازگشت امام را مانع میشوم. مفهوم این موضعگیری جز این نیست که هر واکنشی میخواهید نشان بدهید و حرف آخر را بگویید! در چنین شرایطی چه می توانیم بکنیم: آیا راه را برای انفجار عواطف مردم باز کنیم و بگوییم: «مردم! این شما و این دولت بختیار! آیا پیامدهای چنان انفجاری را میتوان پیشبینی کرد؟ آیا جمع حاضر مسئولیت شرعی آن را پذیرا میشود؟»
آیت الله شهید بهشتی در پی پرسشهایی با این مضمون، بخشی از پیامدهای احتمالی انفجار عواطف مردم را یادآور شد. در نتیجه، سکوتی سنگین و طولانی بر آن جمع سایه افکند. با این توضیح، در گردش روزگار و بازی سرنوشت، صاحب این قلم را فرصتی فراهم شد تا در پیروزی جنبش اسلامی سهمی داشته باشد. دست خود را برای کسب اجازه بلند کردم. در نتیجه، نخستین کسی بودم که آن سخن را با پیشنهاد تحصنی نامحدود شکستم؛ با استدلالی به این مضمون که: اگر مجموع علمای کشور، که هم اکنون در تهران حضور دارند، به بهانهای در جایی تجمع داشته باشند و مردم با جمع آنان ارتباطی دائمی را بتوانند، نه مردم به زودی دلسرد میشوند، نه نیازی به دستوری عجولانه است. در صورتی که دولت بختیار متعرض چنین جمعی بشود، خود زمینه انفجار عواطف و خشم مردم را فراهم کرده است؛ چنان که سود آن نصیب جنبش می شود و در زمینه زیانهای آن، دولت بختیار مسئول است. بهترین بهانه تجمع علمای کشور هم تحصن نامحدودی است که تا آمدن امام به کشور ادامه یابد.
هم آیت الله بهشتی آن پیشنهاد را پسندیدند، هم جمع حاضر در آن نشست، بر پذیرش آن - حداقل با سکوتی کاشف از رضایت - اجماع کردند. از آن پس گفتگوهای زیادی بر محور چگونگی و محل آن تحصن انجام شد. سرانجام بر سر مسجد دانشگاه، به توافق رسیدند. نوشتنی است که همه آن جمع در این نکته همسخن بودند که نباید محل تحصن را به گونهای برگزینیم که به اندک شائبهای در به رسمیت شناختن رژیم، آلوده باشد. در مثل، در آن اوضاع شدنی بود که از مجلس شورای ملی نیز استفاده شود، اما به سبب شائبهای که با اشاره یادآور شدم، گزینش جایی چون مجلس، شدنی نبود.»