پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی - هادی اسفندیاری؛ اقدام تروریستی دولت امریکا در به شهادت رساندن فرمانده
سپاه قدس سپهبد حاج قاسم سلیمانی و فرمانده بزرگ بسیج مردمی عراق ابومهدی المهندس رویارویی جبهه مقاومت و استکبار جهانی را وارد
مراحل جدید و لایههای پیچیدهتری کرد.
تقابل انقلاب اسلامی ایران و ایالات متحده امریکا در چهل
سال اخیر پیرامون مسائل مختلف شکل گرفته است، اما این دوران شاهد بیسابقهترین
منازعات منطقهای بین دو جریان رودررو یعنی محور مقاومت و استکبار جهانی است. در این شرایط امکان درگیریهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی در هر لحظه و هر گسترهای قابل پیشبینی و درخور توجه است؛ از تروریستی خواندن حزبالله لبنان توسط دولت آلمان تا بازتولید داعش در عراق توسط امریکا.
فهم این معادلات مستلزم بازخوانی زمینهها، ریشهها و
تجربههای رویارویی محور مقاومت با آنچه که جهان غرب نامیده میشود در گذشته است؛
چه اینکه درک ساختار تقابلی این دو جریان در این زمان، منوط به واکاوی عملکرد آنها
در نیم قرن اخیر است.
در همین راستا ساعاتی را با دکتر صفاءالدین تبرائیان از پژوهشگران حوزه مقاومت و محققین پر سابقه تاریخ ایران و منطقه خاورمیانه به بررسی شرایط مواجهه جبهه مقاومت و جریان غربی-عبری- عربی پرداختهایم تا از پس تحلیل گذشته به افقهای پیشرو بنگریم.
تبرائیان که در آینده نزدیک اثری درباره جنگ سیوسه روزه را
در دست انتشار دارد؛ برگهای مهمی از تاریخچه مقاومت در منطقه را در تحلیلهای خود
ورق میزند که هر کدام از آنها عبرتهای آموزندهای برای سیاستورزی مقاومتمحور
است.
شرح گفتگوی پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی با صفاءالدین
تبرائیان در ادامه از نظر میگذرد.
بسماللهالرحمنالرحیم. اندیشههای امام
خمینی در دوران نهضت اسلامی ، پس از پیروزی انقلاب در قالبهای متفاوتی ظهور و
بروز یافت. به نظر شما پایگذاری جریان مقاومت یا همان آرمان جهانی انقلاب اسلامی
توسط امام خمینی چگونه محقق شد؟
صفاءالدین تبرائیان: بعد از ارتحال امام خمینی بنیانگذار عظیمالشان جمهوری
اسلامی، در این سه دهه دوره زعامت حضرت آقا شاهد گسترش مساحت و عمق استراتژیک انقلاب اسلامی هستیم. شکی
نیست که ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از جنگ تحمیلی تبدیل به یک قدرت ملی
با یک استانداردهای خوب شدهایم. اما آرمانی که در دوران حضرت امام مطرح شد این
بود که ایران تبدیل به یک قدرت منطقهای و بعد از آن جهانی شود.
در دوره پهلوی ما یک قدرت منطقهای اما کارتونی بودیم و خود
رژیم هم میدانست عهدهدار مسئولیت کمیک ژاندارمی منطقه است. از او میخواستند
نیرو به ظفار بفرستد، میفرستاد، از او میخواستند خلبانهایی که در امریکا آموزش
دیدهاند به جنگ ویتنام بروند، آنها را هم میفرستاد تا مدتها ملت
ایران نمیدانست خلبانهای ایرانی در آنجا چکار میکنند و این امر چه منافعی برای ما دارد؟ این
یک رشد بادکنکی بود که به آن دست پیدا کرده بودیم. ارتش به جنگافزارهای پیشرفته
در دنیا تسلط پیدا کرده بود ولی این ارتش، ارتش بزم بود، نیروی رزم نبود چه رسد به اینکه بخواهد در قواره یک قدرت جهانی مطرح شود.
***پیامی که دشمن زودتر از خودیها فهمید! ***
در پیام برائت امام
در سال 66 ایده تبدیل شدن نظام به یک قدرت بینالمللی مطرح شد و اینکه آن مرجع
عالیقدر و بینظیر جهان تشیع اعلام کرد که اسلام سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد
و این جمله خیلی مهم بود. یا اینکه فرمودند اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دین
ما بایستند ما در مقابل دنیای آنها خواهیم ایستاد. اتحاد صلیبی- صهیونی بیشتر از بسیاری
از خودیها این پیام را جدیتر گرفت. شاید خیلی از عناصر حزباللهی با سکوت یا
با لبخند با این ماجرا برخورد کردند کما اینکه
از زمانی که مقام معظم رهبری مطرح کردند رژیم صهیونیستی 25 سال آینده را
نخواهد دید و انشالله خیلی زودتر از آن هم نخواهد دید، خیلیها این قضیه را باور
ندارند و حتی وقتی از کنار شمارش معکوسهایی که در برخی مناطق نصب شده میگذرند
لبخند میزنند و میگویند مگر میشود چنین اتفاقی رخ دهد!
به نظر میرسد سال 1368 بعد از ارتحال امام پروژه فرمایش
امام کلید خورد، که اسلام سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد و ما شاهد ارتقاء
جایگاه نظام از یک قدرت ملی به یک قدرت منطقهای هستیم.
***سه استراتژی امریکا در منطقه***
اشاره کردید که دشمنان زودتر این پیامها را
دریافت کردند. حالا استراتژی دشمن به ویژه امریکا در این رابطه چیست؟
صفاءالدین تبرائیان: من اسم امریکا را اسرائیل بزرگ میگذارم این لابی
صهیونیستی است که این کشور را اداره میکند.
این رئیسجمهور خودش گفت که من آرزو دارم که بعد از دوره ریاستجمهوری، سمت
نخستوزیری اسرائیل را بر عهده بگیرم. ببینید این شخص به چه اندازه حقیر است. این
شخص که به اندازه یک مدیرکل وزارت خارجه انگلیس هم عقل ندارد.
نکتهای که حائز اهمیت است اینکه ما باید توجه داشته باشیم
استراتژی امریکا در منطقه سه چیز بیشتر نیست، 1.حفظ امنیت رژیم صهونیستی 2. هیچ
کشوری نباید از این رژیم نامشروع و نامقبول و غده سرطانی قویتر باشد 3.تجزیه
کشورها؛ یعنی تا میتوانیم توان کشورها را تضعیف و پاره پاره کنیم.
با این حساب علت بروز جنگ تموز 2006 کاملاً مشخص و معلوم
است. سال 2001 امریکا به تلافی انهدام آن دو برج به افغانستان حمله کرد، دو سال بعد به
عراق حمله کرد و زیرساختهای آن را نابود و از همه بدتر نظام طایفهای را وارد
ساختار عراق کرد که از آن در ادبیات سیاسی جهان عرب با عنوان لَبْلَنَةِ العراق
یعنی لبنانی کردن عراق یاد میشود. یعنی بدترین نوع حاکمیت در کشوری این است که بر
اساس طایفه شکل بگیرد. مثل لبنان که رئیسجمهور مارونی، رئیس مجلس مسلمان شیعه و
رئیس قوه مجریه مسلمان اهل سنت که امور دست آن شخص است. در لبنان گفته میشود کشوری است که در آن آزادی در حد اعلاست ولی
دموکراسی نیست.
در عراق هم متاسفانه این اتفاق افتاد، رئیس جمهور کُرد و
رئیس مجلس مسلمان اهل سنت، رئیس قوه مجریه یک مسلمان شیعه که متصدی امور کشور و
رئیس نیروهای مسلح در آن کشور است و هرکدام از آنها دو معاون دارند که آن دو، از
دو جریان متفاوت هستند که یکدیگر را زیر نظر دارند و سنگاندازی میکنند و اداره
کشور با این شیوه نمیتواند کارآمد باشد و
آورده خاصی هم برای کشور ندارد.
سال 2006 به لبنان حمله میشود (در راستای همان حمله به
افغانستان، بعد متعاقب آن در 2003 به عراق و سه سال بعد به لبنان) با این آرزو که چوبه دار
برای سید مقاومت تدارک دیده شود و مقاومت مضمحل شود. وقتی که ملاحظه کردند و دیدند
امام و نظام بشار اسد در سوریه توانستند موجبات شکست قدرتمندترین ارتش منطقه را
فراهم کنند اوضاع عوض شد و به نظر من از همان موقع پروژه سرنگونی رژیم اسد کلید
خورد. درواقع رژیم اسد چوب حمایت و جانبداری و پشتیبانی از مقاومت را پرداخت میکند.
مقامات امریکایی صریحاً حتی قبل از آغاز جنگ اعلام کردند وقتی کالین پاول وزیر خارجه
امریکا وارد سوریه شد از بشار اسد درخواست کرد دفاتر سازمانهای فلسطینی برچیده شده، ارتباط خود را با حزبالله قطع و به ایران پشت کند،لیکن رئیسجمهور مقاوم سوریه نپذیرفت.
***از تشکیل حزبالله تا تسلیح هوشمند مقاومت
فلسطین***
بالاخره این مواجهه یک طرف دیگر هم داشت و آن
انقلاب اسلامی ایران بود. ایران در این سالها چه اقداماتی انجام داد؟
صفاءالدین تبرائیان: در این مقطع زمانی چند کار مهم انجام گرفت. یکی اینکه
در سال 1982 میلادی نطفه مقاومت اسلامی لبنان منعقد شد. بنیانگذار این قضیه
امام موسی صدر - که انشالله زنده باشد- بود و حزبالله لبنان شکل گرفت. یعنی یک
عده از جوانان مسلمان معتقد و مومن جمع شدند، همانطور که حاج قاسم در اولین و به
نوعی آخرین گفتوگوی خود در مورد جنگ 33 روزه مطرح کرد. شما باید بروید و ببینید که
اینها به چه اندازه ولایتمدار هستند. نوع نگاهشان به مقام معظم رهبری و ولایت
فقیه خیلی ویژه و منحصر به فرد است و با تمام وجود با پوست و گوشت و استخوانشان آن
را حس میکنند و مجری و مطیع رهبری هستند.
نکته دیگر تسلیح هوشمندانه مقاومت فلسطین بود. بعد از اینکه اسرائیل آدمهای هوشمند اطراف یاسر عرفات را مانند ابوایاد یا ابوجهاد ناجوانمردانه ترور کرد و حتی به یاسر عرفات که پیرمرد هم بود و
از در سازش با آنها هم وارد شده بود و ماجرای اسلو و هرچیزی که جلوی آن میگذاشتند را امضا
میکرد هم رحم نکردند و طبق اسناد و مدارکی که بعداً منتشر شد، معلوم شد که از
طریق دریچه کولر توانسته بودند او را مسموم کنند آن هم فردی که برایشان خطری
نداشت، با تکوین هستههای مقاومت اسلامی اوضاع دگرگون شد.
مبارزین فلسطینی اعلام کردند که واقعاً نمیشود با مشی
سازش و گفتگو قدس شریف را آزاد کرد. از این رو آنها به نوعی بازگشت به خویشتن کردند و این جنبشهای
جهاد اسلامی و حماس در این راستا آغاز به کار کردند.
کار فوقالعاده جمهوری اسلامی تجهیز هوشمندانه و تزریق
امیدواری به آنها بود. این اطمینان و امید به آنها داده شد که شما باید چیزی که
استحقاق آن را دارید و سرزمینهای غصب شده خودتان را باز پس بگیرید و این امر با مذاکره و
مشورت کردن و گفتوگوی سازشکارانه میسر نمیشود. غزه چیزی حدود 16 سال است که
محاصره است. شما تیرآهن هم نمیتوانید وارد آن منطقه کنید و تنها محصولی که میتوانند
به آن تکیه کنند و از آن استفاده کنند کاشت فلفل است و این تنها محصولی است که
فلسطینیها در این کرانه خیلی کوچک دارند اما همین مردم ایستادگی جانانه میکنند.
***سوریه خط مقدم محور مقاومت ***
موضوع دیگر نگاه نوین اتحاد استراتژیک با سوریه است که
مخصوصاً در رخدادهای اخیر اتفاق افتاد. متاسفانه خیلیها درک نکرند که بهار عربی
در کار نیست.
هنری کیسینجر سیاستمدار کارکشته امریکایی اعلام کرد هدف از
ماجراهایی که در تونس و لیبی ایجاد شده، سوریه است و سوریه باید توسط امریکاییها
گوشمالی میشد آن هم به دلیل اینکه خط مقدم کشورهای عربی بود که تن به سازش با رژیم صهیونیستی نداده
بود. در آینده بحث بر سر این است که
اردن تبدیل به کشور فلسطینیها شود در حال حاضر حدود 50 درصد جمعیت اردن، فلسطینی هستند
و به آنجا کوچ داده شدند. خلاصه اینکه تلاش کنند تا موازنه قدرت را در خاورمیانه
بهم بریزند.
در چند وقت اخیر به ویژه پس از شهادت شهید سلیمانی
و ابومهدی المهندس عراق کانون تحولات شده است، این وقایع را چگونه تحلیل میکنید؟
صفاءالدین تبرائیان: اتفاقات اخیری که در خصوص عراق رخ داده خیلی حائز اهمیت
است مخصوصاً بعد از تکوین جریان تکفیری داعش، من در همان زمان میگفتم که این
جریانی که زائیده شده و الان سر بر آورده نتیجه دیرکرد مبارزه با رژیم صهیونیستی
است.
وقتی امریکاییها پایگاههای نیروهای حشد الشعبی عراق در
منطقه القائم را زدند و گفتند پنج پایگاه، سه تا در عراق و دو تا در سوریه زده شد
بعد هم معلوم شد که هفت پایگاه را زدند که 27 نفر به شهادت رسیدند و بیش از 50 نفر
زخمی شدند.
نکته بسیار مهم این است که امریکاییها بیانیه دادند که ما
این اقدام را انجام دادیم. پیش از آن به دفعات میگفتند که پهبادها به صورت ناشناس
میآمدند پایگاه حشد الشعبی را میزنند یا در بزنگاههای خاص رویارویی با داعش به آنها
کمک میکند، میگفتند ما خبر نداریم و نمیدانیم اما اینبار رسماً اعلام کردند.
شاید نزدیکی این واقعه و نزدیکی شهادت سردار سلیمانی هم به گونهای بود که یک
مقدار ایجاب میکرد نیروهای امنیتی و حفاظت اطلاعات ما در بخشهای مختلف مخصوصاً
سپاه و نیروی قدس هوشیارانهتر و جدیتر با این قضیه برخورد میکردند. چون حرکت جدیدی
ایجاد شده بود یعنی امریکا در کشوری که نیرو و سفارتخانه دارد دست به چنین اقدامی
زده است. البته سفارتخانهای که بیشتر شبیه به پادگان نظامی است و صدها نفر افراد مسلح و
آماده در آن مستقر هستند.
در نجف ریختند و
کنسولگری ما را نیست و نابود کردند اما مهمترین کاری که تظاهراتکنندگان در مقابل
سفارت امریکا کردند این بود که یکی از درهای سفارت را آتش زدند و خواستند یک دیوار
از سفارتخانه را فتح کنند. در این جریان حتی یک نفر وارد سفارتخانه امریکا و قسمت
اداری آن نشد که بخواهد کاری را انجام بدهد.
*** زیر پا گذاشتن وجهه امریکا ***
به نظر من اتفاق مبارک و میمونی که افتاد این بود که نشان
میداد به راحتی میتوان امریکاییها را عصبانی کرد مثلاً برای قدرتی که داعیهدار
اقتدار جهانی است خیلی گران تمام میشود که عدهای بیایند و سفارتخانهاش را در بغداد محاصره کنند و حدود یک میلیون نفر برای اخراج آنها در پایتخت بغداد تظاهرات نمایند.
خیلی از دوستان عراقی در بخش اداره کشور باور نمیکنند که
بتوان در مقابل امریکاییها ایستاد؛ درواقع خیلی از آنها هم نمیخواهند که بایستند
البته جریانهای مختلفی در آن بخشها وجود دارد.در این جریان زیرپا گذاشتن وجهه
امریکا، مهم بود و برای آنها گران آمد.
گفتید بخش مهمی از استراتژیهای امریکا مربوط
به حفظ موجودیت و امنیت رژیم صهیونیستی است، الآن وضعیت ما و صهیونیستها به چه
صورت است؟
صفاءالدین تبرائیان: امروزه ما از سه جناح رژیم صهیونیستی را محاصره کردیم یعنی
هم از سوی حزبالله لبنان که آنقدر مقتدر شده که حتی تجاوز پهبادی که هیچ آسیبی در
منطقه ضاحیه جنوبی در بیروت -که قلب تپنده حزبالله محسوب میشود- نرساند، برنمیتابد
و چند روز بعد با شلیک موشک به خودروی زرهی و به هلاکت رساندن چند نفر از آنها
انتقام میگیرد و میگوید ما این تجاوز را تحمل نمیکنیم هرچند هیچ آسیبی
به کسی هم نرسیده بود.
حزبالله خیلی قدرتمند شده است. در سال 2006 سی هزار نیروی
ارتش اسرائیل در مقابل تنها 3 هزار نفر شاید کمتر از نیروهای حزبالله قرار گرفتند
و فقط در جنوب لبنان کل نیروهایی که توانستند مقاومت کنند و اجازه ندهند این منطقه
را تصرف کنند، 50 نفر بود. 50 نفر در مقابل 3 هزار نفر ایستادگی کرده و نصرت پیدا
کردند.
محور دیگر کشور سوریه است. ارتش سوریه در این هشت سال بسیار
قدرتمند شده است، سوم هم از سمت فلسطین یعنی غزه، از سه جهت مرزهای اسرائیل کاملاً ناامن شده و
این ناامنی را از چشم جمهوری اسلامی میبینند.
*** هدیه بشار اسد به حزبالله در جنگ سیوسه
روزه ***
هرچند سوریه هم در این قضیه جانانه ایستاد مخصوصاً در جریان
جنگ 2006 موشکهایی که رزمندگان با کمک آن توانستند تانکهای مرکاوا را منهدم کنند
از سوریه بود. بشار اسد در مصاحبه رسمی اعلام کرد که آن موشکها را ما به حزبالله
دادیم و ترسی هم از پنهان کردن آن نداریم.
آیا در کشور ما کسی متوجه شد که چرا اولین مصاحبه مطبوعاتی
رسمی و مفصل حاج قاسم سلیمانی و تنها مصاحبه او درباره جنگ 33 روزه بود و
راجع به مسئله دیگر چیزی نگفته است و این آخرین گفتگوی او بود.
جنگ 33 روزهای که هنوز ابعاد و اهمیت آن شناخته نشده است.
اینکه چه اتفاقی در آن مقطع زمانی یعنی 14 سال پیش رخ داد شناخته نشده و این بسیار
حائز اهمیت است.
امریکاییها خود میگویند که ایران در حال حاضر فراتر از یک
قدرت منطقهای است چون ما قدرتمندترین قدرت منطقه یعنی اسرائیل را شکست دادیم
بنابراین ما خیلی وقت است جنگ خود را با رژیم صهیونیستی آغاز کردیم. هرچند این
جنگ، یک جنگ آشکار و مستقیم نبوده است و بدون اینکه یک گلوله مستقیم از سمت ایران
به اسرائیل شلیک شود ما توانستیم نبرد را تا اینجای کار از آنها جلو بزنیم و
بگیریم.
*** انتقام تاریخی حزبالله از امریکاییها و صهیونستها
***
بحثی که الآن مطرح است موضوع خروج امریکاییها
از منطقه است. به نظر شما این مسئله چگونه محقق میشود؟ تجربه مقاومت در این زمینه
چه میگوید؟
صفاءالدین تبرائیان: 23 اکتبر 1983 (1 آبان 1362) دو انفجار مهیب در بیروت
پایتخت لبنان را به لرزه درآورد و در جریان این انفجار 241 تفنگدار امریکایی به
هلاکت رسیده و 74 چتر باز فرانسوی هم کشته شدند و این اتفاق مبارک فراموش ناشدنی است.
یعنی کوتاه زمانی بعد از تکوین جنبش مقاومت اسلامی، این دو انفجار مهیب صورت گرفت.
تقریباً 13 روز بعد از اینکه صهیونیستها آمدند و نیمی از بیروت را اشغال کردند،این
دو انفجار رخ داد که صهیونیستها از جنوب لبنان عقبنشینی کردند البته این عقبنشینی
مدت زیادی یعنی تا سال 2000 میلادی که آخرین نفر آنها از سیمخاردار رد شد، طول
کشید و این مسئله پایه مقاومت اسلامی را مستحکم کرد.
در جنگ جهانی دوم، وقتی فرانسه اشغال شد جنبش پارتیزانی فرانسه به
چه صورت شکل گرفتند یا جنبش مقاومت ارتش سری در انگلیس یا در آن بخشهای اسکاتلند
و ایرلند و غیره به چه شکلی علیه اشغالگری شکل گرفت؟ این طبیعی است که این اتفاق
رخ داد.
*** راهکار خروج امریکا از عراق ***
دوستان عراقی باید بدانند که امریکاییها از کشورشان خارج
نخواهند شد مگر با رقم زدن چنین وقایعی. شما باید دشمن را با زور خارج کنید آن هم امریکایی
که به کشته شدن نیروهای خودش حساس است و وقتی 241 نفر به یکباره کشته شوند میفهمد
که باید خاک کشور را ترک کند و این زبان را میفهمد که باعث شد آنجا را ترک کنند و
دیگر برنگشتند. فرانسویها هم 74 نفر تلفات دادند و دیگر برنگشتند. به این شکل میتوان
آنها را اخراج کرد.
در سرزمین مقدسی که 6 امام در آن به خاک سپرده شده، در سرزمینی که
میلیونها نفر در آن به خاک و خون کشیده شدند به چه دلیلی باید حداقل 5 هزار نفر امریکایی آنجا
باشند. در ماجرای سفارتشان، مشخص شد که این اصلاً سفارتخانه نیست، پادگان نظامی
است.
کشوری که مرجعیت و حوزه، پایتخت معنوی جهان تشیع یعنی نجف
اشرف، حوزه کهنسال شیخ طوسی که بیش از هزار سال قدمت دارد در آنجاست. در چنین
کشوری اینها بیش از یک دهه و نیم چه میخواهند؟
آیه شریفه قرآن سوره حج آیه 39 میفرماید: «اُذِنَ لِلَّذینَ
یقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ» به
کسانی که مورد ستم قرارگرفتهاند اجازه مقاتله داده شده، در باب مفاعله است،
پیکار خونین است. شما مورد ظلم و ستم قرار گرفتید، اجازه دارید از خودتان دفاع بکنید
خیلی صریح گفته شده و شما میتوانید اشغالگر را از کشور خود بیرون کنید. در این
سالها سیاستمدارهای عراق با امریکاییها خیلی اهمال ، مماشات و مصالحه کردند.
چه وقایعی باید در کشور رخ دهد؟ بالاتر از اینکه نیروی رسمی
نظامیتان را میزنند. فرمانده نام و نشاندار کشورتان که مسئولیت دارد را ترور میکنند.
شما چگونه میتوانید با این نیرو مقابله کنید؟ این نیرو بجز زبان زور زبان دیگری
را متوجه نیست به همین دلیل در این مدت اهمال عجیبی از طرف خود افراد در این رابطه
صورت گرفته است.
*** نصرت الهی جبهه مقاومت در مواجهه با امریکا
***
نکتهای که در این رابطه باید به آن اشاره شود؛ آن نصرت
الهی است که خیلی حائز اهمیت است. مثلاً در جنگ تموز 2006 کار به جایی رسید که
واقعاً مصداق این آیه سوره احزاب بود که میفرماید «إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ
وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ
الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنَالِكَ ابْتُلِی
الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا» این خیلی شگفتانگیز است، یعنی اگر
از بالای سرتان آمدند از پایین آمدند، البته در اینجا اشاره به شرق و غرب است و
وقتی که چشمها از حدقه بیرون میآمد و جانها به لب رسید، در شرایطی که شما
داشتید به خدا بدگمان میشدید آنجاست که متزلزل شدید یعنی در قضیه جنگ تموز این
اتفاق افتاد.
هفته دوم جنگ من در لبنان بودم، واقعاً برای بیرون آمدن از
خانه وحشت میکردیم. پهپادهای اسرائیلی بالاسر هر ماشین و هر جنبندهای بود و جاسوسها
بسیار زیاد بودند و در چنین شرایطی یک عده قلیل 3 هزار نفره حتی کمتر در مقابل یک
ارتشی که تا بن دندان مسلح و 30 هزار نفره و میبینید که اینها صبح پیشروی میکردند
و شب مجبور میشدند که عقبنشینی کنند و در چنین وضعیتی طبیعی است آنها نقشههایشان
به هم ریخته و به شدت عصبانی میشدند.
*** 116 روز پیروز محور مقاومت ***
نکته دیگر این است که، ما در طی این سالهای اخیر یعنی از
2006 تا حال حاضر 116 روز پیروز را پشت سر گذاشتیم. سال 2006 نیروی مقاومت لبنان
33 روز مقاومت کردند. آخرین گلوله به سمت رژیم صهیونیستی را خودشان شلیک کردند و روزی
168 موشک بر سر اشغالگران رژیم قدس فرود میآوردند. سال 2009 جنگ 22 روزه غزه. سال
2012 باز در غزه جنگ 8 روزه، سال 2014 در اوج ماجرای داعش به عراق، 51 روز اینها
در غزه درگیر شدند. 51 روز آن هم برای غزه با آن مساحت کم، خیلی زیاد است. اخیراً
در سال 2018 اینها 2 روز یعنی 48 ساعت بیشتر نتوانستند مقاومت کنند و اعلام آتشبس
کردند یعنی آتش بس را اسرائیل پیشنهاد میدهد و این خیلی مهم است.
*** اعتراف صهیونیستها به شکست در جنگ 33 روزه
***
چیزی که در جنگ 2006 رخ داد این بود که برای اولین بار
اسرائیل وارد جنگی شد، خودش پیشنهاد آتشبس داد و بدون هیچ دستاوردی دستور به عقبنشینی
داد. خفت و خواری از این بیشتر؟ به گونهای که کمیته وینوگراد توسط قاضی که خودش اسرائیلی بود و این کمیته را تشکیل داد و به نام خودش هم سرشناس شد،
کاملاً مشخص کرد به این که اسرائیل شکست خورده و رسماً گزارشی بیش از 50 صفحه
ارائه داد که در آن رسماً اعلام کرد که در جنگ شکست خوردهایم و این نبرد هیچ دستاوردی هم
برای ما به همراه نداشته است.
*** برچیدن سلطه داعش ***
لئون پانتا وزیر دفاع اسبق امریکا میگفت از بین بردن داعش
30 سال طول میکشد. اما در کمتر از 4 سال اساس داعش برچیده شد. در اصل آنها 30 سال تعبیر
کرده بودند تا بتوانند 30 سال از آن استفاده کنند و نان بخورند و این نکته بسیار
مهمی است. آنچه که در عراق رخ داد، تکوین حشد الشعبی بود.
به پیروزیهای جبهه مقاومت اشاره کردید. با
توجه به شهادت حاج قاسم سلیمانی وضعیت مواجهه ما با استکبار را چگونه میبینید؟
صفاءالدین تبرائیان: این پیروزیها همه از چشم نظام مقتدر و مقدس جمهوری
اسلامی دیده میشود. این به برکت حضور قدرتمند افرادی مثل حاج قاسم است که همین که
به او میگفتند حاج قاسم برایش کفایت میکرد و افتخار میکرد که خدمتگذار امام
حسین، اهل بیت و جزء انصار اهل بیت است.
در پیام آقای نصرالله مطلب جالبی در مورد شهادت حاج قاسم
بود که گفته بود من غبطه میخورم یعنی حیف بود که حاج قاسم در این رخدادهای اخیر
در منطقه مثلاً چهار پنج سال اخیر منطقه مثلاً توسط جبهة النصرة، داعش و زبالههایی
که ریختهاند و ایجادشان کردهاند به شهادت برسد و معلوم نشود کدام گروه او را به
شهادت رساندهاند.
***سابقه درگیری نظامی امریکا با ایران ***
ما شاهد تجاوز نظامی امریکا در صحرای طبس بودیم و گفتند که
ما برای آزادی گروگانهایمان آمدیم و نگفتند که ما حمله کردیم یا مثلاً در قضیه
ناو که به سمت هواپیمای مسافربری ما شلیک کرد و منجر به پذیرش قطعنامه شد اینها
گفتند اشتباه کردیم، فکر کردیم هواپیما جنگی است و خسارت و غرامت دادند.
این اولین بار است که رسماً میآید و اعلام میکند. این جنگ
باز است و در جنگ شما سوء قصد و ترور ندارید و شما که شروع میکنید جنگ مفتوحه است،
بسته نیست و رسماً اعلامیه میدهید و به عهده میگیرید. نکته بسیار مهم همین است
که اعلامیه رسمی میدهند و میپذیرند و به عهده میگیرند.
***شهادت قاسم سلیمانی نتیجه دیرکرد در آزادی قدس
***
بهترین پاسخ میتواند رویارویی با رژیم صهیونیستی باشد. اگر
سردار قاسم سلیمانی به شهادت میرسد و شهادتهای دیگری که در انتظار ما خواهد بود
بدانید که اینها همه نتیجه دیرکرد ما در آزادسازی قدس شریف است. البته آنها در
این ماجرا باید گوشمالی شوند چون در حال حاضر جبهه مقاومت و مومنین به این جبهه،
مستضعفین باید به آنها روحیه و امید بدهید و قصاص حیات و زندگی دوباره میدهد.
این آیه قرآن است. ما باید مومن به قرآن باشیم یا خدایی نکرده کافر به آیات الهی
باشیم؟ این نکتهای است که به ما یادآوری میکند که اگر قصاص را انجام ندهی خوار و
حقیر و ذلیل خواهی شد و این نتیجه عمل نکردن به این امر خواهد بود.