پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از افسرانی که در مقدمات
و طراحی کودتای نقاب نقش فعالی داشت و بعنوان نیروی تشکیلاتی و سازماندهی در ستاد
عملیاتی بختیار در خارج از کشور به ثبت و ضبط اسامی شرکتکنندگان و افسران عملیاتی
در کودتا میپرداخت، سرگرد خلبان فرهاد نصیرخانی بود. وی در جریان عملیات کودتا در
ایران نبود و در کنار دیگر اعضاء خارجنشین از پاریس به هدایت نیروهای عملکننده
در کودتا مشغول بود.
وی که سالها بعد از شکست
کودتا تصمیم میگیرد گوشهای از حقایق کودتای نقاب را بیان کند در بخشی از خاطرات
خود میگوید: «من به اتفاق دکتر بختیار و منوچهر قربانیفر در اسفند ماه سال 1358
با مسئولین امنیت عراق و شخصی که بختیار به او با عنوان برادر صدام حسین خطاب میکرد
ملاقات کردیم. در این ملاقات دکتر بختیار ضمن ستایش و تمجید از دولت عراق و شخص
صدام حسین گفت: ما برای عملیاتمان باید از یکی از کشورهای همجوار استفاده کنیم، پاکستان
به دلیل منافع مشترک مذهبی با جمهوری اسلامی موافقتی با ما ندارد، افغانستان درگیر
شورشهای داخلی است، با شورویها هم نمیتوانیم کنار بیائیم، ترکیه هم اجازه این
نوع کارها رابه ما نمیدهد، تنها جائی که باقی میماند عراق است. سپس بختیار ادامه
داد: دولت عراق چون علاقمند به براندازی
رژیم جدید ایران است و آن را خطری برای خود میداند، شخص برادر صدام حسین حاضر به
همکاری با ما شدهاند و ما این دست همکاری را نمیتوانیم پس بزنیم.»
نصیرخانی در ادامه خاطراتش میگوید: در این ملاقات آقای بختیار و منوچهر قربانیفر تمام طرح عملیات و اسامی افراد شرکتکننده در کودتا را در اختیار مترجم جلسه قرار داد و صدام حسین نیز از آنها قدردانی کرد. حمایت و پشتیبانی مالی، سیاسی، نظامی و لجستیکی عراق از کودتا و همچنین شناسائی دولت جدید بعد از پیروزی در کودتا وعدههائی بود که دولت عراق به آقای شاهپور بختیار داده بود.
ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور
فراری ایران در جلددوم کتاب خاطرات خود به نقل از نشریه «نامه مردم» مورخ 31/2/1359 مینویسد:
«شاهپور بختیار در اواسط اردیبهشت 1359با صدام حسین دیدار کرد. خبر این ملاقات از
طریق حزب کمونیست عراق در اختیار کیانوری، دبیر اول حزب توده ایران قرار گرفته
بود. بختیار پس از بازگشت از عراق در مصاحبه با نشریه پاری مارچ فرانسه گفت: عراقیها
خواستار ذرهای از خاک ایران نیستند.»
این تصور غلطی بود که سران کودتا گمان میکردند
که بعثیها برای به قدرت رساندن آنها فرش قرمزی در مقابلشان میگسترانند. در واقع
حمایت رژیم بعثی عراق از بختیار و اویسی و سرازیر کردن تسلیحات نظامی به مرزهای
غربی و تجهیز گروهکهای معاند با انقلاب در مرزهای غربی و جنوبی ایران و مساعدتهای
مالی وسیع از ستاد کودتا در پاریس، در راستای به دست آمدن قدرت برتر ارتش عراق و جایگزینی
منصب ژاندارمی صدام در منطقه خاورمیانه بعد از شاه ایران بود.
سرگرد خلبان فراری نصیرخانی
در بخش دیگری از خاطرات خود درباره مقدمات حمله عراق همزمان با نزدیک شدن به
عملیات کودتای نقاب در ایران میگوید: «شاید سه یا چهار روز مانده به عملیات نقاب
بود که یک سرتیپ نیروی هوائی (سرتیپ فرخ جعفری) که از طرف دکتر بختیار به مرز ایران و عراق اعزام
شده بود، به من تلفن کرد و گفت: من هر قدر تماس میگیرم با دفتر دکتر بختیار که
پیغام مرا به ایشان بدهند، کسی پیام را نمیدهد. شما با علاقهای که به بختیار دارید
با او تماس بگیرید و این پیغام را به او بدهید که عراق قصد پشتیبانی از قیام (کودتا)
را ندارد و عراق دارد لشگر به سوی مرز با ایران اعزام میکند. من از ایشان پرسیدم:
شما این خبر را چگونه دارید. او در جوابم گفت: خانهای که برای من در خاک عراق
گرفته شده، روبروی ریل قطار است و من روزها میبینم که وسایل و تجهیزات بسیار سنگین نظامی دارد به سمت
مرز با ایران حمل میشود. اینها وسایلی نیست که به کار کودتا و قیام بخورد. من با
دکتر بختیار تماس گرفتم و این موضوع را به
او اطلاع دادم.»
اما در این میان انجام کودتای
نقاب و به اصطلاح از بین بردن نظام جمهوری اسلامی ایران آنقدر برای دشمنان انقلاب
خوشباورانه بود که در رؤیا و بیداری، خواب بازگشت به جاه و جلال خویش را دیده و با
شور و شعف خاصی در انتظار لحظه پیروزی، ثانیهشماری میکردند و هرگز به نوکری و سرسپردگی
خود به دولت بعثی عراق فکر نمیکردند.
منبع: کتاب دست خدا بر نقاب، مجید نجفپور، مرکز اسناد انقلاب اسلامی