روایت سقوط 5/ دریادار کمال حبیباللهی
این طرح کودتا -که آمریکا هم خبر داشت داریم چنین طرحی را میریزیم- پانزده روز طول کشید که تهیه شد. تعدادی از افسرهای نیروی دریایی را فرستادم به عنوان مهندس در کارخانههای برق تهران اینها استخدام شدند... دورتادور کارگرها مهندسها عکس خمینی را زده بودند وقتی شیفتها را عوض میکنند شیفت ارتش وارد میشد، از آن به بعد دیگر همه چیز تابع اسلحه بود...
روایت سقوط 3 / غلامرضا مقدم
طی ده سال قبل از انقلاب ۱۳۵۷ بودجه ارتش چندین برابر شد و در سالهای آخر به حدود ۱۰-۱۲ میلیارد در سال رسیده بود یعنی یک چیزی در حدود ۸-۹ درصد تولید ناخالص ملی. ولی بودجهای که به آموزش و پرورش تخصیص داده میشد خیلی کمتر از اینها بود و شاید ۱۰ درصد بودجه ارتش و تسلیحات نمیشد.
لطفالله میثمی میگوید: «از سال 1351 که در زندان قصر بودیم، بهمن بازرگانی ادعا کرد که مارکسیست شده و نماز هم نمیخواند. بعد مسعود رجوی، موسی خیابانی و محمد حیاتی به او میگویند که تو را به خدا اعلام نکن؛ چرا که بچهها هم به او شک کرده بودند...».
به روایت پرویز ثابتی
اولین بار در خرداد ۱۳۵۷ موقعی که پیشنهاد دستگیری ۱۵۰۰ نفر را داده بودیم در ملاقاتی که با فردوست داشتم، از ایشان شنیدم که: «اگر مردم این قدر ناسپاس باشند، ممکن است بگذارند و بروند»، گفتم: «کجا بروند؟ چطور چنین امری ممکن است؟» در پاسخ گفت: «ایشان چه اندازه میتوانند این ناسپاسیها را تحمل کنند؟ میگذارند از مملکت میروند، این یک واقعیت است.»
نیوسام معاون وزارت خارجه خبر مأموریت هایزر را تلفنی به اطلاع سولیوان (سفیر آمریکا در ایران) رساند. سولیوان گفت: «بهتر است در شرایط بحرانی فعلی مسافرت او به تهران بیسروصدا و به طور ناشناس باشد». نیوسام این نظر را مورد تأیید قرار داد و قول داد رعایت شود.
روحانیت در کنار مردم/ 7
ویژگى بارز شهید قاضی، تلاش و اهتمام ایشان در رفع مشکلات مردم بود. ایشان درباره مسائل اخلاقى سخنرانى نمىکرد بلکه با عمل خود به اخلاق اجتماعى اسلامى عینیت مىبخشید. شهید قاضی فعالیت گستردهاى در تهیه خانه براى مستضعفان و افراد بیخانمان در تبریز داشت و در این تلاش بیش از دویست خانواده را صاحب خانه کرده بود.
برگی از خاطرات دکتر عباس شیبانی
جو دانشکده فنی به گونهای بود که دانشجویان وابسته به جریانات چپ در آنجا نبودند و با توجه به اساتید مسلمانی که دردانشکده تدریس میکردند، بیشتر حرکتهای دانشجوئی در آنجا مستقر بود، و برای همین هم بود که در روز 16 آذر 1332 رژیم برای زهر چشم گرفتن از دانشجویان آن حملهی وحشیانه را به دانشکده فنی انجام داد و سه تن از دانشجویان آن دانشکده را به شهادت رساند.
جلاد دهه 60
رجوی در این مصاحبه گفت: «... رزمندگان ما پیوسته آماده فداکاری در جهت دفاع از اصول و ارزشهای مورد اعتقادمان میباشند. آنها در خلال مدت سال گذشته توانستهاند بیش از 6 هزار تن از مزدوران خمینی را که مسئول مستقیم و غیرمستقیم قتل و شکنجه افراد ما بودهاند از بین ببرند».
روحانیت در کنار مردم/ 6
سید احمد آوایی میگوید: «... جوانان زیادی از جاهای مختلف برای دیدار ایشان آمده بودند و اتفاقاً در آن منطقه سیلی هم به راه افتاده بود و آقای خامنهای در مسجدی مسئول جمعآوری کمکهای مردمی بود...»
برگی از خاطرات اسدالله علم
در پاورقی این قسمت از خاطرات علم درباره رخدادهای دانشگاه در آذر 49 آمده است: دو شعار بیش از همه رایج بود، یکی «مرگ بر این نظام آموزشی»؛ و دیگری که سخت بوی سیاسی داشت بخشی از شعری بود از امیرهوشنگ شفا: «من اگر بنشینم تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟ من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برمیخیزند».
روحانیت در کنار مردم/ 4
حاج شیخ در این حادثه شخصا بیل و کلنگ برداشت و به همراه طلاب برای بستن سد و جلوگیری از بروز خرابی بیشتر حرکت کرد. وقتی مردم این اقدام آیتالله موسس را دیدند، آنها هم جلو آمدند و مشغول سدسازی شدند و با این عمل بسیاری از قسمتهای شهر قم از خطر سیل گرفتگی مصون ماند.
«... یک جملهای که ایشان بر آن تأکید داشتند این بود که تضعیف نظام را حرام میدانستند و میگفتند که این مملکت، مملکت امام زمان (عج) است و تضعیف آن جایز نیست.»
«... با توجه به مطالعه عمیق واعظ مذکور [علامه جعفری] همواره دانشجویان و افراد روشنفکری که زمینههای مذهبی آمادهای داشتهاند، مشتاق به شرکت در جلسات مورد بحث بودهاند و گزارشهای واصله حاکی از آن است که تعدادی از افراد شرکتکننده در جلسات مورد بحث را تقریباً همیشه پارهای از دانشجویان ناراحت تشکیل دادهاند»
روحانیت در کنار مردم/ 2
رئیس شهربانی رژیم شاه با اشاره به خدمات اجتماعی روحانیون به مردم زلزله زده نوشت: «نمیتوان خدمات روحانیان به زلزله زدگان را کتمان کرد. خدمات آنها چشمگیر بوده و این مطلب را در منطقه زلزله زده همه میدانند...»
روحانیت در کنار مردم/ 1
از دیگر اقدامات حائز اهمیت حاج شیخ، احداث بیمارستان بود؛ از آنجاکه یکی از مشکلات و معضلات مردم قم در آن دوره، کمبود امکانات درمانی و شیوع بیماریهای مختلف بود، حاج شیخ به فکر افتاد حال که با تأسیس حوزه، شهر قم تبدیل به یک مکان آموزشی و علمی شده، از افراد خیر در زمینه تاسیس یک بیمارستان یاری طلبد و چون مردم او را به تقوی و تعهد میشناختند...
برشی از خاطرات آیت گودرزی:
پایگاه اطلاعسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بخشی از خاطرات سردار آیت گودرزی از پایهگذاران کمیته انقلاب اسلامی و اولین فرمانده آن را که در گنجینه تاریخ شفاهی این مرکز ثبت و ضبط شده است منتشر کرد.
شیخ علی تهرانی با شدت و حدت گفت: والله، بالله، تالله، در غیبت كبرای آقا امام زمان(ع) هیچكس مثل آقای خمینی نیامده است. آقا مصطفی خمینی به او گفت: من قسم میخورم اولین كسی كه با آقای خمینی دشمن شود، شما هستی.
برگی از خاطرات آیتالله صابری همدانی
وقتى از مسئولين موزه پرسيدم که آن همه جواهر و سنگ قيمتى چه شد؟ گفتند همه را براى استفاده در تاج شاه بردند. آن وقت ديدم که در گوشهاى، پردهاى که با مرواريدهاى مصنوعى تزيين شده بود، آويزان کردهاند و در کنارش نوشتهاند: «اهدايى فرح پهلوى به آستان قدس به مناسبت جشنهاى 2500 ساله.»
در حادثهی 14 اسفند 1359 که در دانشگاه تهران رخ داد بنیصدر همهی نهادهای انقلابی را تضعیف کرد و افراد او کسانی را بازداشت میکردند و در حال سخنرانی بنیصدر کارتهای شناسایی آنها را از جیبشان در میآوردند که این آقا پاسدار کمیته است و این آقا پاسدار سپاه و این شخص عضو بنیاد مستضعفان و قس علی هذا.
انتشار برای نخستینبار
قرار شد که یک تعدادی از دانشجویان را از دانشگاه به ملاقات رهبری ببریم. کمی نگرانی داشتیم که نکند یک موقع در محضر رهبری حرکات ناشایستی انجام دهند، چون تعدادی از بچههای دفتر تحکیم وحدت هم بودند. خودم در آنجا بچههایی که علیالظاهر تشخیص میدادیم اینها مناسب نیست که بیایند، [دیدم که] چه گریهای میکردند و حاضر بودند دست ایشان را ببوسند.