شهيد سعيدى از روحانيونى بود که از سوى آيتالله بروجردى براى تبليغ به آبادان اعزام شد. در آنجا مورد توجه مردم آبادان بود و مقبوليت خوبى بين آنها پيدا کرده بود. شهيد سعيدى در اين شهر بهواسطهى سخنرانىهاى تند خود براى اولين بار دستگير شد.
به بهانه روز دزفول؛ مقاومت و پایداری
«... مادری آنجا بود که به علیچنار میگفت اگر فقط يک کفش پسرم پيدا شود و من بفهمم که شهيد شده، خيالم راحت میشود.»
انقلاب اسلامی در ارومیه
ما شعار میدادیم و شعارهای ما مشخص بود، و اینها هم شروع كردند شعارهای خود را سر دادند. اینها تا سرِ بازار آمده، شعار كمونیستی داده بودند. یكسری نجارها و آهنگران و اینها ریختند در خیابان آنقدر كتك زدند كه نوبت به پلیس نرسید و این مقابله تا باعث شد بساطشان را جمع كنند.
برشی از خاطرات احمد توکلی
یکی از تلخترین رخدادهای تاریخی دوران رژیم پهلوی است که شاید اغلب افرادی که آن روزها را درک کردهاند طعم تلخ این حقارت را چشیده باشند. این مسئله در شمال کشور به دلیل وجود پایگاههای جاسوسی امریکا علیه شوروی بیش از پیش میشد. آنچه که به جهت تاریخی به کاخ صفیآباد بهشهر مشهور است روزگاری پایگاه جاسوسی امریکا بود.
انقلاب اسلامی در اردبیل
مقارن با عید فطر سال 1357 مردم اردبیل با قرائت اشعار انقلابی اسدالله وثوقی به تظاهرات پرداختند.
انقلاب اسلامی در مشهد
رضا حسن زاده، جوان محصل ۱۸ سالهای... تحت تأثیر اندیشههای معنوی" فریاد الله اكبر سر داده بود، در جلوی چشم مردم با دهان روزه، با شلیک گلولهای به خون خود غلطید...
انقلاب اسلامی در ارومیه
سید اصغر ناظم زاده میگوید: «روز دوم ماه مبارك رمضان به ارومیه رفتم... در مسجد لطفعلیخان كه یكی از مساجد فعال بود و جوانان انقلابی صحنهگردانان آن بودند، مستقر شدم. قبل از عزیمت به ارومیه، به آیتالله طاهری خرمآبادی گفته بودم كه نام امام را در این شهر مطرح میکنم...
«... غلط کردی خودت در را باز کردی! خانهی ننه جانت که نیست، سلول انفرادی است! برو بتمرگ تو! [من(عبد یزدانی)] پیراهن و زیر پیراهن را برداشتم و چکان چکان آوردم داخل سلول و گفتم: ما گرسنهایم، ماه رمضان است و روزه بودیم، چیزی بدهید بخوریم!»
به روایت مرتضی محمودی:
حدس ما کاملاً درست در آمد و تمام کسانی که در مدارس باعث تحصن و تظاهرات شدند از منافقین بودند و آنهایی که در خیابانها تظاهرات راه میاندازند و جلوی مردم شعار میدادند، خودشان، پدرشان یا یکی از بستگان نزدیکشان رسماً کد داشتند و حقوقبگیر ساواک بودند.
در طالبیه تبریز چه گذشت؟
درگيرى مدرسه طالبيه از آنجا آغاز شد كه اعلاميه امام(ره) در مدرسه طالبيه، روى ديوار نصب شده بود. مأموران شهربانى به درون مدرسه ريختند تا اعلاميه را پاره كنند، امّا با مقاومت طلاب مدرسه مواجه شدند. اين درگيرى به بازار كشيده شد. با خیزش مردمى كه از مسجد مقبره بيرون آمده بودند، محاصره نيروهاى شهربانى شكسته شد و در تعقيب آنها مردم مسجد قزلى هم به تظاهركنندگان پيوستند.
به روایت آیت الله طاهری خرم آبادی
به فكر افتاديم كه در مشهد فرمان و دستور امام مبنى بر لغو جشنهای نیمه شعبان را اجرا و پياده كنيم. به اتفاق آقايان توسلى و مهدوى كنى با بعضى از آقايان ملاقاتهايى انجام داديم. به هر صورت فعاليتهاى ما در مشهد مؤثر واقع گرديد و مشهد به منظور اجراى دستور حضرت امام با نيروهاى انقلاب هماهنگ شد.
برگی از خاطرات آیتالله طاهری خرمآبادی
در مدتى كه حضرت امام در قم حضور داشت... هر روز سيل جمعيت از مناطق مختلف كشور براى ملاقات با امام به قم سرازير مىشد و امام با آن كهولت سن، روزى چند بار براى ديدار با مردم، از اين پلهها بالا و پايين مىرفت كه براى وضع مزاجى معظمله مناسب نبود.
نقش کمیتهها در تثبیت انقلاب
یکی از کارهای سخت ما که فراموش نشدنی است، حفاظت از سلاح و مهماتی بود که در گردنه قوچک در زاغههای زیر تپهها انباشته شده بود. گاهی، روزی دو بار من به آنجا سر میزدم. همین آقای حیاتی که اخبار میگوید از پاسدارهای ما بود و در آن شرایط بسیار سخت در زیر برف و باران در همان گردنه قوچک از آن سلاحها و وسایل نظامی پاسداری میکرد. ما انباری از سلاحهای سبک و سنگین را از دستبرد منافقین حفظ كردیم و صحیح و سالم به دست مسئولین دادیم.
به روایت آیتالله مجتهد شبستری
واقعه 29 بهمن تبريز وضع را عوض می کند و تأثيرگذار واقعی می شود؛ شاه ميخواست بر روی فاجعه قم پردهای بکشد تا معلوم نشود ولي مراسم چهلم در تبريز سبب شد که هم فاجعه قم و هم قیام و شهداي جديد تبریز اسباب رسوايي بيشتر رژيم سلطنتي شود و انقلاب را شکوفا نماید. مراسم چهلم شهدای تبریز در یزد و در پی آن چهلم شهدای چند شهر دیگر انقلاب را شکوفا کرد بلکه به پیروزی رساند.
انقلاب اسلامی در قزوین
آن روز بچههای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) تا جلوی در پادگان جمع شدهبودند، تا وارد آنجا شده و تمامی سلاحها را بهدست آورند. صبحگاه ارتش که برگزار شدهبود، آنجا شلوغ شدهبود و بین معتمدی و پرسنل درگیری بهوجود آمد و ایشان مجروح بودند. من و سید محمد ابوترابی و بعضی از دوستان وارد پادگان شدیم. معتمدی و ملک معاون فرمانده تیپ قزوین دستگیر و به کمیته و [سپس] به تهران منتقل شدند. سید محمد ابوترابی جلوی درب ورودی پادگان روی سقف ماشین من رفت و سخنرانی کرد. و با این اقدام، مانع از دخالت سازمان مجاهدین شد. پس از آن، ایشان با استقرار در لشكر 16 زرهی مانع از خروج اسلحه و امکانات پادگان گردیدند.
به روایت سردار شهید سید محمد حجازی
سردار شهید حجازی میگوید: «مراسمی در مسجد سید اصفهان گذاشتند که یک تعداد زیادی از همافرهای هلیکوپتری هوانیروز اصفهان آمده بودند و با انقلاب بیعت کردند. همان موقع ما در مسجد بودیم که اینها هم در آنجا جمع شده بودند و شعار میدادند و یکی از آقایان هم برای آنها سخنرانی میکرد. شنیدیم که تلویزیون اعلام کرد انقلاب به پیروزی رسید، یعنی آن لحظه پیروزی انقلاب را ما در مسجد بودیم.»
انقلاب اسلامی در اردبیل
مطلع شدیم که رفقای تهران تصمیم گرفتهاند در مسجد دانشگاه متحصن شوند، آمدیم. آنجا من یادم هست که سه یا چهار شب در مسجد بودیم. همچنین یادم است که بعد از صرف صبحانه تظاهراتی در محوطهی دانشگاه برگزار میکردیم، در داخل دانشگاه سخنرانی و راهپیمایی میکردیم. بعدازظهرها هم سخنرانی در داخل مسجد انجام میشد. آنهایی که در این تحصن شرکت کرده بودند
روایتی از آیتالله دری نجفآبادی
در هنگام تحصن افرادی همچون آيتالله طالقانى، آيتالله منتظرى، آيتالله ربانى شيرازى، آيتالله مؤمن و شهيد مفتح و عدهاى ديگر، جلسات متعددى در اطاقهاى جنبى مسجد برگزار گرديد. در حقيقت، در آن زمان مسجد دانشگاه تهران به صورت مركز و كانون ثقلى جهت فعاليت و ارتباط فضلا و بزرگان درآمده بود. اتاق جنب مسجد دانشگاه نيز اتاق شور[مشورت] و فرمان بود. انعكاس خبر تحصن روحانيون مبارز در مسجد دانشگاه تهران به نشانه اعتراض به بستن فرودگاه مهرآباد براى جلوگيرى از ورود امام خمينى(ره) در تهران و ساير شهرهاى كشور، شور و هيجان خاصى را به وجود آورده بود. مردم تهران و كسانى كه براى استقبال از امام به تهران آمده و ماندگار شده بودند، همين كه اين خبر را شنيدند به صورت دستهجمعى نوحهخوانان و در حالى كه دم گرفته و شعار مىدادند، خود را به دانشگاه تهران رساندند و در تحصن شركت كردند.
انقلاب اسلامی در مازندران
زن خانهدار شاید بیسواد یا کمسواد درِ خانه را باز میکرد و این جوانان را که در معرض خطر بودند برای اینکه دستگیر نشوند، برای اینکه مورد اصابت قرار نگیرند، به خانه راه میداد. وقتی این جمعیتها میآمدند و میرفتند و تظاهرات دستهجمعی بود دستهدسته این زنها شربت درست میکردند... پیرزن، جوان، میانسال، میدادند دست برادرشان، دست بچهشان، نزدیکترین افرادشان... و به لهجهی مازندرانی(برار تو می براری)
انقلاب اسلامی در کردستان
روز ۱۸ دی ماه پنج هزار نفر از مردم سنندج در حالی که پلاکاردهایی حاوی شعارهای اسلامی با خود حمل میکردند، در خیابانهای این شهر دست به تظاهرات گستردهای زدند. تظاهرکنندگان با تکرار شعار «تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست» نابودی حکومت پهلوی را فریاد میزدند.