اولين ارتباط من با سيا، بهتناسب مورد، پنهاني بود. در تابستان سال 1961 در قالب يک تبادل دانشجويي، به اتحاد جماهير شوروي رفتم (که باعث يافتن همسرم و همينطور تجربيات جالبي شد). قبل از اعزام گروه، چندين جلسهي توجيهي براي ما برگزار شد. فقط يکي از جلسهها محتواي سياسي زيادي داشت و آن جلسه هم در ذهن من ماند و دليل آن اين بود که در طي سفر، مشخص شد هيچکدام از همراهانم، اطلاعات سياسي و مهارت کافي شرکت در بحثهاي جدي با شهروندان شوروي در جلساتِ اکثراً ازپيشطراحيشده را نداشتند. لذا اين وظيفه برعهدهي من گذاشته شد و ميزبانان من در شوروي، مرا آنقدر اهل بحث و جدل يافتند که تصور ميکردند مأمور سيا هستم. در بازگشت از شوروي، به سازماني که ما را توجيه کرده بود، نامهاي نوشتم و اعتراض کردم که چرا تلاش بيشتري در اين مورد نکرديم. امروز گمانم اين است که آن سازمان يکي از پوششهاي سيا بود. اين نهتنها مطابق با چيزي است که ما اينک در مورد چگونگي راهاندازي جنگ سرد توسط آمريکا ميدانيم.