بررسی تاریخ تحولات بینالملل نشان میدهد که علیرغم برتری و پیشدستی کشورهای بزرگ در تأمین منافع و آمال استعماری خود در لابهلای معاهدات و اسناد بینالمللی، تلاشهای کشورهای مستضعف خواه در قالب تلاشهای گروهی و چه انفرادی از نتیجه و دستاورد خالی نبوده است. تصویب میثاقهای بینالمللی، حقوق اقتصادی و سایر تحولات دههی 60 و 70 و موقعیت کشورهای غیرمتعهد، تا حدودی پیشرفتهای کشورهای مستضعف را نمایان کرد؛ پیشرفتهایی که چندان به مذاق قدرتهای استکباری خوش نیامد.پروندهی هستهای ملت ایران که نماد دیگری از ایستادگی و صلابت انقلابی این مردم است، از ابعاد مختلف حائز اهمیت و قابل بررسی است: تلاشهای خستگیناپذیر دانشمندان هستهای جوان ایران، همت و کیاست سیاستمداران، ایستادگی و صبر مؤمنانهی ملت ایران در برابر تحریمها و تهدیدها و... صفحات تاریخ انقلاب را از صلابت و شور مؤمنانه لبریز کرده است.با توجه به ضرورت و جایگاهی که انرژی هستهای برای کشورمان داشته است، به خصوص اینکه یکی از وسایل مهم تحقق چشمانداز بیست سالهی نظام میباشد و با عنایت به نوع برخورد مجامع رسمی بینالمللی، از جمله آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای امنیت سازمان ملل با پروندهی هستهای ایران، در این تحقیق برآنیم تا رفتار ایران را در مورد فعالیتهای هستهای خود بر اساس اصول کلی حقوقی، معاهدات بینالمللی، منشور سازمان ملل متحد، اصل عدالت و انصاف و به خصوص اساسنامهی آژانس انرژی اتمی و معاهدهی (NPT) مورد نقد و تحلیل قرار دهیم تا با اثبات حقانیت آن، چرایی مقاومت و ایستادگی خود را مشخص و آن را تداوم ببخشیم. از آنجا که یکی از دلایل نوع برخورد قدرتهای هستهای با مسئلهی هستهای ایران به چرایی و چگونگی تشکیل سازمانها و نهادها و همچنین مفاد قوانین و مقررات تصویب شده در این زمینه برمیگردد. در بخش اول این نوشتار به نقد و بررسی شکلگیری این مقررات و همچنین اهداف و ویژگیهای آن پرداختهایم تا علاوه بر آشکار نمودن نیت کشورهای غربی در این خصوص، حقوق و تعهدات جمهوری اسلامی ایران و به تبع آن نحوهی تعامل ایران با این سازمانها و پیمانها در این بین مشخص شود.همچنین با توجه به اینکه «حقوق بینالملل به دلیل صبغهی سیاسیِ مبنایِ شکلگیری آن به سختی میتواند بیتوجه به مسائل سیاسی رشد و نمو یابد» و به خصوص اینکه در مورد پروندهی هستهای ایران، کشورهای غربی از ابعاد حقوقی آن کاسته و بیشتر مسائل سیاسی را در آن دخیل کردهاند. در بخش دوم، فعالیتهای هستهای ایران و شکلگیری پروندهی آن در همین فضا، ضرورت دانش هستهای برای ایران و نقش و اهدافی که کشورهای تأثیرگذار در این پرونده داشتهاند، مورد ارزیابی قرار میگیرد.در بخش سوم نیز به طور خاص به مسائل حقوقی مربوط به پروندهی هستهای ایران در تعامل با آژانس، کشورهای اروپایی و شورای امنیت پرداخته تا مباحث تصویبشده در قطعنامههای شورای حکام علیه ایران از جمله الزام ایران به تصویب پروتکل و مشروعیت ارجاع پروندهی هستهای ایران به شورای امنیت و در ادامه قطعنامههای شورای امنیت، مورد تحلیل واقع گردند.