جایگاه و نقش زنان با توجه به محدودیتهای مختلفی که با آنها دست به گریباناند، موضوعی قابل تحقیق در تمام جوامع و برهههای تاریخی است. شناسایی و تحلیل حقوق زنان در یکی دو سدهی اخیر اهمیت زیادی پیدا کرده است؛ زیرا بر اثر تحولات فکری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، زنان در پی نقش مؤثرتر و آشکارتری در جامعه بوده و به این منظور حقوق سیاسی و اجتماعی متعددی را مطالبه کردهاند. این مطالبات و تلاشها که گاه، به صورت حرکتهای فکری، سیاسی و اجتماعی گسترده و گاه با ابعاد جهانی ظاهر گردیده، دستاوردهای فراوانی داشته است. بهخصوص، از نیمهی دوم قرن نوزدهم به بعد با شکلگیری میثاقها، کنوانسیونها، تشکیل کنفرانسها و صدور بیانیهها و تنظیم اسناد بینالمللی، حقوق زنان در عرصههای مختلف، نظمی حقوقی یافت. در نامههای بینالمللی مصوب 1904، 1921 و 1933، اعلامیهی جهانی حقوق بشر مصوب 1948، میثاقِ بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب 1966، میثاِق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مصوب 1966، کنفرانسهای جهانی در سال 1975 در مکزیکو، سال 1980 در کپنهاگ، سال 1985 در نایروبی و بالاخره سال 1995 در پکن به صورت غیرمستقیم و کلی و یا به صورت خاص به حقوق زنان اشاره شده و در آنها برای شناسایی و تضمین حقوق سیاسیـ اجتماعی زنان تلاش شده است. با وجود این توفیقها، حقوق سیاسیـ اجتماعی زنان در هر کشور متناسب با نوع نظام سیاسی، فرهنگ و ارزشها و آداب و رسوم اجتماعی آن کشور محقق شده است.